کنایات و ضرب المثل های عامیانه - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: کنایات و ضرب المثل های عامیانه (/showthread.php?tid=185165) |
کنایات و ضرب المثل های عامیانه - ._NeGiX_. - 18-10-2014 چهارصد کنایه و ضرب المثل متداول و عامیانه د ر گوشه و کنار ما گردآورنده : رضا عابدی فیروزجایی (شیرگاه) 1- آب از آب تکان نخوردن : کنایه از آرامش : بدون نگرانی 2- آب از آسیاب افتادن :آرامشی برقرار شد- سرو صدا خاموش شد 3- آب از سر گذشتن:امید نداشتن- به پایان آمدن امری 4- آب آمد و تیمم باطل شد :اصل کار آمد وفرع بی مورد است 5- آب توی دلش تکان نمی خورد :آرام وآهسته حرکت می کند 6- آب خوش از گلو پایین نرفتن: راحتی نداشتن 7- آب در کوزه ماتشنه لبان می گردیم : هدف ومقصود در نزدیکی ما قرار دارد اما به دنبال آن می گردیم. 8- آب را از سرچشمه باید بست :جلوی ضرر وزیان را از مبدا باید گرفت. 9- آب زیر پوستش رفته است:کمی چاق شده است-وضع مالیش بهتر شده است. 10- آبشان در یک جوی نمی رود :با هم توافق ندارند –بایکدیگر خوب نیستند. 11- آب غوره گرفتن: گریه کردن – گریستن 12- آب کش به کف گیر می گوید چقدر سوراخ داری: کسی که خود عیب بسیار دارد وبه اندک عیب دیگری ایراد و خرده می گیرد. 13- آبم است وگاوم است نوبت آسیابم است: به مناسبت چندین کار دیک موقع داشتن 14- آب نخوردن چشم:امیدی نداشتن 15- آب تاب دادن :به موضوعی اهمیت زیادی دادن –اغراق کردن 16- آب در دست داری نخور بیا:در آمدن فوق العاده عجله شتاب اشتن 17- آبی از او گم نمی شود:امکان انجام دادن کار از او نیست-نباید به او امیدی داشت 18- آبی که به زندگی نداد حسین چون گشت شهید بر مزارش توجهی به کسی در زمان لزوم نکردن در غیر زمان به آن پرداختن_مانند (نوشداروی پس از مرگ سهراب) 19- آتش چون بر افروخت بسوزد تر وخشک :در اثر حادثه گناهکار و بی گناه از بین بروند 20- آتش زیر خاکستر:آرامش موقت-موذی 21- آخر کار خود را کردن:به مقصو خود رسیدن-به هدف خود نائل آمدن 22- آخوند شدن چه آسان وانسان شدن چه مشکل:سواد پیداکردن راحت است اما انسان شدن سخت است. 23- آدم باید لقمه را به اندازه دهانش بگیرد:باید باتوجه به توانایی خود کاری انجام داد. 24- آدم شاخ در می آورد:از شدت تعجب-حرفهای دروغ وغیر قابل قبول 25- آدم گدا این همه دادا:آدمهای فقیر بیشتر ادا دارند-بیشتر عیب وایراد می گیرند 26- آدم گرسنه سنگ را هم می خورد:به کسی می گویند که بهانه مطلوب بودن غذا را از خوردن آن امتنا می کند. 27- آدم مفتخور خوش سلیقه می شود:کسی که چیزی را رایگان بدست می آورد بر آن ایراد می گیرد. 28- آدم ناشی سرنا را از سر گشاد آن می زند:به کسی که اطلاع از انجام کاری را ندارد وبه نادرست انجام می دهد. 29- آدم یکبار پایش تو چاله می افتد:از هر اتفاق وپیشامدی باید عبرت گرفت 30- آدم یک دنده:ثابت محکم،بیشتر در جهت منفی 31- آرزو را به گور بردن:به هدف ومقصود خود نرسیدن 32- آزموده را آزمون خطاست:باکسی که قبل آشنا بودن ومعامله داشتن به حیث منفی 33- آسمان به زمین نمی آید:اتفاق فوق العاده ای روی نخواهد داد. 34- آسمان وریسمان را سر هم بافتن:دوچیز بی تناسب را به هم ارتباط دادن-نامربوط گفتن 35- آش پز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک:دو یا چند نفر در انجام کاری دخالت داشته باشند کار پیش نمی رود 36- آش دهن سوز نبودن:مورد مطلوب نبودن 37- آش خوب باشد کاسه اش چوب باشد:اصل مهم است نه فع. 38- آش کشک خالته بخوری باته نخوری پاته:در هر حال مجبور به انجام کار بودن. 39- آش نخورده ودهن سوخته: کار ی انجام نداده ولی گناهکار شناخته شده 40- آشو لاش کردن:صدمه وآسیب سختی دادن 41- آشی برای کسی پختن:درد سری برای کسی بوجود آوردن. 42- آفتاب لب بام است:مرگ او نزدیک است 43- آفتابه لگن هفت دست وشام و ناهار هیچ:تشریفات زیاد ولی اهمیت کار کم 44- آفاتب همیشه زیر ابر نمی ماند:حقیقت همیشه پنهان نیست-واقیعت روزی رو خواهدکرد 45- آمد زیر ابرویش را بگیرد چشمش را کور کرد:کار خوبی برای کسی خواست انجام دهد اما برعکس شد. 46- آن را که حساب پاک است از معامله چه باک است:کسی که نیست که پاکی داشته باشدترسی از حساب وکتاب ندارد. 47- آنقدر بایست که زیر پایت سبز شود:انتظار کشیدن بدون نتیجه 48- آن وقت که جیک جیک مستانت بود یاد زمستانت نبود:از قبل باید فکر آینده بود 49- آویزه گوش کردن:پندی را فراگرفتن را بکار بستن 50- آه در بساط نداشتن:کاملاً بی چیز و فقیر بودن 51- آهسته بیا آهسته برو گربه شاخت نزند:پنهان کردن مطلب-بی سر وصدا انجام دادن کاری 52- اجاق پدر راروشن نگه داشتن:فرزند داشتن،که بیشتر منظور فرزند پسر داشتن است. 53- اجاقش کور است:صاحب اولاد نمی شود 54- اجل دور سرش می چرخد:وضیعت ناگوار دارد.نزدیک به مرگ است 55- احترام امام زاد ه با متولی آن است:احترام هر کس را باید نزدیکان او حفظ نمایند. 56- از آب گل آلود ماهی گرفتن:از هرج ومرج استفاده کردن 57- از این ستون به آن ستون فرج است:در انتظار بیش آمد ناگوار همیشه باید امید وار بود. 58- از بیخ عرب بودن:چیزی اصلاً سرش نشدن 59- از خر شیطان پیاده شدن:از لج بازی بیرون آمدن 60- از دماغ فیل افتادن:متکبر ومغرور بودن 61- از سه چیز باید حذر کرد:دیوار شکسته-سگ درنده-زن سلیطه 62- ا ز کاه کوه ساختن:چیز کوچک وبی اهمیت را بزرگ جلوه دادن 63- از کیسه خلیفه بخشیدن:از مال وثروت دیگران اعطا کردن 64- از هول حلیم توی دیگ افتادن:از زیادی طمع عجله به جای سود بردن زیان دیدن 65- اسب راگم کردن وپی نعلش گشتن:اصل رااز دست دادن و به دنبال فرع آن گشتن 66- اگر در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته است:از موقیعت نباید سوء استفاده کرد. 67- اگر دنیا را آب ببرد فلانی را خواب ببرد:بسیار لابالی وبی فکر واندیشه است 68- اگر کاردش بزنی خونش بیرون نمی آید:از زیادی خشم غضب 69- اگر کاه از تو نیست کاهدان از تو است:به آدم پرخور گفته می شود. 70- انگشت در سوراخ زنبور کردن:برای خود تولید زحمت ودرد سر کردن 71- ایراد بنی اسرائیلی گرفتن:خرده گیری نابه جا و غیر وارد 72- این شتری است که در خانه هرکس می خوابد:مرگ برای همه است. 73- این کلاه برای سرش گشاد است:درخور توانایی ولیاقت او نیست. 74- با پای بروی کفش پاره می شود وباسر بروی کلاه:در هر حال کار خرج دارد 75- با پنبه سر بریدن:بانرمی به کسی آسیب رساندن صدمه زدن. 76- باد آورده را باد می برد:چیزی که به آسانی و رایگان بدست آید به آسانی هم از دست می رود. 77- باد غبغت انداختن :افاده کردن-خود را گرفتن 78- باد در فقس کردن: کار بهیوده انجام دادن 79- بامجان بم آفت ندارد:خطر،متوجه زشت کاران نمی شود. 80- باسیلی صورت خود را سرخ داشتن:با وجود تنگدستی ظاهر خود را حفظ کردن 81- با کدخدا بساز ؛ده را بتاز:همراه با بزرگ محل شو و آن محله را بچاپ 82- بالاخانه اش را اجاره داده است:عقلش کم است 83- بالای سیاهی رنگی نیست:وضع از این بدتر نمی شود. 84- با یک تیر دونشانه زدن:از یک عمل دو نتیجه گرفتن 85- با یک دست دهندوانه نمی توان گرفت:از دو کار باید یکی را انتخاب کرد وانجام داد. 86- بچه عزیز است و ادب عزیز تر:تقدّم عزت ادب در وجود انسان 87- بزک نمیر بهار می آید کمبزه با خیار می آید:و عده سرخرمن به کسی دادن. 88- برادری به جا بز غاله یکی هفت صد دینار:معامله داد ستد ارتباطی به دوستی ندارد. 89- برای یک بی نماز در مسجد را نمی بندند:کار را به خاطر یک شخص نابه هنجار تعطیل نمی کنند. 90- برج زهر مار بودن:بسیار عبوس وخشمگین بودن. 91- بر خر مراد خود سوار شدن:به هدف خود نائل آمدن 92- بر کشک را بسای:بر پی کار خود 93- بز گر از سرچشمه آب می خورد:آدم نالایق بیش تر از دیگران به خود می بالد 94- بلد نیستم راحت جان است:به کسی گویند که برای فرار از انجام کاری بگوید بلد نیستم 95- به بوی کباب آمدیم دیدم خر داغ می کنند:دچار اشتباه بزرگی شدن 96- به تنبل گفتند برو سایه گفت سایه خودش می آید:از تنبلی زیاد 97- به جیب زدن :استفاده مالی بردن-پولی به دست آوردن 98- به چاک زدن:فرار کردن 99- به در د لای جرز خوردن:برای هیچ کار مناسب نبودن. 100- به دریابرود دریا خشک می شود:در باره ی افراد بی طالع و بی اقبال گویند. 101- به رنج و سعی کسی نعمتی به چنک آورد دگر کس آیدو بی سعی و رنج بردارد توجه به مفتخوری افراد دارد. 102- به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم:به شخصی که بیهوده افراد دیگر را گواه خود سازد. 103- یه رش کسی خندیدن:او را تحقیر ومسخره کردن 104- به زخم کسی نمک پاشیدن:درد یا داغ کسی را تشدید کردن 105- به شتر گفتند چرا گردنت کج است گفت کجایم راست است:کسی که کارها ورفتار او بر خلاف معمول باشد. 106- به شترمغ گفتند بپرگفت شترم گفتند بار ببر گفت مرغم:کسی که به بهانه های مختلف حاضر به انجام دادن کار نیست 107- به شکم خود صابون زدن:وعده وعید به خود دادن. 108- به کچل گفتند نامت چیست گفت :زلفعلی،به مزاح تمسخر 109- به گمراه گفتنذ نامت چیست گفت :رهبر، به مزاح تمسخر 110- به هر سازی رقصیدن:مطابق هر میلی رفتار کردن 111- بی بی از بی چادری پنهان است:اگر کسی کاری انجام نمی دهد بدلیل نداشتن وسیله است. 112- بی گدار به آب زدن:نسنجیده وبدون مطالعه کار کردن.احتایط نکردن. 113- پا از گلیم بیرو ن بردن:توجه به حد وحدود خود نکردن. 114- پایش لب گور است:نزدیک مردن است. 115- پدر کسی را سوزاندن:کسی را بسیار اذیت کردن 116- پدر کشی داشتن باکسی:دشمنی سختی باکسی داشتن 117- پدر مادر دار بودن:اصل نصب داشتن 118- پرنت پلا گفتن:حرفهای ناربط وخارج از موضوع زدن. 119- پرسه زدن:ولگردی کردن-گردش بیهوده کردن. 120- پُز عالی وجیب خالی:ظاهر آراسته وجیب بدون پول 121- پس از مرگ سهراب ونوشدار:کار از کار گذشتن 122- پستان به تنور چسباندن :پبش از اندزه دلسوزی کردن 123- پشت سر کسی نماز خواندن:به کسی زیاد عقیده اعتماد داشتن 124- پشت کسی را به خاک مالیدن:او را شکست دادن 125- پیله کردن:باسماجت و اصرار چیزی را از کسی خواستن. 126- تابستان پدر یتیمان است:در فصل تابستان بینوایان احتیاج به خانه لباس ندارند. 127- تا پول داری رفیقتم عاشق بند کیفتم: زمانی که سود نزد تو دارم با تو دوست هستم. 128- تا تنور گرم است باید نان را چسباند:همین که موقعیت داری استفاده کن. 129- تابگویی((ف))می گویم فرح زاد:متوجه و هوشیار هستم 130- تا سه نشود بازی نشود:هر چیز با سه تا کامل می شود 131- تا گوساله گاو شو دل صاحب آب شود:زمان و مدت طولانی لازم است 132- تا نباشد ،چوب تر فرمان نبر گاو خر:در هر چیزی باید سخت گیری کرد 133- تا ناشد چیزکی مردم نگویند چیز ها:تا مطلب کوتاهی در پیرامون چیزی گفته می نشود مردوم چیزی در باره آن نمی گویند. 134- تخم مرغ دزد شتر مرغ دزد می شود:کسی که دست به عمل کوچکی زد کم کم کارهای بد برزگتر انجام می دهد. 135- تر وخشک را باهم سوختن:استثنا در کار نبودن 136- تعارف شاه عبدلعظیمی کردن:تعارف ظاهری بودن رضایت باطنی کردن 137- توبه ی گرگ مر گ است:کسی که دست از عادت خود بر نمی دراد. 138- تو به خیر و من به سلامت:دیگر ما به یکدیگر کاری نداریم 139- تو نیکی مکن در دجله و انداز که ایز در بیابانت دهد باز:نتیجه کار خوب به خود انسان برمی گرد. 140- توی هچل افتادن:گرفتار شدن-دچار زحمت شدن 141- توی هول ولا ماندن:مضطرب بودن-ترید داشتن 142- ته جیبش تار عنکبوت بسته است:بی پول وفقیر است 143- جایی نمی رود که آبرویش رود:عاقل است 144- جان به عزرائیل ندادن:فوق العاده خسیس بودن 145- جای سوزن انداختن نبود:خبلی پر جمیت و شلوغ بود 146- چرت موز بودن:جوانی بی ادب و بی اهمیت-غیر قابل اعتناء 147- جلز ولز کردن:بسیار التماس زاری کردن 148- جنسش شیشه خورده دارد:نادرست است 149- جواب ابلهان خاموشی است:در برار افراد نادان باید خاموش بود. 150- جوجه ها در آخر پاییز می شمرند:نتیجه هر کار در پایان آن مشخص می شود آمد 151- جور استاد به زمهر پدر : سخت گیری معلم به نفع شاگرد است. 152- جیم شدن : آهسته وبدون آنکه کسی متوجه شود محلی را ترک گفتن. 153- چا خان کردن : دروغگوئی کردن . 154- چاقو دسته ی خود را نمی برد : خویشان وبستگان برای همدیگر ایجاد ناراحتی می کنند. 155- چاق سلامتی کردن : حال واحوالپرسی کردن – سلام وعلیک کردن . 156- چپ چپ نگاه کردن : با تلخی وخشم به کسی نگریستن. 157- چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است : به جای واجب باید پرداخت . 158- چشمش شور است : کسی که چشم گیرا داشته باشد وباعث آسیب دیگران شود. 159- چاه کن همیشه ته چاه است : کسی که برای دیگران تله ایجاد کند اول خودش می افتد. 160- چوب تر به کسی فروختن: مشکلی برای دیگران ایجاد کردن – دشمنی داشتن با کسی. 161- چوب دوسر نجس : کسی که مورد نفرت دو طرف دعوا ونزا باشد. 162- چوب لای چرخ گذاشتن: مانع پیشرفت دیگران شدن – مانع ایجاد کردن. 163- چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن : در آمد نداری قناعت کن. 164- چانه اش گرم شد : زیاد حرف می زند. 165- چه خاکی به سرم بریزم : چه چارهای بیندیشم. 166- چیزی در چنته نداشتن : بی اطلاع بودن. 167- حرف راست را از دهن بچه باید شنید: اشاره به پاک ومعصوم بودن بچه ها. 168- حساب به دینار، بخشش به خروار : در حساب باید دقیق بود ودر بخشش سخاوتمند. 169- حق کسی را کف دستش گذاشتن: سزای عمل کسی را دادن. 170- حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی : تا آزمایش نکنی متوجه نخواهی شد. 171- حمام زنانه شدن : شلوغ و پر سروصدا شدن . 172- حلزون خود را به جمع شاخدارها می کند: چیزی کوچک وبی اهمیت خود را داخل بزرگان می کند. 173- حنایش رنگ ندارد: کاری از او ساخته نیست. 174- خاله زنک بازی در آوردن : حرکات غیر جدی زنانه داشتن . 175- خدا نجار نیست اما درو تخته را خوب به هم می اندازد: این دو نفر در رفتار بسیار به هم شبیه هستند. (به ویژه زن و مرد ) 176- خر بیارو باقالا بار کن : کار خراب جبران نا پذیر . 177- خر پول : پول دارو ثروتمند. 178- خر تو خر بودن : هدجو مرج و بی نظمی – شلوغی زیاد. 179- خر خالی یرقه می رود: آدم بی مسئولیت ادعای زیادی دارد. 180- خر را که به عروسی می برند برای خوشی نیست برای آبکشی است : آدم زحمت کش را برای کار کردن دعوت می کنند. 181- خر رفتو الاغ برگشت : همان طورکه بود هست- بهتر نشد. 182- خرس را به رقص آوردیم دمش را به دست آوردیم : کسی را وادار به انجام کاری کردن واز آن نتیجه گرفتن. 183- خر کوزه پر از شنبه تا پنج شنبه گچ آوردن وجمعه سنگ کشیدن : کار همیشگی بدون استراحت. 184- خر مقدس بودن : کسی که از نفهمی در تقدس افراط کند. 185- خروس بی محل بودن: وقتو زمان را تشخیص ندادن. 186- خر همان خر است اما پالانش عوض شده : لباس یا مقام جدید در شخصیت فرد تاثیر ندارد. 187- خر همیشه خرما نمی ریند : همیشه نمی توان در انتظار همان پیش آمد خوب بود – همیشه فرصت خوب به دست نمی آید. 188- خل بازی در آوردن: خود را به دیوانگی زدن. 189- خواب زن چپ است: تعبیر خواب زن معکوس است. 190- خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو: خود را به جمعیت واجتماع تطبیق دادن. 191- خود را به کوچه ی علی چپ زدن: نادانی نکردن به منظور اجتناب ودوری از کار. 192- خود را نخود آشی کردن : مدالخه کردن در هر کاری. 193- خودش می برد وخودش می دوزد: همه کاره خودش است. 194- خون کسی را توی شیشه کردن: کسی رابسیار اذیت کردن – بسیار گران فروشی کردن. 195- داشتم داشتم صاحب نیست دارم دارم صاحب است: از گذشته نگو الان چیکاره ای. 196- داغ شکم از داغ عزیزان کمتر نیست: کودک یا کسی که از نخوردن غذا بی تابی می کند. 197- دانا هم داند وهم پرسد ،نادان نداند ونپرسد: تواضع وفروتنی افراد دانا. 198- دبه در آوردن: پس از توافق در معادله برای تغییر دادن شرایط آن به نفع خود تلاش کردن . 199- دختر تر تیزک است: کنایه به زود رشد بودن دختر. 200- در جنگ نان وحلوا تقسیم نمی کنند: طبیعت جنگ ،جنگیدن است. 201- در خانه هر چه مهمان هر که: وقتی مهمان سر زده آمد باید آنچه حاضر است یسازد. 202- درخت گردو به این بزرگی درخت خربزه الله اکبر: به مناسبت مقایسه ی غلط گویند. 203- درد خروار آید و منقال رود: مشکل و سختی که یکباره آمد کم کم رفع می شود. 204- درد را کی میکشد که می زاید: زحمت شاکی می شکد که کار انجام می دهد. 205- در حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است: در جایی که آدم شایسته ای نیست هر ناشایستی لایق شود. 206- در دیزی باز است حیای گربه کجا رفت: از نبودن مانع نباید سوء استفاده نمود. 207- در مثل مناقشه نیست: منظور از مثل یاد شده شخص مخاطب نیست. 208- دزد آمد و هیچ نبرد: همه چیز جای خودش است. 209- دزد نگرفته پادشاه است: کسی را به دلیل ندیدن نمی توان مقصر دانست. 210- دست از سر کچل کسی برادشتن: کنایه از رها کردن کسی. 211- دست به سر کردن: کسی را با حیله و نیرنگ از خود دور کردن. 212- دست به دهان رسیدن: مختصر ثروتی داشتن و امورات خود را پیش بردن. 213- دست به یخه شدن: با هم درگیر شدن. 214- دست راست و چپ را نشناختن: بسیار کودن و ابله بودن. 215- دست دست را می شناسد: امانتی را که از کسی گرفتند باید به همان شخص پس داد. 216- دستش چسبناک است: دزد است. 217- دستش نمک ندارد: به هر کس خوبی یا کمک کند آن شخص منظور ندارد. 218- دست و پای خود را گم کردن: هول شدن. 219- دست و پنجه نرم کردن: کنایه از زور آزمایی کردن است. 220- روده بزرگ روده گوچک را خورده است: بسیار گرسنه بودن. 221- روزه ی کله گنجشکی گرفتن: تا نیم روز روزه داربودن و سپس غذا خوردن. 222- دل به دل راه داشتن: احساس نزدیکی دو نفر به یکدیگر. 223- دلش مثل سیر و سرکه می جوشد: تشویش و اضطراب دارد. 224- دماغی چاق داشتن: سالم و تندرست بودن : ثروتمند بودن. 225- دماغ کسی را به خاک مالیدن: او را سخت تنیه کردن. 226- دم به تله دادن: گیر افتادن. 227- دم بخت بودن: دختری که موقع شوهر کردن او فرا رسیده باشد. 228- دم در آوردن: پر رو شدن. 229- دمش را گذاشت روی کولش و رفت: ناامید شد و شکست خورد. 230- دندان را تیز: طمع زیادی به چیزی داشتن. 231- دهن بین بودن: زود باور بودن. 232- دهنش چفت و بست ندارد: بی جهت هر ناسزایی گفتن. 233- دیوار موش دارد موش گوش دارد: موقع راز گفتن نیست. 234- ذکر خیر کسی را کردن: به خوبی کسی یاد کردن. 235- رو دست خوردن: گول خوردن : به دام افتادن. 236- روزگار کسی را سیاه کردن: او را بدبخت کردن. 237- روز وانفسا: روز قیامت و صحرای محشر. 238- روزه ی بی نمازی: عروس بی جهاز و قور مربی پیاز : همه چیز ناقص است. 239- روزه خوردنش را دیده ایم نماز کردنش را ندیده ایم: کار یدش را دیدیم اما کار خوبش را ندیدیم. 240- روی سر کسی خراب شدن: به زور به مهمانی کسی رفتن : خود را بر کسی تحمیل نمودن. 241- روی شاخش است: کارم حتمی است. 242- روی کسی را سفید کردن: موجب سزبلندی و خشنودی کسی شدن. 243- ریش خود را به دست دیگری دادن: تسلیم دیگری شدن : اختیار خود را به کسی دادن. 244- ریش خود را در آسیاب سفید کرده: با تجربه و آزموده نیست. 245- ریش و قیچی هر دو را به دست داشتن: اختیار کامل داشتن. 246- ریگی در کفش داشتن: صادق و راستگو نبودن. 247- زمین دهان باز کرد و مرا در خود فرو برد: از بسیاری خجالتی چنین آرزویی کردن. 248- زن از غاره سرخ شود مرد از غذا: زن با آرایش و مرد با جنگیدن خوشرنگ می شوند. 249- زن نانجیب گرفتن آسان و نگه داشتن او مشکل: هر جور زن هرجا پیدا می شود. 250- زن نانجیب گرفتن مشکل و نگه داشتن او آسان: زن خوب هرجا پیدا نمی شود. 251- زیر اندازش زمین است و رو اندازش آسمان: فقیر و بی چیز است. 252- زیرآب کسی را زدن: کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن. 253- زیر کاسه ای نیم کاسه ای بودن : نقشه ای پنهانی در کار بودن . 254- زیره به کرمان بردن : بردن چیزی به محلی که در آنجا فراوان باشد. 255- زینب ستم کش است : خانمی که بیشتر از دیگران کارهای سخت وطاقت فرسا انجام می دهد. 256- سال به سال دریغ از پارسال : روزگار وموقعیت بهتری در پیش نیست. 257- سالی که نکوست از بهارش پیداست : شروع هر کار نمایانگر پایان کار است. 258- سبیل کسی را چرب کردن : به کسی رشوه یا هدیه دادن. 259- سبیل کسی را دود دادن : کسی را تنبیه کردن – خجل وناراحت ساختن. 260- ستاره ی سهیل است : دیر دیر دیده می شود – غیبتهای طولانی دارد. 261- سر به جهنم زدن : بسیار گران تمام شدن. 262- سر به سر کسی گذاشتن : اورا ناراحت کردن – با او شوخی کردن. 263- سر به صحرا زدن : از فرط ناراحتی دیار خود را ترک کردن. 264- سر به هوا بودن : بازی گوش بودن . 265- سر پل خر بگیری : محل بررسی وگیر افتادن . 266- سر پیری و معرکه گیری : کسانی که در زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند. 267- سرد وگرم روزگار و چشیدن : تجربه آموختن – آزموده شدن . 268- سر شاخ شدن : درگیر شدن . 269- سرش تو لاک خود بودن : کاری به کار کسی نداشتن – در فکر خود بودن. 270- سر کسی را گرم کردن : کسی را مشغول کردن . 271- سر کسی شیره مالیدن: کسی ا گول زدن : اغفال کردن. 272- سرکه ی مفت شیرین تر از عسل است: هر چیزی که رایگان باشد گواراست. 273- سر کیسه را شل کردن: سخاوتمکند بودن : پول خرج کردن. 274- سرم را بشکن و نرخم را نشکن: چانه نزن و قیمت جنس را پایین نیاور. 275- سر و گوش آب دادن: کسب خبر و اطلاع کردن. 276- سری که درد نمی کند دستمال نبند: بی مورد برای خود ایجاد مشکل و نگرانی نکن. 277- سگ زرد برادر شغال است: به لحاظ بدی هر دو مثل هم اند. 278- سگ صاحبش را نمی شناسد: ازدحام و شلوغی زیاد. 279- سگ کیش کردن: کسی را بزور به جایی بردن. 280- سیر تا پیاز را برای کسی نقل کردن: مطلبی را به طور تفصیل برای دیگری شرح دادن. 281- سیر به پیاز می گکه پیف پیف چقدر بو میدهی: دو مجرم مثل هم یکدیگر را سرزنش می کنند. 282- شاخ و شانه کشیدن: به خود بالیدن : تظاهر به زورمندی کردن. 283- شال و کلاه کردن: آماده شدن : لباس پوشیدن برای بیرون رفتن از منزل. 284- شاهنامه آخرش خوش است: باید به پایان کار توجه داشت. 285- شب آبستن است تا چه زاید سحر: حوادثی در پیش است باید در انتظار آن بود. 286- شب دراز است و قلندر بیدار: وقت بسیار است ، شتاب و عجله شایسته نیست. 287- شتر با بارش گم شد: به محل بسیار شلوغ گویند. 288- شتر دیدی ندیدی: آنچه دیدی یا شنیدی بازگو نکن. 289- شتر سواری دولا دولا نداره: این کار پنهان شدنی نیست. 290- شریک دزد و رفیق قافله: کسی که با طرفین دفاع و نزاء زد و بند داشته باشد. 291- شش ماهه به دنیا آمدن: بسیار عجول بودن. 292- شکم گرسنه فتوای خون می دهد: به آدم بی ایمان نمی توان اعتماد کرد. 293- شیری یا روباه؟: پیروز باز گشتی یا شکست خورده؟. 294- شورش را در آوردن: زیاده روی بیش از حد کردن در کاری. 295- شتر در خواب بیند پنبه دانه: آدمی که آرزوهای دور و دراز داشته باشد. 296- شیطان را درس دادن: باهوش و حیله گر بودن (جهت منفی). 297- صبر ایّوب داشتن: بسیار بردبار و صبور بودن. 298- صد سال گدایی کرد امّا شب جمعه را نمیداند: کسی که به رموز کار خود آگاه نیست. 299- صلاح مملکت خویش خسروان دانند: آنچه را خود مصلحت می بینی انجام بده. 300- طناب مفت را کردید خود را به دار زد: از هرچه رایگان باشد استفاده می نماید. 301- طوطی وار یاد گرفتن: بدون توجه به معنی و مفهوم از بر بودن : نفهمیده حرف زدن. 302- عاقبت جوینده یابنده بود: هر کسی که بدنبال چیزی برود به آن می رسد. 303- عقل کسی گرد شدن: عقل درست و حسابی نداشتن : کم شدن عقل کسی. 304- علی ماند و حوضش: بیکار بودن. 305- عمر نوح نداشتن: عمر دراز و طولانی نداشتن. 306- عیسی به دین خود موسی هم به دین خود: هر کس در عقیده و اعتقاد خود آزاد است. 307-غاز چراندن : بیکار بودن. 308- غزل خدا حافظی را خواندن : برای رفتن وجدایی آماده شدن – مردن . 309- فرار وبر قرار ترجیع دادن : برای اجتناب از خطر فرار کردن. 310- فس فس کردن : دیر جنبیدن – بسیار آهسته کار کردن . 311- فضول و بردن جهنم گفت هیزمش تر است : بسیار ایراد گیر و اعتراض کننده . 312- فلفل مبین که ریزه / بشکن ببین چه تیزاست : به کوچکی شخص نگاه نکن بلکه به لیاقت او نگاه کن . 313- فیلش یاد هندوستان کرده : به هدف و مقصد دیگری توجه کرده . 314- قارت وقورت کردن : ادعا داشتن با خشم وخشونت . 315- قلق کسی را به دست آوردن : به اخلاق وروحیه ی کسی آشنا شدن . 316- قوز بالای قوز : گرفتاری رو گرفتاری – مشکلی روی مشکل پیش . 317- کاچی بهتر از هیچی است : چیز کم بهتر از هیچ چیز است . 318- کاردش بزنی خونش در نمی آید : بی نهایت خشمگین است . 319- کاری بکن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کباب : به عدالت رفتار کن . 320- کبکش خروس می خواند : بسیار خوشحال وبا نشاط است . 321- کس نخوارد پشت من جز ناخن انگشت من : کسی برای دیگری کاری انجام نمی دهد . 322- کار حضرت فیل است : کاری بسیار سخت ودشوار است . 323- کف دستم را بو نکرده بودم : از غیب نمی دانستم . 324- کل اگر طبیب بود سر خود دوا نمودی : مهارت نداشتن در کاری . 325- کلاه شرعی بافتن : عمل غیر مشروعی را با حیله وتزویر شرعی جلوه دادن . 326- کار کردن خر وخوردن یابو : کار را کس دیگر می کند نتیجه را کس دیگر می برد . 327- کیسه برای چیزی دوختن : طمع داشتن به چیزی . 328- گاوش زائیده : مشکلی برایش پیش آمده است . 329- گردن کج کردن : خود را کوچک کردن – عاجزانه چیزی از کسی خواستن . 330- گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی : کارها با صبر وبردباری انجام می شود . 331- گز نکرده پاره کردن : بدون مطالعه به کاری مبادرت کردن . 332- گل سر سبد بودن : برگزیده گروه بودن – ممتاز جمع شدن . 333- گاو پیشانی سفید : همه کس و همه جا او را می شناسند . 334- گوش بریدن کسی :کلاه برداری کردن از کسی . 335- لفت دادن کاری : به درازا کشانیدن کارو با تشریفات زیاد به آن پرداختن . 336- لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است : چیز بی ارزش و ناقابل در شرایط نیاز مفید واقع می شود . 337- مار پوست خود بگذارد اما خوی خود نگذارد : اخلاق ورفتار افراد عوض نمی شود . 338- مار را در آستین خود پروراندن : چیز بد را یاری دادن . 339- مار گزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد : آدم صدمه دیده همیشه می ترسد. 340- ماست خود را کیسه کردن :ترسیدن. 341- مثل اینکه مال باباش و خوردم : به مناسبت دشمنی با کسی گفته می شود . 342- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است : روی آوردن به کار خود هیچ موقع دیر نیست . 343- مرغ همسایه غاز است : چیزی که دیگران دارند با ارزش تر است . 344- موش به سوراخ نمی رفت جارو به دمبش بست : طرف خودش پذیرفته نبود معرف دیگری شد . 345- مرغ یک پا دارد : از نظرم بر نمی گردم . 346- مثل خر در گل ماندن : عاجز و ناتوان و درمانده شدن . 347- مرد سر می دهد اما سر نمی دهد : رازی که به کسی سپرده شد فاش نمی شود . 348- مشت نمونه خروار است : چیز کم به نشانه فراوان . 349- مشت وسندان : جدال ودرگیری ناتوان با توانا – کار دشوار وخطر ناک. 350- مگر آمدی آتش ببری : عجله زیاد داشتن. 351- مگ ر شهر هرت است ؟ هر کار ی انجام بدهی آزاد نیستی . 352- مگر کله گنجشک خورده ای ؟ بسیار پر حرف هستی . 353- من می گویم نر است تو می گویی بدوش – بی جهت اصرار کردن 354- من یک پیراهن بیشتر از تو پاره کردم- با تجربه تر و سالخورده تر از تو هستم . 355- مو را از دست کشیدن – دقت بسیار کردن . 356- موش مردگی درآوردن – خود را به ناخوشسی زدن – خود را بیمار جلوه دادن 357- مومن مسجد ندیده – به شوخی به کسی می گویند که تظاهر به تقدس دارد . 358- موهایش را در آسیاب سفید کرده – گرچه پیر است اما بی تجربه است . 359- مویی از خرس کندن غنیمت است – از آدم خسیس حداقل استفاده هم غنیمت است . 360- مهمان مهمان را نمی تواند ببیند صاحبخانه هر دو را – خسیس بودن صاحب خانه 361- میانشان شکر آب است – روابط آنها خوب نیست ، اختلاف دارند . 362- ناز شست گرفتن – پاداش و جایزه گرفتن . 363- نازک نارنجی – زودرنج ، کم تحمل در مقابل مشکلات 364- نان به نرخ روز خوردن – پای بند بودن به اصول – رفتار خود را با وضع حاضر تطبیق دادن 365- نان کسی را آجر کردن – موجب ضرر و زیان کسی شدن . 366- نخود هر آش بودن – مداخله در هر کاری کردن . 367- نشخوار آدمیزاد حرف است – لذت داشتن حرف زیاد . 368- نمک پرورده بودن – مدیون کسی دیگر بودن . 369- نو که آمد به بازار کهنه شود دل آزار – با آمدن چیز جدید گذشته و قدیمی و دلگیر می شود . 370 – نه زنگی زنگ نه رومی روم – میانه رو بودن – متوسط بودن . 371- نه سر پیاز نه ته پیاز – کاره ای نبودن . 372- نه چک زدم نه چانه عروس آمد به خانه – بدون زحمت به هدف رسیدم . 373- وقت سر خاراندن نداشتن – سخت گرفتار کار زیاد بودن . 374- هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک – از افراد درست دیگر انتظار انجام کار بد و زشت نیست . 375- هر چه پول بدهی آش می خوری – به اندازه زحمتت نتیجه می گیری . 376- هر سرازی سربالایی دارد – راحتی سختیهایی هم به دنبال دارد . 377- هر چه دیدی از چشم خودت دیدی – مقصر خودت هستی . 378 – هر چه سنگ است مال پای لنگ است – آسیب و صدمه همیشه به آدمهای بیچاره می رسد . 379- هر کی با آل علی درافتد برافتد – معمولاً سادات به مخالفان خود می گویند . 380- هر کس به امید همسایه نشیند گرسنه می خوابد – به دیگران نباید امید داشت ، هر کاری را باید خود انجام داد . 381- هر کس خربزه می خورد پای لرزش هم می نشیند – هر کس باید عاقبت اعمال خود را تحمل کند . 382- هر که بامش بیش برفش بیشتر – هر کس داراتر است گرفتار تر است. 383- هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد – نباید به دیگران متکی بود . 384- هر که طاوس خواهد جور هندوستان کشد – باید سختیها را برای رسیدن به هدف تحمل کرد . 385- هفت خوان رستم را طی کردن – کار بسیار سخت را برای رسیدن به هدف تحمل کرد . 386- همه را برق می گیرد ما را چراغ نفتی – شانس و اقبال دیگران ییشتر از ماست . 387- هنداونه زیر بغل کسی گذاشتن – تملق بی جا گفتن . 388- هوا گرگ و میش است – نه تاریک است نه روشن . 389- هیچ کاره ی همه کاره – آدم هیچ کاره هود را همه کاره می پندارد . 390- یاسین به گوش خر خواندن – کار بی حاصل انجام دادن . 391- یال و کوپال داشتن – سرو وضع خوب داشتن . 392- یک دستی گرفتن – کسی را کتر از آنچه هست پنداشتن . 393- یک ستاره توی آسمان ندارد – ادم بی شانس و اقبال است . 394- یک شب هزار شب نمی شود –به تعارف به مهمان می گویند . 395- یک کلاغ چهل کلاغ کردن – اغراق و مبالغه نمودن + غیبت زیاد . 396- یک بز گر گله را گرگین می کند- یک همنشین بد دیگران را هم به فساد می کشاند . 397- یکی به نعل می زند یکی هم به میخ – هر دو طرف را مراعات می کند . 398- یک گوش در است و گوش دیگر دروازه – کسی که مطلبی را به خاطر نمی سپارد . 399- یکی را پی نخود سیاه فرستادن – به بهانه ای او را ازمیدان خارج مکردن . 400- یکی نان نداشت بخورد پیاز می خورد تا اشتهایش باز شود .- کار نابخردانه کردن . |