![]() |
بازی تموم بود - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: بازی تموم بود (/showthread.php?tid=186571) |
بازی تموم بود - ._NeGiX_. - 24-10-2014 ساعت سه بار زد به سرم : دنگ ! دنگ ! دنگ ! يک مرد ... يک فرشته ... نه ! يک تکه قلب سنگ که رو به روی قصه من ايستاده بود با يک نگاه خسته ... و يک خنده قشنگ می گفت عاشقم شده بودی ؟! دفاع کن با سرنوشت تلخ خودت ـ با خودت ! ـ بجنگ می گفت پشت اين همه در هيچ چيز نيست جز سرنوشت ، مرگ ، غروبی سياه رنگ من ايستاده بودم و هی زنگ می زدم در آن زمان مرده که می رفت بی درنگ ساعت سه بار ... زد به سرم ، عاشقش شدم [ رنگ سياه ... صحنه خالی ... صدای زنگ ] بازی تمام بود برای تو و من و يک قلب زنگ خورده ، و حالا سه تا فشنگ در دست های خسته من تير می کشند من را ببخش ... دست خودم ... بنگ ! بنگ ! بنگ ! " هدی قریشی شهری " |