خلیفه و مگس - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: خلیفه و مگس (/showthread.php?tid=17399) |
خلیفه و مگس - mahdi69 - 09-09-2012 مجلس بر پا شد، هارون وارد گردید و در صدر مجلس در محل رفیع و بالائی نشست، لشکر و حشم و درباریان هم جمع بودند تا خلیفه لب به سخن باز کند و مثل همیشه مطالبی را بیان نمایید. ناگهان بهلول وارد شد، نگاهی به اطراف مجلس انداخت و بسوی خلیفه حرکت کرد، رفت و در صدر مجلس نشست، هارون از رفتار بهلول سخت نگران شد و تصمیم گرفت تا او را در جمع سبک کند پس نگاهی به بهلول کرد و چشمش را به جمعیت انداخت و با یک وارسی به بهلول گفت، حاضری جواب های مرا بدهی؟ بهلول در جواب گفت:اگر شرط کنی و مثل همیشه به قولت پشت پانزنی و از عمل به قولت سر باز نتابی حاضرم. هارون گفت: اگر جواب معمای مرا خیلی سریع و فوری بگوئی یکهزار دینار زر سرخ به تو هدیه می کنم و اگر در جواب عاجز ماندی دستور می دهم تا ریش و سبیل تو را بتراشند و بر الاغی سوارت کنند و در کوچه و بازار شهر با رسوائی بگردانند. بهلول گفت : تو خوب می دانی که من به زر احتیاجی ندارم ولی با یک شرط حاضرم جواب معمای تو را بدهم. هارون گفت: ان شرط چیست؟ بهلول جواب داد: اگر توانستم جواب معمایت را بدهم باید دستور دهی مگسها مرا اذیت و ازار ندهند. هارون لحظه ای سر بزیر انداخت و گفت: این کار غیر ممکن و محال است و مگس ها مطیع فرمان من نیستند تا به من گوش بدهند و تو را نیازارند. بهلول گفت:پس، کسی که با این قدرت و لشکر و حشم در مقابل مگس هائی ضعیف اینچنین عاجز است انتظاری نمی توان داشت. اهل مجلس بر عقل و جرات بهلول متحیر شدند،هارون در مقابل جواب بهلول از رو رفت و سخت در فکر فرو رفت،بهلول نگاهی به حاضرین کرد و نگاهی هم به چهر ی غضب الود هارون نمود، از چهره هارون فهمید که او در فکر است که به صورتی تلافی و جبران کند پس به دلجوئی هارون پرداخت و گفت: من حاظرم بدون شرط جواب معمای تو را بدهم. هارون پرسید:این چه درختی است که دوازده شاخه دارد و هر شاخه اش سی برگ دارد و یک روی هر برگش روشن و روی دیگرش تاریک است؟ بهلول سریع جواب داد: این درخت سال و ماه و روز و شب است بدلیل اینکه هر سال دوازده ماه و هر ماه سی شبانه روز است که نصفه ان روز و نصف دیگرش شب است. هارون گفت افرین بر تو، جوابت صحیح است و حاضرین نیز به تحسین و تشویق بهلول پرداختند. RE: خلیفه و مگس - یاسی@_@ - 31-10-2014 داستان زیبایی بود ولی قبلا شنیده بودم |