انجمن های تخصصی  فلش خور
بیاین رمان بنویسیم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: بیاین رمان بنویسیم (/showthread.php?tid=186596)



بیاین رمان بنویسیم - گربه ی ملوس - 24-10-2014

سلام دوستان
اینجا هرکس میتونه ادامه ی رمان رو خودش بنویسه.از یک جمله گرفته تا هرچقدر که دلتون میخواد میتونین تو پستتون رمان رو ادامه بدین و و به یه جایی که رسید متوقف کنید تا نفر بعدی بیاد و ادامه ی اون رو بنویسه.هر کس هم که دلش میخواد میتونه بنویسه.
فقط لطفا پست اسپم ندید از هر حرفی دارین با بقیه نویسنده ها اول حتی شده یک جمله رمانو ادامه بدین و در آخر داخل کمانک حرفتون رو مطرح کنید.
و چند تا نکته ی دیگه هم هست.
تو یه انجمن دیگه ای که این کار رو انجام دادیم ، کساییکه میومدن که بنویسن پست قبلیشونو میخوندن و شروع به نوشتن میکردن و در حین نوشتن یکی دیگه میومد به جای اون پست میذاشت و طرف متوجه نمیشد و وقتی متوجه میشد که پست رو ارسال کرده بود و میخواست ویرایش کنه که تا این ویرایش کنه یکی دیگه میومد ادامه ی رمان رو مینوشت و کلا خیلی قاطی پاتی شده بود .ولی اینجا برای جلوگیری از این وضعیت : اول یه پست با متن "من دارم مینویسم" بذاره بعد شروع کنه همون متن رو ویرایش کنه که تا زمانی که داره متن رو مینویسه کسی پست دیگه ای نده.
و شما دوستان هم اگه میخواستین شروع کنین دقت کنین که متن نفر قبلی از "من دارم مینویسم" تبدیل به متن رمان بشه و بعد شما پست "من دارم مینویسم" بذارین و با خیال راحت شروع به نوشتن کنین.
و دیگه اینکه سعی کنین دوتا پست پشت سر هم ندین.
و نکته ی بسیار بسیار مهم اینکه فقط کسانی که رمان رو از اول دنبال کردن حق پست دادن دارن.کساییکه نخوندن و میخوان یه چیز این وسط بپرونن لطفا ننویسن چون این موضوع خیلی مهمه که از اول در جریان داستان باشین.
حالا من اولین پست رو میذارم و دوستان میتونن شروع کنن.
اگه تمام قوانین رو خوندین و استعداد نویسندگی رو تو خودتون میبینین پس تاپیک مارو با قلم زیبا تون منور کنید.
بسم الله الرحمن الرحيم
.
.
.
.
.
آخه یکی نیست به من بگه تو این بارون سیل اسا سگ گازت گرفته که اومدی بیرون، اونم این وقت شب،اونم با پای پیاده که حالا گیر این عوضی افتادی... 
اه....لعنتی دست از سرم دارم دیگه... 
قدم هامو تند تر کردم و بعدش شروع کردم به دویدن اما حالا کو تا برسم به خونه،اون لعنتی هم انگار قصد نداره دست از سرم برداره.................


RE: بیاین رمان بنویسیم - پری خانم - 29-10-2014

قدم هام رو تند تر کردم اما لعنتی فایده نداشتش کل هیکلم خیس شده بدد مامان عمرا تو خونه رام بده.
کوچه خیلی خلوت لودش و بودش گوشیم رو در اوردم و هنسفیری هام رو چپوندم تو گوشم و سعی کردمبه اون مرتیکه توجهی نکنم 
یه کشیده شدن دستم با جیغ خفه ای که شنیدم یکی شد
مرتیکه: صبر کن دیگه مگه ازت چی میخوام لوس
در حالی که به خاطر خیس بودن لباسام و سرما و ترس بدنم میلرزید کلم رو بردم عقب و محکم کوبیدم تو صورتش عربده ای کشید و صورتش رو گرفت منم از فرصت استفاده کردم و با تمام توانم دویدم دیگه سرما و خیسی لباس و کلاس ملاس رو گذاشته بودم کنار و فقط میدویدم چون میدونستم با اون ضربه ای که من زدم گیرم بیاره بدبختم.حالا خوب شدش امروز کتونی پوشیده بودم وگرنه کی میخواست با صندل این طوری مثل اسب بدوه........


RE: بیاین رمان بنویسیم - گربه ی ملوس - 31-10-2014

انقدر دوییده بودم که نفس کم آورده بودم.حتی یه بارم برنگشتم پشتمو ببینم فقط با تمام توان میدوییدم.
به اطراف نگاه کردم.مثل اینکه خبری نبود.
با چند قدم دیگه خودمو رسوندم به خونمون.ولی زنگ نزدم.مامانم اگه با این وضعیت منو میدید غش میکرد.
به دیوار تکیه دادم تا یکم ریتم نفسام عادی بشه.
یه خورده که گذشت حس کردم بهتر شدم.زنگو زدم.وارد خونه شدم.اولین چیزی که تو خونه نظرمو جلب کرد تعداد کفش ها جلوی در ورودی بود.
یعنی مهمون داریم؟کی میتونه باشه؟