مرد زود باور(داستان) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: مرد زود باور(داستان) (/showthread.php?tid=187118) |
مرد زود باور(داستان) - ຖēŞค๑໓ - 25-10-2014 داشتم با ماشینم می رفتم سر کار که موبایلم زنگ خورد گفتم بفرمایید . الووو … فقط فوت کرد ! گفتم اگه مزاحمی یه فوت کن اگه میخوای با من دوست بشی دوتا فوت کن ، دوتا فوت کرد … گفتم اگه زشتی یه فوت کن ، اگه خوشگلی دوتا فوت کن ، دوتا فوت کرد … گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت کن اگه هستی دوتا فوت کن ، دوتا فوت کرد … گفتم من فردا میخوام برم رستوران شاندیز اگه ساعت دوازده نمیتونی بیای یه فوت کن ، اگه میتونی بیای دوتا فوت کن ، دوباره دوتا فوت کرد … با خوشحالی گوشی رو قطع کردم فردا صبح حسابی بخودم رسیدم بهترین لباسمو پوشیدم و با ادکلن دوش گرفتم تو پوست خودم نمی گنجیدم . فکرم همش به قرار امروز بود داشتم از خونه در میومدم که زنم صدام کرد و گفت ظهر ناهار میای خونه ؟ اگه نمیای یه فوت کن اگه میای دوتا فوت کن !! |