اس ام اس هــآی امـآم زمـآن (عجـ) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: اس ام اس های جدید و پیامک (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=73) +--- موضوع: اس ام اس هــآی امـآم زمـآن (عجـ) (/showthread.php?tid=174831) |
اس ام اس هــآی امـآم زمـآن (عجـ) - ~Mahnaz~ - 15-09-2014 در رفاقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است هرکه بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هرچه باشد میخریم . . . . . . ما شقایق های باران خورده ایم / سیلی نا حق فراوان خورده ایم ساقه احساسمان خشکیده است / زخم ها از باد و طوفان خورده ایم . . . سرافرازم نمی سازی به دشنامی و پیغامی اگر صلح است پیغامی وگر جنگ است دشنامی . . . . . . هرکـس به طریقی دل ما میشکند / بیگانه جدا ، دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند حرفی نیست / من در عجبم دوست چرا میشکند . . . . . . هر چند که از آینه بی رنگ تر است / از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است بشکن دل بی نوای ما را ای رفاقت ! / این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است . . . . . . بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی . . . . . . من از پاکدلانم که زکس کینه ندارم یک شهر پُر ا ز دشمن و یک دوست ندارم . . . . . . دشمن اگر کُشت به دوست می توان گفت با کی بتوان گفت این که دوست مرا کُشت . . . . . . طاق شد طاقتم ای دوست، ملامت بگذار که به اندک سخنی می شکند قلب رقیق . . . . . . عشق آمد و شد چونم اندر رگ و پوست / تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست اجزای وجودم همگی دوست گرفت / نامی است ز من بر من و باقی همه اوست . . . . . . فریاد مردمان همه از دست دشمن ست فریاد ما از دل نامهربان دوست . . . . . . آخر چه شد که این همه نامهربان شدی چیزی که خوش نداشتم ای دوست! آن شدی . . . . . . هبچکس جانا نمی سوزد چراغش تا به صبح پُر مخند ای دوست بر شب تار کسی . . . . . . آرزو بد نیست طغیانش بد است هست دریا خوب و طوفانش بد است . . . . . . زحمت چه می کشی پی درمان من ای دوست ما به نمی شویم و تو بدنام می شوی . . . . . . آنان که جان فدای نگاری نکرده اند همکارشان مباش که کاری نکرده اند . . . . . . با ما کج و با خود کج و با خلق خدا کج آخر قدمی راست بنه ای همه جا کج . . . . . . بس که نادیدنی از دوست و ز دنیا دیدم روشنم گشت که آسایش نابینا چیست . . . . . . سرنوشتم اگر اینست که می بینم حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟ آی خط خوردگی صفحه پیشانی من! این همه خط خطا را به که باید گفت . . . ؟ . . . ای دوست به کام دشمنانم کردی بودم چو بهار چون خزانم کردی . . . ادامه در لینک زیر . . . گر بر سر نفس خود امیری مَردی / ور بر دگری نکته نگیری مَردی مَردی نبُود فتاده را پای زدن / گر دست فتاده ای بگیری مَردی . . . . . . پدرم گفت و چه خوش گفت که در مکتب عشق هر کسی لایق آن نیست که بردار شود . . . . . . از تو وفا نخیزد، دانی که نیک دانم از من جفا نیاید دانم که نیک دانی . . . . . . از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است ورنه هرکس وقت سیری پیش سگ نان افکند . . . . . . خارد از پشت مرا انگشت من / خم شود از بار منت پشت من همتی کو تا نخارم پشت خویش / وارهم از منّت انگشت خویش . . . . . . نی خداحافظ به من گفتی و نی کردی وداع از برم بیگانه وار، ای آشنا رفتی، برو . . . . . . چه خلاف سر زد از ما که، در سَرای بستی بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی . . . اگر گویم نهال قامتت دلجوست می رنجی / وگر گویم سر زلف تو عنبر بوست می رنجی شکایت چون کنم از جور چشم فتنه انگیزت / که گویم تو را بالای چشم ابروست می رنجی . . . . . . از زندگانی ام گِله دارد جوانی ام شرمنده جوانی از این زندگانی ام دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام . . . . . . اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم . . . . . . یارا چه کرده ایم که از ما بریده ای یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای . . . سلام، خداحافظ چیز تازه اگر یافتید بر این دو اضافه کنید بلکه باز شود این در باز شده بر دیوار . . . . . . رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم شوم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد . . . . . . کسی لاف وفا داری زند با بی وفای خود که او را بهر خود خواهد، نه او را از برای خود . . . . . . ز نامردان علاج درد خود جستن، بدان ماند که خار از پا برون آرد کسی، با نیش عقربها . . . |