چرا در زندگی آرامش ندارم؟! - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41) +--- موضوع: چرا در زندگی آرامش ندارم؟! (/showthread.php?tid=182740) |
چرا در زندگی آرامش ندارم؟! - bOoOoOy - 10-10-2014 اگر سری به کتاب فروشی ها بزنید خواهید دید که یکی از موضوعاتی که کتاب های زیادی را به خود اختصاص داده است و در بازار فراگیر شده است، كتابهایی با این موضوع است؛ آرامش، مبارزه با اضطراب، راه موفقیت، حالا چه دانشمندان غیرمسلمان نوشته باشند، چه مسلمان نوشته باشند. بعضی از كتابهایی كه در غرب هم نوشته شده، میلیونها چاپ خورده و دلیلش هم همین عنوان و بحث آرامش است. از این معلوم میشود كه یك نیاز ضروری است. این یك ضرورت است كه همه دلشان میخواهد آرام باشند، وقتی انسان آرام باشد، جسمش هم سالم است. در گزارشی خوانده ام كه 75 مریض زخم معده را كه بررسی كردند، گفتند: 65 نفر به خاطر استرس و مشكلات روحی و روانی است. به همین دلیل هم هست كه ما میبینیم در منابع دینی و در آیات و روایات ما روی این بحث خیلی تأكید شده است. وقتی آرامش نباشد، طرف كارگر و كارمند خوبی نیست، مدیر خوبی نیست. مرد خوبی نیست، زن خوبی نیست، دانشآموز خوبی نیست. نمیتواند درس خوب بخواند. و لذا می بینیم که افرادی می گویند: مشكل مالی ندارم، همسر هم دارم ولی به هم ریخته هستم. احساس به هم ریختگی میكنم. چرا ما به هم ریخته هستیم و در زندگی آرامش نداریم؟ احساس گناه و معصیت خیلیها به خاطر گذشته نادرستشان ناراحت هستند. مثلاً فحشایی مرتكب شده است، گناه زشتی مرتكب شده است، دروغی گفته و سر كسی كلاه گذاشته است، حتی گذشتهی خطرناكی داشته باشد. قرآن كریم طبیعتاً برای این مطلب پاسخ دارد: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»(زمر/53) به امام كاظم(علیه السلام) گفتند: فلانی ماه رمضان روزه نمیگیرد. ظهرها ناهار میخورد. به او میگویند: چرا روزه نمیگیری؟ میگوید: من خیلی جنایت كردم. برای چه روزه بگیرم؟ من آب از سرم گذشته است، چه یك وجب، چه صد وجب! آقا فرمودند: من اینقدری كه از یأسش میترسم، از گناهش نمیترسم. راه غلبه بر احساس گناه چیست؟ اگر حق الناس است، خرد خرد بپردازید. اگر حق الله است، یواش یواش ادا كنید. اگر گناهانی است كه قابل جبران نیست. مثلاً كسی میگوید: آقا من یك فحشایی مرتكب شدم. بروم به مردم بگویم، خوب نیست. بروم به قاضی بگویم، آبروریزی است و جایز نیست. بروم به خانواده طرف بگویم، یك خانوادهای به هم میریزد. نه! این طور جاها جای همان استغفار و توبه و بیان نكردن مطلب است. البته نقطه مقابلش را باید انجام داد. تویی كه این كار را كردی، دیگر به نامحرم نگاه نكن. تو كه این كار را كردی، دیگر فكر گناه را هم نكن. در زمان امام صادق یك كاسبی بود، ورشكست شده بود، به هم ریخته بود. خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد. آقا فهمید مشكلش چیست؟ ورشكستگی یك وضع است، خودباختگی یك بحث دیگری است. آقا به او فرمود: بلند شو برو وضو بگیر، دو ركعت نماز بخوان، در مغازهات را باز كن. رفت و كارش هم درست شد احساس نارضایتی اینكه شما ماشین داری، من ندارم. شما فرزند داری، من فرزند ندارم. فلانی سالم است، من بیمار هستم. این حسی كه مرتب مقایسه میكنیم، قرآن كریم در سوره فجر میفرماید: وقتی به انسان نعمت میدهیم، میگوید: خوب خدایی است. «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَكْرَمَنِ» (فجر/15) اما وقتی به او سخت میگیریم، «فَیَقُولُ رَبىِّ أَهَانَنِ» (فجر/16) میگوید: خدا ما را فراموش كرد. در جای دیگر هم گله میكند، میفرماید: «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا، وَ إِذَا مَسَّهُ الخْیرْ مَنُوعًا» (معارج/20 و21) در كتاب كامل الزیارات روایتی نقل شده: شب معراج خدا به پیغمبر فرمود: پیامبر من سه جا میخواهم تو را امتحان كنم. «إن الله تبارك و تعالى یختبرك فی ثلاث» (كامل الزیارات/ص332) پیغمبر اكرم به خدا عرض كرد: این سه تا چیست؟ فرمود: «الجوع و الأثرة على نفسك» اولی گرسنگی و ایثار بر خود است. حضرت سه سال در شعب ابی طالب از گرسنگی سنگ به شكم میبست. اولی گرسنگی است. پیغمبر عرض كرد: «قبلت یا رب و رضیت و سلمت» قبول كردم، راضی و تسلیم هستم. دومین مورد «فالتكذیب و الخوف الشدید» تكذیب میكنند، دیوانه و مجنون میگویند. كاهن و ساحر میخوانند. باز عرض كرد «قبلت یا رب و رضیت و سلمت و منك التوفیق و الصبر» توفیق را تو باید بدهی. اما سومین مورد كه بسیار سخت است، ما اگر بشنویم تحمل نمیكنیم، خطاب شد پیامبر سومیاش حوادثی است كه برای عترتش پیش میآید. «أما أخوك علی» برادرت امیرالمۆمنین كشته میشود. دخترت فاطمه اینطور میشود. پیامبر یك جمله اضافه كرد و فرمود: «إنا لله و إنا إلیه راجعون قبلت یا رب و سلمت و منك التوفیق و الصبر» ما فكر میكنیم همهی اولیاء و انبیاء در رفاه بودند. در حالی که این طور نیست؛ داغ دیده اند، مریضی دیده اند، سختی دیده اند. پس دومین مورد احساس نارضایتی است. راه حلش هم همان است كه راضی باشید. گله مند نباشید. «یَأَیَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ، ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» (فجر/27 و28) امید احساس ناکارآمدی و شکست یکی رفته ازدواج كرده، منجر به طلاق شده است. حالا افسرده و به هم ریخته شده است. در كنكور شركت كرده، رتبه لازم را نگرفته است. یك جایی برای شغلی نیرو میخواستند، همه قبول شدند، ایشان قبول نشدند. در زمان امام صادق یك كاسبی بود، ورشكست شده بود، به هم ریخته بود. خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد. آقا فهمید مشكلش چیست؟ ورشكستگی یك وضع است، خودباختگی یك بحث دیگری است. آقا به او فرمود: بلند شو برو وضو بگیر، دو ركعت نماز بخوان، در مغازهات را باز كن. رفت و كارش هم درست شد. به امام كاظم(علیه السلام) گفتند: فلانی ماه رمضان روزه نمیگیرد. ظهرها ناهار میخورد. به او میگویند: چرا روزه نمیگیری؟ میگوید: من خیلی جنایت كردم. برای چه روزه بگیرم؟ من آب از سرم گذشته است، چه یك وجب، چه صد وجب! آقا فرمودند: من اینقدری كه از یأسش میترسم، از گناهش نمیترسم یأس و ناامیدی احساس یأس و ناامیدی ممكن است در زمینههای مختلفی باشد. همین طور ناامید است، مثلاً احساس میكند كه به خیلی از خواستههایش نرسیده است. آیت الله مكارم جملهی قشنگی را میفرمود: بشر آنچه را مصرف میكند، بیست درصدش نیاز است و بقیه تابع هوی و هوسمان است و همین هوس ها منجر می شود گاهی اوقات به خواسته هایش نتواند پاسخ دهد و ناامید می شود. اگر همین الان به وسایل زندگیمان نگاهی بیاندازیم خواهیم دید که وسایلی كه در خانه است چند موردش نیاز است. چند موردش مطابق میل است، چند موردش مطابق هوس است؟ انواع و اقسام چینیها، كریستالها، لباسها، فرشها در خانه است. یک دختر خانمی كه پدرش با هزار مكافات و قرض این یخچال دوقلوی هفت، هشت میلیونی را برای این خریده است، واقعاً نیاز این زوج جوان است یا نیازش با آن یخچال ساده هم برطرف میشود؟! بعضی اوقات این اضطرابها به خاطر بلند پروازیهای ما است. کمی به خاطر خودمان مراقب رفتارهایمان باشیم. |