انجمن های تخصصی  فلش خور
ابعاد اجتماعى زندگانى امام محمد باقر (عليه السلام) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: ابعاد اجتماعى زندگانى امام محمد باقر (عليه السلام) (/showthread.php?tid=182537)



ابعاد اجتماعى زندگانى امام محمد باقر (عليه السلام) - bOoOoOy - 10-10-2014

پرداختن به نشر آثار و معارف اهل بيت (عليهم السلام) مانع از فعاليت هاى سياسى حضرت نبود و ايشان در هر فرصتى به افشاگرى و به پرده برداشتن از چهره ى ننگين و کشف بنى اميه مي پرداختند.

امام، شيعيان خود را از پذيرفتن کوچک ترين مناصب دولتى در دستگاه غاصب و ظالم اموى نهى مي کردند.

اساساً سخت گيري هايى که هشام و ديگر حکام جور بنى اميه نسبت به امام باقر و ساير ائمه (عليهم السلام) روا مي داشتند حاکى از افشا گرى آنان وغاصب معرفى کردن دستگاه خلافت در بين مردم مي بود.

در کنار تمامى اين فعاليت هاى علمى و سياسى حضرت, در مسايل اجتماعى نيز الگوى شيعيان خود بودند، بين غلامان خود مشغول به کار و زراعت مي شدند و در هواى گرم عرق مي ريختند.

ميرزا محمد امامى در « جنات الخلود» مي نويسد: « اکثر اوقات از خوف الهى مي گريست و صدا به گريه بلند مي نمود. متواضع ترين خلايق بود. مزارع، املاک ، مراعى و غلامان بسيار داشت؛ ولى خود را بر سر املاک رفته، کار مي کرد. روزهاى گرم، غلامان زير بغل ايشان را گرفته و به منزل مي رساندند. سخي ترين مردم بود. هر کس نزد وى مي آمد علمش در نزد علم وى چون قطره اى بود مقابل دريا.

چون جدش اميرمؤمنان على (عليه السلام) چشمه هاى حکمت از اطرافش مي جوشيد و در نزد جلالت وي، هر جليلى صغير بود. [48]

تلاش در تحصيل معاش

شيخ مفيد از امام صادق (عليه السلام) روايت مي کند: « محمد بن منکدر مي گفت: گمان نمي کردم که همانند على بن حسين (عليهماالسلام) بزرگواري، خلفى چون خود به يادگار گذارد؛ آن هنگام که محمد بن على (عليهما السلام) را ملاقات کردم مي خواستم وى را پندى دهم که ايشان مرا موعظتى فرمودند: اصحابش گفتند: به چه تو را پند داد؟

محمد بن منکدر گفت: روزى به سمت يکى از نواحى مدينه در حرکت بودم هوا به شدت گرم بود. در ميان راه محمد بن على (عليهما السلام) باقرالعلوم را ديدم. ايشان بر دوش غلامان خود تکيه کرده بود و خرامان خرامان پيش مى رفت. با خو د گفتم: بزرگى از شيوخ قريش، در اين ساعت و چنين حالت، در طلب دينا بيرون شده است؟! بايد که او را نصيحت نمايم.

به حضرت سلام کردم و ايشان نفس زنان در حالى که عرق بر سر و رويشان جارى بود، سلام مرا پاسخ گفتند. گفتم: چرا بايد بزرگى چون شما با چنين حالت در طلب دنيا باشد؟ اگر مرگ به سراغتان بيايد و شما در اين حال باشيد، چه مي کنيد؟

ايشان دست از دوش غلامان برداشتند و فرمودند: به خدا سوگند اگر مرگ در اين حال به سراغم آيد من در حال انجام طاعتى از طاعات الهى بوده ام چرا که خود را از احتياج به تو و مردم بي نياز کرده ام. زمانى از مرگ هراسناکم که در حال انجام معصيتى از معاصى الهى باشم.

گفتم: « يرحمک الله» خواستم شما را موعظه نمايم. شما مرا پند و اندرز داديد. [49]

درسى ديگر ...

نمونه اى از درس هاى اخلاقى عملى امام، مخالفت آن با خشک مقدسى بود. آن حضرت در مقام علم، با نظر آن دسته که گمان مي کردند ترک کامل نعمت هاى دنيوي، ورع اسلامى و زهد است مقابله مي کرد.

حکم بن عييبه مي گويد:

« روزى خدمت ابوجعفر(عليه السلام) مشرف شدم و او را در خانه اى تزيين شده و آراسته يافتم، در حالى که آن حضرت پيراهن مرطوبى بر تن داشت و روى آن، ملافه ى رنگارنگى بر دوش انداخته بودند و رنگ ملحفه در شانه شان اثر گذاشته بود. در حال تماشاى خانه و طرز تزيين آن بودم که آن حضرت مرا مورد خطاب قرار داده و فرمودند: راجع به وضع اتاق چه فکر مي کني؟ گفتم: حالا که شما در اين وضعيت قرار گرفته ايد، من چه مي توانم بگويم، اما بين ما, اين کار براى نوجوانان است.

فرمودند: اى حکم! «زينت هايى را که خدا براى مردم اجازه داده و روزي هاى حلال او را چه کسى حرام کرده»؟ اين که مي بيني, از همان قسمى است که خدا براى مردم حلال فرموده است؛ و اما اين اتاق را که مي بينى اتاق همسر جديدم است که تازه با او ازدواج کردم. اتاق من همانى است که مي شناسي. [50]