![]() |
شعر به یاد ماندنی مست و هوشیار - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: شعر به یاد ماندنی مست و هوشیار (/showthread.php?tid=183664) |
شعر به یاد ماندنی مست و هوشیار - ._NeGiX_. - 14-10-2014 محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی گفت : جرم راه رفتن نیست ، ره هموار نیست گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم گفت : رو صبح آی ، قاضی نیمه شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت : والی از کجا در خانهٔ خمار نیست گفت: تا داروغه را گوئیم ، در مسجد بخواب گفت : مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت : کار شرع ، کار درهم و دینار نیست گفت: از بهر غرامت ، جامهات بیرون کنم گفت : پوسیدست ، جز نقشی ز پود و تار نیست گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت : در سر عقل باید ، بی کلاهی عار نیست گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی گفت : ای بیهودهگو ، حرف کم و بسیار نیست گفت: باید حد زند هشیار مردم ، مست را گفت : هشیاری بیار ، اینجا کسی هشیار نیست |