![]() |
نقد و بررسی فیلم Kill the Messenger (پيغام رسان را بکش) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: فیلم و سینما (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=22) +--- موضوع: نقد و بررسی فیلم Kill the Messenger (پيغام رسان را بکش) (/showthread.php?tid=183763) |
نقد و بررسی فیلم Kill the Messenger (پيغام رسان را بکش) - First Star - 14-10-2014 ![]() کارگردان : Michael Cuesta نویسنده : Peter Landesman بازیگران : Jeremy Renner, Robert Patrick, Jena Sims هزینه تولید: ۵ میلیون دلار خلاصه داستان : خبرنگاری به نام گری وب در دهه ۱۹۹۰ متوجه نقش سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا (سیا) در وارد کردن کوکائین به کالیفرنیا می شود، معاملهای که پول آن صرف تامین هزینههای شورشیان کنترا در نیکاراگوئه می گردد. گری وب با حمایت همسر و فرزندانش داستان را پیگیری و با ارائه شواهد آن را علنی می کند؛ به همین دلیل سازمان سیا و همکاران رقیب او را هدف قرار می دهند و “گری وب” چارهای ندارد جز اینکه برای شهرت و خانواده خود مبارزه کند و… ![]() شايد قدرتِ قلم از شمشير بيشتر باشد، اما تا جايی که به فيلم «پيغام رسان را بکشِ/Kill the Messenger» مايکل کوئستا ربط دارد، کنايه های نجواگونه از هر دوی اينها کشنده تر هستند. اگر میتوانيد شخصيت باب وودواردِ رابرت ردفورد در فيلم «تمام مردم رئيس جمهور/All the President’s Men» را زير بار حملات سنگين بر حرفه روزنامه نگاریاش تصور کنيد که خُرد میشود. اين داستانی است که در فيلم «پيغام رسان را بکش» نقل میشود. در جريان اين داستان، روزنامه ای طی چندين گزارش از فعاليتهای اخلاقی مشکوک سازمان سيا پرده بر میدارد و اين اقدام منجر به اعمال فشار اين سازمان بر نويسنده اين گزارشات میگردد. برخلاف بسياری از تريلرهای تخيلی، سازمان سيا مأموران سياهپوش بزن بهادر خود را برای محو کردن اين روزنامه نگار نمیفرستد. رويکرد آنها بيشتر عملی است اما در عين حال موثر است: اعتبارش را از بين میبرند و شخصيتش را مُثله میکنند. گرچه «پيغام رسان را بکش» بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است، مانند ديگر اقتباسهای سينمايی از رويدادهای زندگی واقعی، مجوزهای لازم را گرفته است. اين فيلم با تمرکز بر يک دوره خاص میتواند پايانی نيمه خوش را پيش چشم بيننده مجسم نمايد، اگرچه در نوشته های بعد از ![]() تحقيقات وب، که در اواسط دهه ۱۹۹۰ انجام شدند و به صورت تقريباً روزانه در روزنامه سن خوزه مرکوری نيوز چاپ میشدند، ابتدا وب را به اوج رساندند و بعد منجر به سقوط وی شدند. اين ايده آلی است که هر روزنامه نگار محققی آرزويش را در سر دارد، [يعنی] نوشتن گزارش بزرگی که به تيتر اول روزنامه های ملی تبديل شود. البته، چيزی که وب در نظر نگرفته بود، اين بود که دشمنانش تا چه حد در دور کردن اذهان عمومی از اين گزارشات سرسخت هستند. همان طور که ![]() اين گزارش ردی را دنبال میکند که به رسوايی ايران-کنترا[۱] در دهه ۱۹۸۰ برمیگردد، اتفاقی که به دومين دوره رياست جمهوري رونالد ريگان خدشه زيادی وارد نمود. کنتراهای مورد حمايت سازمان سيا، موسوم به «مبارزان آزادی» نيکاراگوئه ای، که عليه نظام کمونيسم کشورشان میجنگيدند، از طريق راه های غيرقانونی و غيراخلاقی از آمريکا کمک مالی دريافت میکردند. وب از رابطه بين افزايش ميزان کوکايين موجود در شهر و پولی که به گروهک کنترا تزريق میشد، پرده برداشت. او معتقد بود که سازمان سيا به ورود مواد مخدر به ايالات متحده کمک کرده است (يا حداقل چشمان خود را به روی آن بسته است) و پول حاصل از فروش اين مواد را به دست کنتراها رسانده است. دليل منطقی: اين مواد مخدر هزينه های گروهک کنترا را با اطلاع يا حمايت سيا تأمين میکردند. ![]() جرمی رنر بعد از بازی در «مهلکه / The Hurt Locker» هرگز به اين خوبی نبوده است (گرچه بيشتر ![]() «پيغام رسان را بکش»، اثر جذابی است، اما اطلاع از اين که هسته داستان بر اساس ماجراهای واقعی استوار است قدرت آن را دو چندان ساخته است. در پرتو جو امروزی نشت و درز اخبار، بيننده از شدت شباهت تاکتيکهايی که در سالهای اخير (البته با موفقيت کمتر) به کار رفتهاند شگفت زده میشويم. بنابراين، در حالی که اين فيلم قرار است که بيوگرافی گری وب باشد، پرسشهايی را مطرح مینمايد که مشابه های معاصری دارند و احتمالاً اين سئوالات به اين زودیها پاسخی نخواهند يافت. --------------- [۱] ماجرای ايران–کنترا که به ماجرای مکفارلين و ماجرای ايران گيت نيز معروف است، به معامله تسليحاتی ايران با ايالات متحده آمريکا و اسرائيل از ۲۰ اوت ۱۹۸۵ تا ۴ مارس ۱۹۸۷ (۲۹ مرداد ۱۳۶۴ – ۱۳ اسفند ۱۳۶۵) بازمیگردد. در اين ماجرا آمريکا از طريق نفوذ ايران سعی در آزادسازی گروگانهای آمريکايی در لبنان کرد و در ازای آن برخی قطعات ادوات جنگی و نظامي را که به واسطه تحريم امکان فروش آنها به ايران نبود، در اختيار ايران قرار داد. پول فروش اين تسليحات به طور پنهانی به ضد انقلابيون نيکاراگوئه موسوم به کنترا داده میشد. اسرائيل نيز بخشي از معامله فروش تسليحات به ايران را در دست گرفت و از اين طريق سعی در شکست نخوردن ايران در مقابل جبهه متحد عربی مخالف اسرائيل داشت. منبع : سایت نقدفارسی |