![]() |
افسردگي ... - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: افسردگي ... (/showthread.php?tid=173106) |
افسردگي ... - ش ش ش شیطونک 16 - 11-09-2014 فسردگی را نیز تا حدی میشناسیم و اغلب مواقع هنگامی که احساس افسردگی میکنیم، نه تنها علت دقیقش را میدانیم، بلکه اطمینان داریم نهایتا حالمان بهتر خواهد شد. افسردگی چیزی بیش از یک احساس ناراحتی زودگذر و موقتی است که بر اثر مشکلات روزمره پدیدار میشود. با توجه به این نکات، این سئوالات پیش می آید که "در افسردگی چه چیز غیرعادی وجود دارد؟ آیا افسردگی یک ناهنجاری روانی است که باید آن را درمان کرد؟ " در افسردگی های مزمن، هرچند معمولا با یک شکست شروع میشود، اما هیچ دلیل موجهی برای ادامه ناراحتی و شدت آن وجود ندارد. افسردگی مزمن می تواند بر جسم و روح شما تاثیر بگذارد، دچار بی خوابی و بی اشتهایی می شوید، نسبت به روابط اجتماعی بی علاقه می شوید و ... شخص مبتلا به افسردگی مزمن، علاقه ای به ادامه زندگی ندارد و ترجیح می دهد که برای فرار از رنجهایش به آن پایان دهد. متاسفانه در مواردی که این حالت شدت پیدا کند، شخص مبتلا، دست به خودکشی میزند. احساس غم و ناراحتی در فرد مبتلا به افسردگی بیش از حد طولانی شده و باعث می شود که نتواند از زندگی، کار، سلامتی و معاشرت با افرادی که برایش مهم هستند، لذت ببرد. بهترین روش برای درمان افسردگی مراجعه به یک مشاور متخصص در این زمینه است. افسردگی در واقع یك بیماری فراگیر و لطمه زننده به روح و روان آدمیست كه از مشخصات آشكار آن میتوان به احساس پوچ بودن و ناراحتی، احساس ناامیدی و یا بیارزش بودن و حتی داشتن تفكرات منفی اشاره كرد. گفته میشود كه افسردگی عموما با نشانههای فیزیكی همراه است كه معالجه نسبت به آن چندان ثمربخش نیست. عموما فرد مبتلا به افسردگی دارای رفتاری كند و آهسته است. اینگونه اختلالات روانی در مقیاسهای شدت و طول مدت، نشانههایشان با یكدیگر متفاوت هستند. محققان علوم رفتاری میگویند كه افسردگیهای پیشرفته دارای نشانهها و علایمی هستند كه میتوانند فعالیتهای روزمره، مطالعات، خواب، خوردن و شركت در فعالیتهای خوشایند و سرگرم كننده را تحت تاثیر قرار دهد. چنین حالتی ممكن است برای دفعات گوناگون در طول زندگی آدمی روی دهد. محققان معتقدند كه نوع دیگری از افسردگی با درجه شدت پایینتر، اختلال روانی به صورت افسردگیست كه در واقع دارای نشانههایی طولانی مدت است كه بر اساس آن شخص از انجام مناسب فعالیتهای روزانه و یا برخورداری از احساساتی خوب و دلپذیر محروم میشود. بسیاری از مردم كه مبتلا به این گونه از افسردگی هستند، همواره دورههای پریشان خاطری قابل توجهی را در برخی از برهههای زندگی خود طی میكنند. محققان همچنین با اشاره به نوع سوم افسردگی و پریشان خاطری میگویند، نوع سوم افسردگی كه در واقع یك اختلال روحی شیداگونه است، نام بیماری افسردگی دو قطبی را نیز به خود گرفته است. این نوع از افسردگی، البته نه به اندازه دو نوع قبلی ذكر شده، موجب ایجاد تغییراتی در خلق و خوی آدمی میشوند.در پارهای از مواقع، احساسات و خلق و خوی آدمی، دارای جوش و خروشهایی شده، با این حال در بیشتر مواقع این احساسات رنگ رخوت و سستی به خود میگیرند. هنگامی كه یك شخص مبتلا به این نوع از افسردگی دوران بیماری خود را طی كند، میتوان گفت كه شخص تمامی نشانههای مربوط به این بیماری را از خود بروز میدهد. این نوع از ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری، در بیشتر مواقع، تفكر، قوه متفاوت، حتی رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد كه در نتیجه به بروز مشكلات جدی برای شخص و اطرافیان منجر میشود. محققان میگویند كه هنوز درمان دقیقی برای اینگونه از افسردگی دریافت نشده است. افسردگی تنها یک ناراحتی ساده نیست و چیزی نیست که به راحتی بتوان از آن خلاصی یافت. افسردگی میتواند بدن، خلق و خو و افکار را تغییر دهد. افسردگی، افکار فرد را حتی راجع به چیزهای مورد علاقه نیز تغییر میدهد. افسردگی نه تنها فرد مبتلا را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه حتی آنهایی که با فرد، رابطه نزدیکی دارند نیز درگیر میکند. حتی اگر فرد مبتلا بخواهد که احساس بهتری داشته باشد، نمیتواند افسردگی را از خود دور کند و دلیل آن این است که افسردگی یک بیماری کاملاً جدی است. همانطور که یک فرد مبتلا به دیابت یا ناراحتی قلبی نمیتواند ناراحتی را از خود دور کند، فرد افسرده نیز نمیتواند چنین کاری انجام دهد. اما افسردگی یک بیماری کاملاً درمانپذیر است. در حقیقت با یک درمان مناسب میتوان به بیشتر این بیماران کمک کرد. افسردگی در واقع یک بیماری فراگیر و لطمه زننده به روح و روان آدمیست که از مشخصات آشکار آن میتوان به احساس پوچ بودن و ناراحتی، احساس ناامیدی و یا بیارزش بودن و حتی داشتن تفکرات منفی اشاره کرد. گفته میشود که افسردگی عموما با نشانههای فیزیکی همراه است که معالجه نسبت به آن چندان ثمربخش نیست. عموما فرد مبتلا به افسردگی دارای رفتاری کند و آهسته است. محققان میگویند که سه گونه اختلالات افسردگی و پریشان خاطری وجود دارد که عبارتند از افسردگی پیشرفته، اختلال روانی به صورت افسردگی و افسردگی شیدایی. اینگونه اختلالات روانی در مقیاسهای شدت و طول مدت، نشانههایشان با یکدیگر متفاوت هستند. محققان علوم رفتاری میگویند که افسردگیهای پیشرفته دارای نشانهها و علایمی هستند که میتوانند فعالیتهای روزمره، مطالعات، خواب، خوردن و شرکت در فعالیتهای خوشایند و سرگرم کننده را تحت تاثیر قرار دهد. چنین حالتی ممکنست برای دفعات گوناگون در طول زندگی آدمی روی دهد. محققان معتقدند که نوع دیگری از افسردگی با درجه شدت پایینتر، اختلال روانی به صورت افسردگیست که در واقع دارای نشانههایی طولانی مدت است که بر اساس آن شخص از انجام مناسب فعالیتهای روزانه و یا برخورداری از احساساتی خوب و دلپذیر محروم میشود. بسیاری از مردم که مبتلا به این گونه از افسردگی هستند، همواره دورههای پریشان خاطری قابل توجهی را در برخی از برهههای زندگی خود طی میکنند. محققان همچنین با اشاره به نوع سوم افسردگی و پریشان خاطری میگویند، نوع سوم افسردگی که در واقع یک اختلال روحی شیداگونه است، نام بیماری افسردگی دو قطبی را نیز به خود گرفته است. این نوع از افسردگی، البته نه به اندازه دو نوع قبلی ذکر شده، موجب ایجاد تغییراتی در خلق و خوی آدمی میشوند.در پارهای از مواقع، احساسات و خلق و خوی آدمی، دارای جوش و خروشهایی شده، با این حال در بیشتر مواقع این احساسات رنگ رخوت و سستی به خود میگیرند. هنگامی که یک شخص مبتلا به این نوع از افسردگی دوران بیماری خود را طی کند، میتوان گفت که شخص تمامی نشانههای مربوط به این بیماری را از خود بروز میدهد. این نوع از ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری، در بیشتر مواقع، تفکر، قوه متفاوت، حتی رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد که در نتیجه به بروز مشکلات جدی برای شخص و اطرافیان منجر میشود. محققان میگویند که هنوز درمان دقیقی برای اینگونه از افسردگی دریافت نشده است. *علایم ابتلا به افسردگی*محققان علوم روانشناسی و روانپزشکی بر این باورند که اشخاصی که به نوعی به افسردگی و پریشان خاطری مبتلا هستند، لزوما تمامی نشانههای این بیماری را در خود ندارند، گاهی فردی مواردی از علایم این بیماری را از خود بروز میدهد و گاهی نیز شخص دیگری پیدا میشود که حداکثر این نشانهها را در رفتار و احساسات خود بروز میدهد.این اعتقاد علمی وجود دارد که با توجه به شخص، شدت علایم ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری در دورههای مختلف زندگی متفاوت هستند. افسردگی اختلالی است که بدن، خلق و خوی وافکار انسان را در بر می گیرد. این اختلال نحوه غذا خوردن، خوابیدن و چگونگی تفکر شخص نسبت به خود و دیگر اشیا را تحت تأثیر قرار می دهد. اختلال افسردگی همانند یک احساس غمگین زودگذر نیست و همچنین نشانه ضعف شخصی نیز نمی باشد. افرادی که دچار بیماری افسردگی هستند، نمی توانند به راحتی بر خودشان مسلط شده و کمکی به بهبود اوضاع روحی خویش نمایند. بدون درمان مناسب، علایم می تواند تا روزها، ماهها و حتی سالها به درازا بکشد، اما یک درمان مناسب قادر است به اکثر بیمارانی که از افسردگی رنج می برند، کمک نماید. ● انواع افسردگی: اختلالات افسردگی نیز دقیقاً مانند دیگر بیماریها نظیر بیماری قلبی شکلهای گوناگونی دارند. در اینجا سه نوع از شایع ترین اختلالات افسردگی را شرح می دهیم: ▪ افسردگی عمده: به صورت تلفیقی از علایمی معرفی می شوند که باعث می گردند شخص توانایی غذا خوردن، کارکردن، مطالعه و خوابیدن را تا حد زیادی از دست بدهد. در حقیقت، دیگر فرد توانایی لذت بردن از فعالیتهای دلخواه خود را ندارد. این قسمت از کارافتادگی در افسردگی ممکن است تنها یک بار اتفاق بیفتد و یا به طور شایع تری چندین بار در طول زندگی تکرار شود. ▪ دیس تیمی: نوع خفیف تری از افسردگی است که شامل علایم مزمن و طولانی مدتی می شود که شخص را از کار نمی اندازد، اما مانع کارایی مطلوب شخص خواهد شد. بسیاری از افراد دچار "دیس تیمی"، افسردگی عمده را نیز چندین بار به تناوب در زندگی خود تجربه می کنند. ▪ اختلال دو قطبی: نوع دیگر افسردگی است که بیماری افسردگی ،شیدایی نیز نامیده می شود. این بیماری که به فراوانی دیگر اختلالات روانی نیست با تغییرات چرخه ای خلق و خوی یعنی اوجهای شدید (شیدایی) و افتهای شدید (افسردگی) مشخص می شود. گاهی اوقات تغییرات خلق و خوی بسیار شدید و سریع اتفاق می افتند، اما در اغلب موارد تدریجی هستند. هنگامی که شخص در چرخه افسردگی قرار دارد، می تواند یک یا تمام علایم افسردگی را داشته باشد. برعکس، هنگامی که در چرخه شیدایی قرار می گیرد، ممکن است بسیار فعال، پرانرژی و پرحرف شود. شیدایی معمولاً تفکر، قضاوت و رفتار اجتماعی را به گونه ای تحت تأثیر قرار می دهد که باعث به وجود آوردن مشکلات شدید و شرم می گردد. برای مثال شخص در مرحله شیدایی ممکن است احساس خوشحالی شدید کند و خود را پر از طرحها و نقشه های فوق العاده بپندارد که از تصمیمات اقتصادی غیرمعمول تا دوره های عاشقانه می تواند تغییر کند. شیدایی اگر بدون درمان رها شود، می تواند به حالت جنون در آید. ● علایم افسردگی و شیدایی: لزوماً افرادی که دچار افسردگی یا شیدایی هستند تمام این علایم را تجربه نمی کنند. برخی افراد علایم کمتر و بعضی دیگر علایم بیشتری را تجربه می کنند. شدت علایم نیز در هر فرد و در طول زمان ممکن است، تغییر کند: ▪ علایم افسردگی: ـ ناراحتی همیشگی و پایدار، دلواپسی و احساس پوچ بودن ـ احساس ناامیدی و بدبینی ـ احساس گناه، بی ارزشی و بیچارگی ـ کاهش علاقه و لذت در تفریحات و اعمالی که قبلاً مطابق میل بوده اند. ـ کاهش انرژی، خستگی شدید و احساس کندشدن ـ مشکل در تمرکز کردن، به یادآوردن و تصمیم گیری ـ بی خوابی، زود بیدار شدن از خواب در صبح و یا خوابیدن بیش از حد ـ کاهش وزن یا اشتها و یا افزایش اشتها و افزایش وزن ـ افکار مرگ یا خودکشی و حتی اقدام به خودکشی ـ احساس بی قراری و پریشانی و حساسیت ـ علایم جسمی پایدار که به درمان پاسخ نمی دهند مانند سردردها، اختلالات گوارشی و درد مزمن ▪ علایم شیدایی: ـ شادی غیرعادی یا بیش از حد ـ تحریک شدن و حساسیت غیرعادی ـ کاهش نیاز به خواب ـ افزایش صحبت کردن ـ افزایش نیاز جنسی ـ افزایش قابل توجه انرژی ـ کاهش توانایی قضاوت ـ رفتار اجتماعی نابجا ● علل ابتلا به افسردگی ● چه عواملی موجب افسردگی میشوند؟ دلیل اصلی افسردگی شناخته شده نیست. احتمالاً عوامل ژنتیکی و محیطی موجب بروز این بیماری میشوند. افراد ممکن است به جهات مختلفی به این بیماری مبتلا شوند. در بعضی خانوادهها، افسردگی ارثی است و در هر نسل وجود دارد اما افسردگی ممکن است توسط شرایط زندگی مانند بیماری جسمی یا یک اتفاق تشنجزا بروز کند. گاهی افسردگی ممکن است ناگهانی و بدون هیچ دلیل واضحی بروز کند. پزشکان معتقدند که افسردگی با عدم تعادل مواد شیمیایی طبیعی در مغز به نام <نوروترانسمیتر> مربوط است. این مواد مانند پیغامرسان عمل میکند که توسط سلولهای عصبی به نام نورون موجب تحرکات ناگهانی میشود.تصور میشود تغییر دادن سطح این مواد در مغز نقش اساسی در درمان افسردگی ایفاء میکند. برخی از انواع افسردگی و پریشانی خاطر در خانوادهها همهگیر میشوند كه نشان دهنده آن است كه در واقع سستی رفتاری در میان افراد یك خانواده میتواند منشاء وراثتی داشته باشد. همچنین این باور علمی و روانشناختی وجود دارد كه در برخی از خانوادهها به نظر میرسد كه افسردگیهای پیشرفته نسل به نسل بروز میكنند. هرچند تحقیقات نشان دادهاند این امكان وجود دارد كه پریشان خاطری و افسردگی پیشرفته در خانوادههایی كه سابقه این بیماری ندارند نیز ظهور یابد. با این حال یك نكته محرزست و آن اینكه چه از طریق وراثتی و یا خیر، اختلالات رفتاری مربوط به پریشان خاطری و افسردگی اغلب مربوط به بروز تغییراتی در ساختار بدن یا عملكرد آن است. تحقیقات نشان میدهند افرادی كه دارای سطح پایینی از خود باوری هستند و اغلب نگاه بدبینانهای نسبت به خود و دنیای اطرافشان دارد و نیز به سرعت تحت فشار استرسهای محیطی مستاصل میشوند، آمادگی كامل برای ابتلا به افسردگی دارند. از سوی دیگر تحقیقات سالهای اخیر نشان میدهند كه تغییرات فیزیكی در بدن انسان میتواند با تغییرات روحی و روانی نیز همراه باشد. بر این اساس گفته میشود كه بیماریهایی از جمله اختلالات مغزی، سكتههای مغزی و حملات قلبی، سرطان، پاركینسون و اختلالات هورمونی میتواند عامل ابتلا به افسردگی شوند كه در نتیجه موجب آن میشوند كه شخص بیمار، سست و كرخت شده و اقدامی جهت مراقبت از خود در برابر این بیماریها صورت ندهد و بدین ترتیب بهبود شخص همواره به تعویق میافتد. ● علایم ابتلا به افسردگی محققان علوم روانشناسی و روانپزشكی بر این باورند كه اشخاصی كه به نوعی به افسردگی و پریشان خاطری مبتلا هستند، لزوما تمامی نشانههای این بیماری را در خود ندارند، گاهی فردی مواردی از علایم این بیماری را از خود بروز میدهد و گاهی نیز شخص دیگری پیدا میشود كه حداكثر این نشانهها را در رفتار و احساسات خود بروز میدهد.این اعتقاد علمی وجود دارد كه با توجه به شخص، شدت علایم ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری در دورههای مختلف زندگی متفاوت هستند. ـ نشانهها و علایم شناخته شده این بیماری عبارتند از: ▪ ناراحتیهای همیشگی ▪ احساس پوچ بودن، پریشان خاطری، احساس یاس، ناامیدی، گناه ، شکست و بدبینی ▪ نداشتن عزت نفس ▪ بی ارزش بودن و ناكارآمد بودن ▪ از دست دادن علایق و تفكرات دلپذیر در جریان تفریحات و سرگرمیها ▪ كاهش قوای بدنی و كرخت و سست شدن رفتار ▪ داشتن مشكلات در امر تمركز، به خاطر آوردن امور و تصمیمگیری ▪ پریدن از خواب و یا خواب زیاد ▪ از دست دادن میل به غذا خوردن و یا كاهش وزن و حتی بالعكس داشتن میل شدید به خوردن غذا و خواب زیاد ▪ به مرگ و خودكشی فكر كردن و تلاش جهت خودكشی ▪ احساس خشم و بیحوصلگی ▪ علایم فیزیكی طولانیمدت كه معالجات پزشكی پاسخگوی آنها نیستند از جمله سردرد و دردهای مزمن ▪ عصبانیتهای غیر معمول ▪ كاهش نیاز برای خوابیدن ▪ صبحت كردن زیاد- كاهش قوای قضاوت و داوری ▪ رفتارهای نادرست اجتماعی جنبه جسمانی افسردگی تا کنون بیشتر به جنبههای روحی حالت افسردگی اشاره شده و برخی پزشکان و روان پزشکان و روان شناسان آن را یک بیماری روانی دانستهاند. پژوهش های ۵۰ سال اخیر نشان میدهد، کمبود مادهای به نام "سروتونین" در مغز نیز یکی از عوامل ایجاد این بیماری است. در نوشته زیر که ترجمه و تنظیم از چند منبع اینترنتی است، با جنبههای روحی و جسمی کمبود سروتونین در مغز آشنا میشویم. دلتنگی فعال در کتاب (ذهن ناآرام) نوشته کی جیمیسون آمده است:"درباره حالت افسردگی هیچ چیز خوبی نمیتوان گفت، جز این که به شما تجربهای میدهد که میفهمید سالخوردگی یعنی چه، پیری و بیماری چه جور است، حالت مردن چگونه است و این که میگویند ذهن انسان کند و آدمی خرفت میشود، به چه معناست. در ضمن شما معنای حالت هایی مانند: وقار، آراستگی، هماهنگی را میفهمید و خلاصه اینکه متوجه میشوید زشتی رفتار به چه میگویند. در این حالت شما هیچ باوری نسبت به امکانات خوش زندگی ندارید، به لذتهای جنسی بی عقیده میشوید، زیبایی موسیقی را درنمییابید و سرانجام توانایی خود را برای خندیدن و خنداندن دیگران از دست میدهید. دانشمندی دیگر به نام "آن پایکی" در مقالهای که خلاصه آن در اینجا میآید، میگوید: افسردگی همان غم و اندوه معمولی نیست، در مرحلهای از زندگی خود، همهما درد و رنج را احساس میکنیم، اما افرادی که گرفتار افسردگی هستند، تجربهای کاملا متفاوت دارند. یک احساس فلج کننده، از دست دادن همه چیز و پوچی بر ما مستولی میشود. در این حالت انسان فکر میکند و غصه میخورد که همه چیز از جمله تمام عزیزان و نزدیکان خود را از دست داده است. سایر عوارض و نشانگان افسردگی شامل:"بی خوابی، اختلال در غذا خوردن، احساس گناه یا بی ارزشی، لذت نبردن از فعالیت هایی که روزی دلخواه و دلانگیز بوده، اشکال در تمرکز ذهن و فکر و خیال کردن درباره مرگ است". ● نقش مغز در افسردگی داروهای موثری برای درمان افسردگی وجود دارند و این داروها دیدگاه خوبی را از اساس و پایه زیست شناختی این بیماری فراهم میسازند. نخستین داروهای ضد افسردگی تقریبا به طور اتفاقی در سالهای ۱۹۵۰ کشف شدند. پزشکان مشاهده کردند برخی بیماران با فشار خون بالا، هنگامی که با یک داروی جدیدی به نام "رسپرین" درمان میشدند، عوارض افسردگی در آنها ظاهر میشد. حدود همان زمان، پزشکان ملاحظه کردند اغلب بیماران افسرده، هنگامی که با یک داروی ضد بیماری سل درمان میشدند، حالت های وجد و شعف از خود نشان میدادند. معلوم شد "رسپرین" برخی انتقال دهندههای عصبی را از بین میبرد. در حالی که داروی سل به نگه داشتن آنها در جای خود کمک میکند. انتقال دهندههای عصبی آن مواد شیمیایی هستند که به عنوان پیک یا پیامآور در نظام ارتباطات مغز و سلسله اعصاب عمل میکنند. آنها مولکول هایی هستند که از یک یاخته عصبی"نورون" منبع به یک یاخته عصبی مقصد سفر میکنند و در آنجا پیغام را تحویل میدهند. در افرادی که افسردگی دارند، در حرکت برخی پیکها یا انتقال دهندههای عصبی اختلال ایجاد می شود، به عبارت دیگر این انتقال دهندههای عصبی؛ یعنی نوراپی فرین، سروتونین و دوپامین به میزان کافی از یک نورون به نورون دیگر نمیروند و غلظت آنها در مغز کاهش مییابد. نخستین نسل داروهای ضد افسردگی که در سال های ۱۹۵۰ کشف شد، به تنظیم هر سه پیام آور بالا میپرداخت. دومین نسل این داروها به تنظیم نوراپی فرین و سروتونین دست میزد و سرانجام نسل جدید داروهای ضد افسردگی بر ضد سروتونین به تنهایی کار میکنند. این داروها نمیگذارند سروتونین انتقال یافته به نورون مقصد، دوباره به نورون منبع برگردد. بنابراین کسانی که به افسردگی مبتلا هستند و عوارض یاد شده را در خود مشاهده میکنند و خلاصه این که فکر میکنند بختکی مخوف بر روح و روان آنها سایه افکنده، یا فکر خودکشی به سرشان میزند، بدانند که نه دیوانه هستند و نه اینکه بیماری شان درمان نشدنی و علاج ناپذیر است. حتما در این صورت به یک روان پزشک مراجعه کنند و درخواست کمک نمایند. جالب اینجاست که برخی از این بیماران از گفتن این که چه حالتی دارند عاجزند، چون این حالتی است که واقعا گفتنی نیست، اما عوارض و نشانگان یادشده را دارد. این بیماران بدانند که این حالت روحی وحشتناک دلیل جسمانی دارد که احتمالاً همان کمبود سروتونین در حول و حوش یاختههای عصبی مغز است که قابل درمان می باشد. ●تغذیه در افسردگی در زندگی مدرن امروزی، متأسفانه خیلیها با افسردگی، کم و بیش آشنائی نزدیکی دارند؛ بهطوری که در بعضی جاها داروی افسردگی به اندازهٔ ”آسپرین“ مشهور و شناخته شده است. افسردگی علتهای مختلفی دارد. بعضی از انواع آن، خفیف بوده و میتوان آن را با استفاده از مواد غذائی مداوا نمود. کیک و شیرینیجات چون سرشار از کربوهیدرات میباشند، در کیمیای مغز و اعصاب، نقش مهمی دارند. به این دلیل، چون در موقع رژیم غذائی از مواد به اندازهٔ کافی استفاده نمیشود، تعادل روحی بیشتر بههم میخورد. بعضی مواد مانند بادام، تخم کدو، لوبیا و بادام زمینی، در شخص احساس آرامش و راحتی ایجاد میکند. ● برای مبارزه با افسردگی، مصرف چه مواد غذائی توصیه میشود؟ برای مداوای افسردگی و تقویت اعصاب، مصرف ویتامین ”ب“ توصیه میشود. این ویتامین یا بهصورت قرص استفاده میشود و یا بهجای آن میتوان از مواد غذائی زیر استفاده کرد: ▪ ویتامین ب ۱: در برنج، گندم و لوبیا ▪ ویتامین ب ۳: در تخممرغ، حبوبات و گوشت سفید (مرغ، ماهی، بوقلمون) ▪ ویتامین ب ۶: در حبوبات و محصولات دریائی ▪ ویتامین ب ۱۳: در ماهی و لبنیات. آشنایی با داروهای ضد افسردگی و عوارض آنها: امروزه متأسفانه بیماری افسردگی یکی از بیماریهای رایج درمیان گروههای مختلف مردم است. در بیماری افسردگی واکنشها غیر طبیعی هستند یعنی انسان در برابر ناملایمات و شکستها بیش از حد افسرده میشود و زمان افسردگی نیز طولانیترازدیگران در همین شرایط است. علل ابتلا به این بیماری، ارث، تغییرات شیمیایی مغز، از دست دادن والدین در کودکی و حوادث ناخوشایند زندگی، بیماریهای جسمی مختلف و استفاده از بعضی داروها است. جهت درمان، بهترین راه دارو و روان درمانی است. با توجه به این که گاه لازم است از شش ماه تا سه سال این داروها مصرف شود. ● داروهای ضد افسردگی چه نوع داروهایی هستند؟ داروهای ضد افسردگی، گروهی از داروها هستند که برای درمان بیماران افسرده مورد استفاده قرارمیگیرند به طوری که وضعیت روحی بیشتر بیماران افسرده با استفاده از این داروها بهتر شده است. ● عملکرد داروهای ضد افسردگی: این گروه از داروها برخی از مواد شیمیایی را در مغز کاهش میدهند. این مواد شیمیایی تحت عنوان نوروترانسمیتر Neurotransmitters خوانده میشود. برای عملکرد طبیعی، مغز به این نوروترانسمیترها نیاز دارد. داروهای ضد افسردگی با قرار دادن نوروترانسمیترها (مواد شیمیایی طبیعی) در دسترس مغز، به بیماران افسرده کمک زیادی میکنند. ● عوارضی جانبی داروهای ضد افسردگی: همانند سایر داروها، داروهای ضد افسردگی ممکن است عوارض جانبی را در فرد مصرف کننده ایجاد کنند. البته کلیهی افراد مصرف کننده به این عوارض جانبی مبتلا نمیشوند. هر نوع عارضهی جانبی که فرد، به آن مبتلا میشود بستگی به داروی انتخابی پزشک برای فرد افسرده دارد. ● چند نوع داروی ضد افسردگی وجود دارد؟ امروزه انواع مختلفی از داروی ضد افسردگی ساخته شده است، معمولیترین گروههای دارویی عبارتند از: ▪ داروهای ضد افسردگی سه حلقهیی ▪ داروهایی که به طور انتخابی مهار کنندههای سروتونینی را تحریک میکنند. ▪ مهار کنندههای مونوآمینواکسیداز MAOIS ▪ سایر گروههای دارویی داروهای سه حلقهیی جهت درمان دراز مدت افسردگی مورد استفاده قرارمیگیرد. از داروهای این گروه میتوان به داروی آمیتریپتیلینAmitriptyline با نام تجاری الاویل Elavil دسیپرامین، Imipramine با نام تجاری جانیمین Janimnine، توفرانیل Tofranil و نورتریپتیلین Nortriptyline با نام تجاری پاملور Pamelor اشاره کرد. معمول ترین عوارض جانبی این گروه دارویی عبارتاند از: خشکی دهان،تاری دید، یبوست، مشکلات ادرار کردن،آب سیاه چشم، اغتشاش فکری و خستگی. این گروه از داروها علاوه بر عوارض قلبی ممکن است روی فشار خون و تعداد ضربانهای قلب اثر بگذارند. گروه جدیدی از داروهای ضد افسردگی،داروهایی همانند فلوکستین Fluoxetin با نام تجاری Prozac، پاروکستینParoxetine با نام تجاری Paxil و سرترالین Sertraline با نام تجاری Zoloft هستند. کلیه این داروها (منظور گروه جدید داروها) تحت عنوان گروه SSRI نامیده میشوند. عوارض جانبی داروهای این گروه از داروهای سه حلقهیی کمتر است. تعدادی ازعوارض جانبی که به وسیلهی داروهای گروه SSRI ایجاد میشوند عبارتند از: کاهش اشتها، تهوع، عصبانیت، بیخوابی، سردرد و مشکلات در رفتار جنسی، افرادی که داروی فلوکستین (Fluoxetin) مصرف میکنند، ممکن است علاوه بر عوارض فوق، احساس ناتوانی و خستگی شدید ذکر کنند، به طوری که قدرت برخاستن از جا را نداشته باشند. بیمارانی که داروهای پاروکستین Paroxetine برایشان تجویز شده ممکن است از عوارضی مثل خشکی دهان واحساس خستگی شکایت داشته باشند و بیماران مصرف کننده سرترالین Sertraline نیز علاوه برعوارض جانبی عمومی وابسته به داروهای گروه SSRI ممکن است از اسهال شاکی باشند. از گروه دارویی شماره ۴ و یا گروه سایر داروهای ضد افسردگی میتوان به داروهای زیر اشاره کرد: داروی ونلافاکسین Venlafaxine با نام تجاری Effexor که عوارض جانبی زیر را در بیماران مصرف کنندهی این دارو ایجاد میکند: تهوع، کاهش اشتها، هیجان و اضطراب، سردرد، بیخوابی و خستگی. سایر عوارض جانبی که به نسبت عوارض فوق کمتر معمول هستند عبارتند از: خشکی دهان، یبوست، کاهش وزن، مشکلاتی در رفتار جنسی، افزایش فشارخون، افزایش ضربان قلب و افزایش میزان کلسترول خون. داروی نفازودون Nefazodon با نام تجاری Serzon و عوارض جانبی: سردرد، تاری دید، گیجی، تهوع، یبوست، خشکی دهان و خستگی. ● آیا داروهای ضد افسردگی با سایر داروها،تداخل دارویی ایجاد میکنند؟ مصرف داروهای ضد افسردگی، توام با سایر داروها ممکن است تداخل دارویی ایجاد کند. بنابراین هنگام مراجعه به روانپزشک حتماً باید او را از داوهای مصرفی خود مطلع سازید. از بین گروه داروهای ضد افسردگی، داروهای ضد افسردگی سه حلقهیی با اکثر داروهای مصرفی تداخل دارویی ایجاد میکند. داروهای ضد افسردگی گروه SSRI ممکن است اثر برخی از داروهای مصرفی را شدت بیشتری بخشد. اگر این گروه از داروها همراه با داروهای ضد افسردگی سه حلقه یی، ضد هیجان و درمان مشکلات بیخوابی مثل دیازپام مصرف شود، اثر داروهای فوق را شدت میبخشد. سایر داروهایی که با داروهای گروه SSRI تداخل دارویی دارند: داروهای تنظیم کنندهی ضربان قلب و داروی هالوپریدول است. داروی ونلافاکسین با داروهای فلوکستین، پاروکستین و سرترالین تداخل دارویی دارد. این دارو و همچنین با داروی کوئینیدین(Quinidine) دارویی که جهت درمان آریتمیهای قلب تجویز میشود، تداخل دارویی ایجاد میکند. ونلافاکسین نیز با داروی تیوریدازین (Thioridazine) تداخل دارویی ایجاد میکند. این دارو میزان جذب ونلافاکسین Venlafaxine را در بدن افزایش میدهد. مصرف داروی نفازودون (Nefazodon) توام با داروهای تریازولامTriazolam و آلپرازولام Alprazolam میزان جذب هر دو داروی فوق را در بدن افزایش میدهد. داروی نفازودون با داروی ترفنادینTerfenadine که هر دو داروها جهت درمان مشکلات حساسیتی تجویز میشوند، تداخل دارویی ایجاد میکند؛ مصرف توام این داروها باعث بینظمی ضربانهای قلب میشود. ● کلام آخر: افسردگی عین سرما خوردگی شدید میمونه. دیدین وقتی آدم سرما میخوره و دماغش میگیره و شب از نفس تنگی خوابش نمیبره با خودش میگه "خدایا میشه من دوباره بتونم نفس بکشم؟"...شما هم الان لابد فکر میکنید خدایا میشه من یه روزی اینجوری غمگین نباشم؟ میشه...یه روز بعد از این مشاوره و دکتر...یه روز از خواب بیدار میشید و میبیند که دیگه افسرده نیستید. افسردگی برمیگرده. اینو دارم میگم که بدونید. همونجور که بدن بعضی از آدمها نسبت به سرما حساسه و تند تند سرما میخورند بعضی از آدمها هم نسبت به استرس حساسند و تند تند افسردگی میگیرند...اما این معنیش این نیست که هربار زندگی شما باید تعطیل بشه...بعد از دفعه اول همونطور که میدونید نشانه های سرما خوردگی یعنی گلو درد و فین فین نشانه های افسردگی رو هم میشناسید...اونوقت وقتی میبنید داره میاد براش آماده اید... به نظر میاد افسردگیه داره میاد و حواسشون باشه...انوقت به جای اینکه دو سال طول بکشه ایندفعه دوماه طول میکشه و دفعه بعد حتی کمتر. پ.ن. به من وبلاگ نوشتن هم خیلی کمک کرده. اولین پست وبلاگم دقیقا سه سال و نیم پیش این بوده "چرا هیچ کس راجع به لاغری وبلاگ نداره؟ یا اینکه ادم چرا یهو بیخودی گریه میکنه؟ چرا آدم با اینکه میدونه درس و مشق و هزار بد بختی داره از عصر تا حالا نشسته وبلاگ درست میکنه...یا چرا آدمها تو ورزش رفتن و هرچی کار حسابیه انقدر تنبلن؟" و خودتون میبینید که خیلی شرایطم عوض شده...وبلاگ به من خیلی کمک کرد که بتونم بلند بلند فکر کنم..جای مشاور رو اصلا نمیگیره اما ممکنه کمک باشه و در ضمن کمی از تنهایتون کم کنه. ● نکته تکمیلی ۱: من یه چیزی رو میخوام تاکید کنم. ممکنه آدمهایی هم باشند که بدون مراجعه به مشاور در یه مقطعی افسردگی گرفته اند و خوب شده اند و بعد به شما این القا بشه که شما هم باید بتونید بدون مشاور و دکتر خودتون رو خوب کنید...گوش ندید. من خودم سری افسردگی اولم بدون دکتر خوب شد واسه اینکه اصلا نمیدونستم افسرده ام که بخوام برم دکتر(درحالیکه حتی به خودکشی هم فکر کرده بودم!)...من شانس آوردم٬ شانس آوردم که به جای تهران شهرستان قبول شدم و از محیط خونه که تنش داشت دور شدم و تونستم به خودم برسم و شانس آوردم دوست خوب و بی غل و غشی مثل آیدا نصیبم شد که میشد شبها تا دیر وقت دور حیاط قدم بزنیم و حرف بزنیم...اما فقط خوب شدن افسردگی مهم نیست.... باید از خودتون بپرسید به چه قیمتی؟ و آیا وقتی خوب شد آیا شما دانش لازم رو کسب کرده اید که دفعه بعد بتونید آگاهانه باهاش برخورد کنید؟ یا اینکه مثل من تازه دفعه دوم باید یاد بگیرید افسردگی چیه و دو سال از بهترین سالهاتون رو صرفش کنید...کاری که اصلا لزومی نداشت...و من اگر همون دفعه اول میدونستم که افسردگی دارم شاید خیلی کمتر از این خودم رو به خاطر قبولی شهرستان سرزنش میکردم٬ شاید انقدر خودم رو با زمین و زمان مقایسه نمیکردم٬ شاید آدم شاد تری میبودم و شاید افسردگی اولم سه سال طول نمیکشید... ممکنه بعضی آدمها بدون مشاور افسردگیشون خوب شده باشه اما احتمال اینکه خوب بشه کمتره و در ضمن باید دید به چه قیمتی از زندگیشون توی اون دوره و آخر هم اینکه آیا دانش کافی برای بازگشتش کسب کرده اند؟ ●نکته تکمیل ۲: اگر توی محل زندگیتون (مخصوصا ایران) دکتر خوبی رو میشناسید حتما معرفی کنید. اما خواهش میکنم اگر به کارش مطمئن هستید معرفیش کنید چون بقیه روی اعتماد به حرف شما قرار بهشون مراجعه کنند. ● افسردگی چگونه احساسی است؟ احساس افسردگی بسیار قویتر و ناخوشایندتر از دورههای كوتاه غمگینی است كه همه ما گاهگاهی آن را تجربه كردهایم و معمولاً طولانیتر است، حتی ممكن است روزها،هفته،ها و ماهها ادامه پیدا كند. بیشتر مردم در زمان افسردگی ۵ یا ۶ نشانه زیر را در خود احساس میكنند. شما نیز میتواند با پاسخگویی به پرسشهای زیر بود یا نبود نشانههای افسردگی را در مورد خویش بررسی كنید. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. http://www.migna.ir ▪ بیشتر وقتها احساس ناشادی میكنید؟ (ممكن است غروبها كمی بهتر باشید.) ▪ علایق خود را از دست داده و از كسب لذت ناتوانید؟ ▪ نمیتوانید مثل گشته از پس مشكلات خود برآئید؟ ▪ احساس خستگی میكنید؟ ▪ احساس ناآرامی یا بیقراری دارید؟ ▪ كاهش وزن و اشتها(در برخی افرد افزایش وزن و اشتها) دارید؟ ▪ دیر به خواب میروید (حدود یك تا دو ساعت) و بر خلاف همیشه زود بیدار میشوید؟ ▪ میل جنسیتان كاهش یافته است؟ ▪ اطمینان به خود را از دست دادهاید؟ ▪ احساس بیارزشی و ناامیدی میكنید؟ ▪ از مردم دوری میكنید ؟ ▪ تحریكپذیر شدهاید ؟ ▪ احساس بدی در زمانهای خاصی از روز دارید؟ ▪ در مورد خودكشی فكر میكنید؟ ● عواملی كه در بروز افسردگی نقش دارند: ▪ اتفاقات زندگی بسیار عادی است كه در زمان روبرو شدن بایك فاجعه غمانگیز مانند داغدیدگی، طلاق یا از دست دادن شغل، افسرده شویم. ▪ شرایط و موقعیتها اگر ما تنها بوده و دوستی نداشته باشیم تحت فشار روانی باشیم، نگرانیهای دیگری داشته و یا از نظر جسمی افت كرده باشیم احتمال بیشتری میرود كه افسرده شویم. ▪ بیماری جسمی افسردگی بیشتر زمانی كه از بیماری جسمی رنج میبریم به سراغمان میآید، ازجمله بیماریهای كشنده مانند سرطان و بیماریهای قلبی و نیز دردهای مزمن و آزاردهنده مثل ورم مفاصل و برونشیت. ▪ شخصیت هر فردی احتمال دارد افسرده شود اما برخی از افراد حتی احتمال بیشتری برای افسرده شدن دارند این به خاطر ساختار خاص بدن آنها، تجربیات ابتدایی زندگیشان یا هر دو عامل میباشد. ▪ الكل افرادی كه در نوشیدن الكل افراط میكنند دچار افسردگی میشوند. البته هنوز مشخص نیست كه افسردگی در آنها پیشتر مطرح شده و گرایش به مصرف الكل را در آنها ایجاد كرده است و یا مصرف زیاد الكل موجب بروز افسردگی شده است ولی مشخص شده است. ▪ جنسیت زنان بیش از مردان افسرده میشوند شاید به این دلیل كه مردان كمتر اجازه میدهند احساساتشان بارز شود و اغلب آنها را سرپوش میگذارند و بیشتر به شكل عصبانیت و نوشیدن مشروبات الكلی واكنش نشان میدهند. ▪ ژنها افسردگی میتواند افراد خانواده را مبتلا كند. اگر یكی از والدین شما به افسردگی شدید مبتلا باشد، احتمال ابتلاء به افسردگی ۸ برابر میشود. ● چه زمانی باید در جستجوی كمك بود؟ ▪ وقتی احساس افسردگی شما بدتر از همیشه و رو به بهبود نباشد. ▪ وقتی احساس افسردگی بر كار، علایق و احساسات شما نسبت به خانواده و دوستان اثر گذاشته باشد. ▪ اگر شما احساس كنید زندگی كردن ارزشی ندارد و دیگران بدون شما بهتر خواهند بود، كافی است با یك خویشاوند یا یك دوست كه قادر است در این مسیر ناهموار زندگی به یاریتان بیاید مشورت كنید. اگر از این طریق كمك نشدید، میتوانید با پزشك خانوادگیتان در این مورد صحبت كنید. باید متوجه شده باشید كه دوستان و خانواده شما توجه ویژهای نسبت به شما دارند و در مورد شما نگران هستند. ● چگونه به خود كمك كنید ▪ سعی نكنید بار مشكلات را به تنهایی به دوش بكشید. ▪ كاری انجام دهید. خود را مشغول كنید حتی اگر انجام كار سبكی باشد. ▪ تغذیه مناسب داشته باشید. ▪ در صورت اشكال در به خواب رفتن ذهن خود را با گوش دادن به رادیو یا تماشای تلویزیون مشغول نگه دارید تا كمتر احساس اضطراب كنید و راحتتر آماده خوابیدن شوید. ▪ از نوشیدن الكل خودداری كنید. ▪ از ورزش و تفریحات سالم استفاده كنید حتی اگر پیادهروی باشد. ▪ علت افسردگی را پیدا كنید. ▪ امیدوار باشید و به یاد داشته باشید كه: شما از مشكلی رنج میبرید كه مردمان بسیاری گرفتار آنند، شما حتی میتوانید بر آن پیروز شوید هر چند در حال حاضر باور آن برایتان دشوار باشد. ● چه كمكی در دسترس شماست؟ بیشتر مردم مبتلا به افسردگی نخست با پزشك خانوادگی خویش مشورت میكنند، بسته به شدت نشانههای افسردگی و شرایط شما ممكن است داروی ضد افسردگی برایتان تجویز شود و یا درمان غیردارویی یا هر دو با هم. افسردگی دختران و راه های درمان آن بهار... زندگی ... رویش! جذابیت این کلمه ها را باور نکنید! وقتی صبح، صبح یک روز بهاری در گوشه یک بیمارستان روانی باشد، «زندگی» و «رویش» حسرتی می شوند، تمام ناشدنی! بهار می آید؛ اما تنها تا پشت پنجره بیمارستان... این طرف، دخترک نگاهش را دوخته به درختان پر از جوانه خیابان.. به آدمهای پیاده رو، که می آیند و می روند... سبز شدن دوباره زمین، دل همه را می لرزاند، اما دخترک انگار دیگر دلی ندارد برای لرزیدن! مادرش می گوید: «لعنت به مهر... لعنت به روزهای اول دانشگاه!» و لعنت را آنقدر غلیظ تلفظ می کند که انگار همه چیز زیر سرماه مهر است و سال تحصیلی جدید! اما دنبال مقصر نگردید... هیچ کس چیزی نمی داند... دختر حرف نمی زند... غذا نمی خورد... راه نمی رود. چند ماه است که فقط یک گوشه می نشیند و زل می زند به روبه رو! حتی اگر آن رو به رو، «تو» نشسته باشی، باز هم، نگاهش روی صورت تو نمی نشیند... روی چشمهای تو زوم نمی کند. انگار مسخ شده، عبور می کند از تو... زن دوباره به حرف می آید: «اگر به حال خودش بگذاریم، نه غذا می خورد و نه حتی نفس می کشد...». صدایش گرفته و خش دار است ، وقتی می گوید: «این آخری عذابش از همه بیشتر است... فقط نشسته ایم در انتظار یک چیزی مثل معجزه... اتفاقی که بهبودی اش را سریعتر کند!» از لحاظ پزشکی، بیماری دختر، یک نوع خاص از افسردگی است؛ همین و نه بیشتر! اما زن از بیماری دخترش می ترسد... مثل همه فامیل! می گوید: «باور می کنید حتی خواهرم هم از بیماری دخترم خبر ندارد... می ترسیم وقتی که خوب بشود، انگ دیوانگی رویش بماند...» زن حرف می زند و دختر، بی تفاوت روی تخت، نشسته است... حوصله مان را ندارد... این را از چشم هایش می شود فهمید... مادرش می گوید: «اوایل مضطرب بود... وسواس داشت... یک روز یا چند ساعت شاد شاد بود... منبع انرژی مثبت... باور می کنید؟!» و دخترک حتی حوصله مادرش را هم ندارد! شواهد نشان می دهند که اختلال در ترکیبات شیمیایی مغز یک عامل مهم در اختلالات افسردگی به شمار می رود. به عنوان مثال افرادی که دچار بیماری افسردگی اساسی هستند، معمولاً در ترکیبات شیمیایی مغز آنها، یعنی انتقال دهنده های عصبی که باعث شادی، آرامش، غم و ... می شوند، بی نظمی پیدا می شود. با تمام این تفاسیر، علل روان شناختی منجر به افسردگی، گروه وسیع تری را شامل می شوند. برخی کارشناسان بر این باورند که استرس و فشارهای عصبی ناخواسته، اولین محرک به سوی بیماری افسردگی است؛ رویدادهای بزرگ برنامه ریزی نشده ای که فرد ناگهان خود را در حصار آن زندانی می بیند! وقایعی مانند: مرگ یکی از اعضای خانواده، یک دوست یا یک همکار. استرس های زندگی براساس شدت تاثیررا درجه بندی کرده است : این مقیاس، مرگ همسر را ۱۰۰، طلاق را ۷۵، بیماری شخصی را ۵۳، ازدواج را ۵۰، بارداری را ۳۵، تغییر مسوولیت کار را ۲۹، موفقیت چشمگیر را ۲۸، تغییر اوضاع زندگی را ۲۵، مشکل داشتن با کارفرما را ۲۲و تغییر فعالیت اجتماعی را ۱۸ ارزیابی کرده است. دکتر شیما مجدفر، روانپزشک، در این زمینه می گوید: «یکی از دلایل عمده افسردگی در ارتباط مستقیم با زندگی خصوصی افراد قرار دارد. وقایعی که در زندگی آنها اتفاق می افتد و منجر به وجود آمدن احساس بی پناهی، ناامیدی و بی ارزشی در آنها می شود، این احساسات به مرور زمان به استرس تبدیل می شوند و در صورتی که فرد نتواند آنها را کنترل کند، مستعد افسردگی می شود. مساله دیگر، تنها شدن و از دست دادن یک شخص مهم در زندگی است؛ شخصی مثل پدر یا مادر. البته در اینجا تغییرات ناشی از این فقدان، اختلال را به وجود می آورد، تغییراتی مثل از دست دادن حمایت های روحی، تغییر در شیوه زندگی و موفقیت اجتماعی، اقتصادی و ...». این روانپزشک در ادامه می گوید، «خطر ابتلا به افسردگی در افرادی که در خانواده آنها این بیماری دیده می شود نیز وجود دارد، چرا که آنها از نظر بیولوژیکی ممکن است این آسیب پذیری را به ارث برده باشند». ● چرا دختران بیشتر افسرده می شوند؟ در دوران کودکی میزان افسردگی بین دختران و پسران تفاوت چندانی ندارد. ولی در دوران نوجوانی و جوانی تعداد دختران افسرده به مراتب بیشتر از پسرهاست و مشابه الگوی افسردگی بزرگسالی است و تقریباً میزان آن دو به یک است که این را ناشی از تاثیر استرس و مکانیسم های سازگاری بدن انسان می دانند. این میزان در تمامی جوامع صرف نظر از سوابق قومی و نژادی و یا موقعیت های اقتصادی آنها یکسان است. دکتر مجدفر معتقد است: «قبل از بلوغ اختلاف قابل توجهی در میزان افسردگی بین دختران و پسران دیده نمی شود. اما در سنین بین ۱۱ تا ۱۳سال میزان افسردگی در دختران افزایش می یابد و تا سن ۱۵ سالگی در دختران ۲ برابر پسران می شود. تا جایی که دختران به علت وضعیت اجتماعی خاصی که در این سنین در آن قرار می گیرند، نسبت به افسردگی آسیب پذیرتر می شوند. برای مثال تحقیقات نشان می دهد. درحالی که بسیاری از پسران از تغییر اوضاع بدنی خود در سن بلوغ خرسند می شوند، دختران غالباً از تغییرات جدیدی که در بین آنها رخ می دهد دچار ناآرامی می شوند» در هر حال، فشارهای دوران بلوغ شامل شکل گیری هویت جنسی، جدا شدن از الگو ها همراه با دیگر تغییرات هورمونی ذهنی و جسمی باعث تمایل به افسردگی می شود که در دختران بیشتر نمود افسردگی را به همراه دارد. حتی برخی کارشناسان معتقدند که تربیت سنتی دختران در رابطه با نقش جنسی و بلوغ می تواند موجب بروز این گونه خصوصیات شده و احتمالا عاملی در جهت افزایش ابتلاء دختران به افسردگی باشد. در مراحل بالاتر، دختران جوان باز هم وقایع استرس زای بیشتری را نسبت به مردها تجربه می کنند. در بیشتر موارد آنها دارای درآمد کمتر، موقعیت شغلی پایینتر و کنترل کمتر بر سرنوشت خود هستند؛ برحسب مکانیزم های سازش، مردان جوان براحتی از مسائل چشم پوشی می کنند در حالی که دختران بیشتر به مساله می اندیشند. افسردگی بعد از ازدواج افسردگی معمولا در اوایل ازدواج بروز پیدا می کند و با خیالاتی غیرواقعی شروع به پیش بینی تغییرات احتمالی همسرشان بعد از ازدواج می کنند. افسردگی بعد از ازدواج شاید دارای تشخیص بالینی نباشد اما در سالهای اخیر وارد فرهنگ ازدواج شده است و زوج های جوان به شما خواهند گفت که این پدیده واقعی است. افسردگی معمولا در اوایل ازدواج بروز پیدا می کند و با خیالاتی غیرواقعی شروع به پیش بینی تغییرات احتمالی همسرشان بعد از ازدواج می کنند. بدتر از همه اینکه وقتی روز جشن به پایان می رسد زوج مجبورند از پر سرورترین و در اغلب اوقات طولانی ترین مراسم عروسی و دامادی خود دور شوند و وارد زندگی واقعی شوند. دکتر میشل گنون و همسرش که روانشناس هستند طی تحقیقاتی می گویند: اخیرا تعداد زوجهای جوانی که برای حل مشکل افسردگی بعد از ازدواج خود مراجعه می کنند افزایش زیادی داشته است. روانشناسان می گویند بیشتر مردم حداقل افسردگی خفیفی را در هنگام ازدواج تجربه می کنند اما ۵ تا ۱۰ درصد از زوجها از درجات قوی از پشیمانی، غم یا نا امیدی رنج می برند که باعث می شود برای درمان حرفه ای آن اقدام کنند. ● نمونه: امیلی سامرهیس سی ساله ، بلافاصله بعد از جشن ازدواجش دچار پشیمانی شد. او حتی در زمان خداحافظی از مهمانها در مراسمش گریه می کرد. او می گوید: "آن احساس شبیه چیزی مانند پشیمانی از خرید بود. به خودم گفتم: با خود چه کردم؟ این دیگر واقعا دایمی است! " آن احساس از دست دادن فردیت و تجرد حتی می تواند طاقت فرسا باشد بخصوص در زمانی که با حس وظیفه شناسی مبنی بر انجام هر کاری بصورت دو نفری همراه شود. دکتر جین گریر یک روانشناس ازدواج و خانواده در سمیناری با عنوان : آیا برای متعهد شدن آماده اید؟ می گوید: پاسخ به این سئوال نشان می دهد چقدر برای "ما شدن" آماده اید. سامرهیس برای ماهها بعد از ازدواجش بدخلق و وحشت زده باقی ماند. او می گوید: همیشه ناراحت و منزوی بودم و آرزو می کردم که ای کاش می شد هم متاهل باشم و هم به طریقی فردیت خود را حفظ کنم. او می ترسید که شوهرش از دانستن این موضوع دچار سوتفاهم شود: اگر بخواهم بعضی شبها کنار او نباشم یا آخر هفته در خانه نباشم، شاید فکر کند به اندازه کافی او را دوست ندارم. با این افکار او در دام مالیخولیای خود گرفتار شده بود و از اینکه زندگی جدیدش ایده آل نیست احساس شرمساری می کرد. دکتر تری ایکن ، پزشکی در کالیفرنیا ، افسردگی بعد از ازدواج را " غم پنهانی" می داند: زیرا زنانی که این مشکل را تجربه می کنند از شرحش برای دیگران خجالت می کشند، در حالیکه برای آنها آسان نیست تا احساسات خود را برای مردها بازگو کنند. سامرهیس می گوید اغلب دوستان من این احساس را تجربه کرده اند ، برای ما مشکل است که با وجود این احساس عمیق افسردگی بپذیریم از ازدواجمان خوشحالیم. حتی در دوره ماه عسل که به نظر می آید همه چیز باید ایده آل و بدون مشکل باشد نیز، ممکن است بحث بر سر پول و گذراندن وقت و غیره رخ دهد که بسیار طبیعی است. گنون به بیمارانش می گوید شما از کجا تشخیص دادید که هرگز نباید بر سر چیزی بحث کنید؟ این طبیعی است که شما بخواهید استقلال خود را حفظ کنید و به شادی هایتان پاسخ دهید. غیرمنطقی است که فکر کنید شریک زندگیتان همه چیز شما خواهد شد. برای شکست این افسردگی زوجین باید وقت کافی برای استراحت و ورزش داشته باشند. همواره با هم و با دوستان خود رابطه داشته باشند و به مزایای ازدواج فکر کنند. درباره آینده خانواده و مسایل مالی تصمیم بگیرند. زنان باید نقش عروس بودن خود را کنار بگذارند و به روابط اجتماعی بعد از ازدواج روی بیاورند. افسردگی پس از زایمان افسردگی پس از زایمان چیست و به چه علت بوجود می آید؟ تحریك احساسات بعد از زایمان تا حدی طبیعی است و انتظار میرود كه رخ دهد. بسیاری از مادران پس از زایمان دچار احساس تشویش می شوند. ● گرفتگی خلق پس از زایمان ([b]Baby Blues)[/b] حداقل ۶۰ تا ۸۰ درصد مادران پس از زایمان دچار گرفتگی خلق " "Baby Blues می شوند كه نوعی افسردگی خفیف است و چند روز تا یك هفته پس از زایمان ادامه می یابد ولی هیچگاه بیش از ۲ هفته طول نمی كشد. مادرانی كه دچار این ناراحتی می شوند ممكن است زیاد گریه كنند و مضطرب و تحریك شده به نظر برسند و یا حتی قادر به خوابیدن نباشند. اكثراً پس از كمی استراحت و هنگامیكه اطرافیان آنها را در نگهداری از نوزاد یاری دهند و یا حتی پس از یك گریۀ طولانی متعاقب استرس و هیجان زایمان، احساس بهتری خواهند داشت. ● افسردگی پس از زایمان اگر ناراحتی و تنگی خلق پس از حدود ۲ هفته بر طرف نشود ممكن است علت آن افسردگی بعد از زایمان باشد. ۱۰ تا ۲۰ درصد از مادران پس از زایمان دچار تابلوی كامل بالینی افسردگی می شوند كه ممكن است از ۲ هفته تا یكسال به طول بیانجامد. در رابطه با علت این اختلال هنوز كارشناسان به یك نظریه قطعی نرسیده اند اما جملگی بر این امر كه مجموعه ای عوامل هورمونی، بیوشیمیایی، محیطی، روانشناسی و ژنتیك در ایجاد آن دخالت دارد متفق القولند. اُفت سطح هورمون ها بلافاصله پس از زایمان نیز ممكن است تا حدی بر این امر مؤثر باشد. احساس شعف از تولد نوزاد خیلی سریع از بین می رود و جای خود را به مسئولیتـهای متـعددی می دهد كه بر عهدۀ والدین است. مراقبت از نوزاد در عین حال كه موجب خرسندی است، ممكن است فشار زیادی بر آنهایی كه بخصوص برای اولین بار مادر شده اند، وارد آورد. ● آیا من در معرض ابتلا به افسردگی پس از زایمان هستم؟ بعضی از خانم ها بیشتر از سایرین در معرض این اختلال هستند. شما نیز در صورتیكه واجد شرایط زیر باشید در این دسته قرار دارید: ▪ سابقۀ ابتلا به افسردگی یا سایر اختلالات روانی در خود فرد یا افراد خانواده و یا بروز حملات اضطراب در دوران بارداری. ▪ بارداری بدون برنامه ریزی قبلی. ▪ عدم حمایت همسر. ▪ وجود مشكلات زناشویی. ▪ وجود مشكلات مالی. ▪ بروز تغییر جدی در زندگی همزمان با تولد نوزاد نظیر نقل مكان یا از دست دادن شغل. ▪ سابقۀ وجود سندرم پیش از قاعدگی شدید. ▪ وجود عوارض مامائی. ▪ سابقۀ مشكلات شدید دراوان كودكی نظیر تجاوز جنسی یا از هم پاشیدگی خانواده. با این حال به خاطر داشته باشید كه صرف وجود این عوامل دلیل بروز افسردگی پس از زایمان نیست. بسیاری از خانم ها كه دارای چندین عامل خطرزا هستند هرگز دچار افسردگی نمی شوند و بالعكس افرادی نیز با یك یا دو عامل خطرزا و یا حتی بدون هیچ گونه عامل خطرزا به افسردگی شدید مبتلا می شوند. ● چگونه می توانم بفهمم كه دچار افسردگی پس از زایمان شده ام؟ پزشك شما بهتر از هر فرد دیگر تشخیص خواهد داد كه شما دچار این اختلال شده اید یا خیر. خودتان نیز ممكن است متوجه علائمی بشوید كه عبارتند از: ▪ بی خوابی ▪ تمایل به گریه یا اندوه شدید كه تمام روز ادامه داشته باشد ▪ كاهش علاقه نسبت به انجام بسیاری از فعالیت ها ▪ اشكال در تمركز حواس ▪ تغییر اشتها ▪ اضطراب ▪ اختلالات خلق و تحریك پذیری ▪ احساس گناه شدید ▪ حملات پانیك (علائم آن عبارتند از افزایش تعداد ضربانات قلب، سرگیجه، منگی، احساس وقوع یك اتفاق ناگوار) ▪ افكار خودكشی مهم است كه تفاوت بین تغییرات طبیعی احساسات بدنبال تولد نوزاد را با حالاتی كه نیاز به درمان و حمایت های بعدی دارد، بدانید. این تنها احساس شما نیست كه نشان می دهد اشكالی وجود دارد بلكه شدت و تعداد دفعات آن احساس و مدتی كه طول می كشد بسیار حائز اهمیت است. به عبارت دیگر بسیاری از مادران جدید در طول ماه های اول پس از تولد نوزاد احساس اندوه و اضطراب دارند. ولی اگر شما تمام روز در حال گریه كردن هستید و این حالت چند روز متوالی طول می كشد و نیز دچار حملات پانیك می شوید، حتماً باید به پزشك مراجعه كنید. ● در صـورتیـكه قبلاً دچار افسـردگی پس از زایمان شده اید، چگونه می توانید از وقوع مجدد آن پیشگیری كنید؟ آیا قبلاً دچار افسردگی پس از زایمان شده اید؟ در این صورت شانس ابتلا شما در هر بار بارداری ۵۰–۵۰ است بنابراین بهتر است خود را برای این احتمـال آماده سـازید. آمادگی به شما قدرت می بخشد وضعیت را بهتر كنترل كنید و احتمال عود را نیز كاهش داده در صورت بروز علائم، از شدت آنها می كاهد. بر طبق نظریۀ Karen Kleiman كه مؤسس و مدیر "مركز استرس های پس از زایمان" در آمریكاست، شما می توانید در دوران بارداری اقدامات مهمی انجام دهید تا احتمال بروز این بیماری را با شدت قبل كاهش دهید: با تمام پزشكان و دست اندكارانی كه در دفعۀ قبل به شما كمك كردند تماس بگیرید. این افراد ممكن است شامل پزشك شخصی شما، درمانگر شما و یا روانپزشك شما باشند. موضوع را با آنها در میان بگذارید و راه حلی را برگزینید كه مورد موافقت همه باشد. اگر افسردگی شما با دارو كاملاً درمان شده است می توانید بلافاصله بعد از زایمان از همان داروها استفاده كنید. نشان داده شده است كه این عمل احتمال عود را به نحو شگرفی كاهش می دهد. بعضی از خانم ها ترجیح می دهند كه صبر كنند و احساسات خود را بسنجند و فقط در صورت بروز علائم دارو مصرف كنند. با این حال زمانی كه علائم بروز می كنند هر چه مدت زمان احساس بد بیشتر باشد درمان بیماری سخت تر خواهد بود. با همسر خود در رابطه با مشكل خود صحبت كنید. آنچه را كه دفعه قبل باعث كمك به شما شده است و نیز آنچه را كه به شما كمك نكرده است با او در میان بگذارید. یك برنامۀ حمایتی ایجاد كنید. چه كسی باید به شما كمك كند؟ مادر؟ مادر شوهر؟ پرستار بچه؟ سایر دوستان یا اعضای خانواده؟ از بروز هر گونه خستگی یا استرس بپرهیزید. استراحت كافی، غذای مناسب و ورزش را فراموش نكنید. برای فعالیت های خود محدودیتی قائل شوید. از كار بیش از حد بپرهیزید، چه در دوران بارداری و چه پس از زایمان. فعالیت بیش از حد شما را خسته می كند و احتمال بروز افسردگی را افزایش میدهد. تأثیر حمایت اجتماعی شوهران بر افسردگی پس از زایمان همسران قبلاً چنین تصور می شد كه زنان در طول بارداری به اختلالات روانپزشكـی دچار نمـی شوند . . تحقیقـات نشان داد كه در اولین ماه بعد از زایمان، زنان در معرض بالاترین احتمال برای افسردگی و بستری شدن در بیمارستان قرار دارند .استرس هایی كه گریبان گیر مادران بـی تجربه پس از زایمـان مـی شود، زیاد است و شامل اختلال در فعالیت های معمول زندگی، بی خوابـی، كاهش استقـلال فردی، منزوی شدن و تغییر محیط شغلی است. افسردگی پس از زایمان اختلالی جدی است كه نه تنها برای مادر، بلكه برای همسر و فرزندان او زجرآور است .نگرانی برخی از زنان باردار در خصوص ابتـلای به این بیماری از سویـی و عدم پیشگیری و درمان این اختلال در برخی از مادران از سوی دیگر بر اهمیت این مسئله افزوده است. افسردگـی پس از زایمـان یك اختـلال كوتاه مدت نبوده و گاه برای مدت یكسال یا بیشتر به طول مـی انجامد و مـی تواند تأثیر طولانی مدتی بر تعادل روانی، رفتاری و شناختـی فرزند داشته باشد . زنان مبتلا به افسردگـی پس از زایمان غالباً اختلال در خلق، كاهش عاقلانه به فعالیت ها، خستگی، تغییر اشتها، اعتماد نفس پایین، دشواری در تمركـز، وقفه سایكـو موتـور یا آژیتاسیـون، حملات وحشت زدگی، گریه های طولانـی خود به خودی، عدم علاقه به نوزاد و بی خوابی دارند. احتمال خودكشی یا كشتن نوزاد در این اختـلال وجـود دارد. شیـوع ایـن اختـلال در سال هـای مختلف از ۱۵-۱۰ درصد تا ۳۳ درصد متفاوت بوده است (۷،۶). در سبب شناسی این اختـلال، چندیـن عامـل ذكـر شـده اسـت. برخـی عـلل بیولوژیـك از قبیـل پروژستـرون (۹،۸)، كاهـش استرادیول (۱۱،۱۰)، كاهـش تریپتوفـان، كاهـش TSH و تغییـرات پرولاكتین (۱۲،۱۰) را مطـرح كرده اند. برخی محققین روانی، اجتماعـی را به عنوان علل مستعد كننده عنوان نموده اند، برخی ضعف ارتباطات زناشویی را زمینه ساز افسردگی پس از زایمان دانسته اند. عـدهای عامـل فقدان حمـایت اجتماعـی و افسردگی پیش از زایمان را مطـرح نموده انـد. همچنین برخـی عوامـل استـرسزای مربوط به شیرخوار را با افسردگی پس از زایمان مرتبط دانسته و بالاخره عـدهای استعداد استرس برای افسردگی پس از زایمان را عنوان نموده- اند .در خصوص شناسائی علل، شیوههای پیشگـیری و درمان افسردگـی پس از زایمـان، تحقیقات گستردهای صورت گرفته است. فورمن (Forman) عوامـل خطر این اختلال را درماندگـی روانشناختـی در اواخـر بارداری، انزوای اجتماعـی ادراك شده در طـول بارداری، سكون بالا و سابقه اختلال روانپزشكـی پیش از بارداری دانستـه اسـت . چاآیـا (Chaaya) فقدان حمایت اجتماعی، افسردگی پیش از تولد، حـوادث استرس زای زندگـی، افسردگـی مادام العمر، زایمان طبیعـی، تحصیلات پایین، بیكاری و بیماری مزمن را در ارتباط با افسردگی دانسته است . بوید (Boyd) و همكاران نیز بر اهمیت حمایت روانـی، اجتماعـی در دوران بـارداری و پس از زایمـان تأكـید نموده انـد . لوملـی و آستیـن (Lvmley, Austio) تأثیر حمایت عملی قبل از زایمان را بر افسردگـی پس از زایمان در حد انـدك دانستـه اند . خوبیـاری اهـمیت جنسیت كودك از نظر مادر و تعداد فرزندان را به عنوان عوامل مرتبط با شیوع افسردگی پس از زایمـان ذكر نموده است خدا دوستـان نیز حمایت اجتماعـی، روابـط با همسر، افسردگـی پیش از زایمـان، حوادث استـرس زای زندگـی، میزان تحصیلات، اشتغال و حاملگی ناخواسته را متغیرهای مرتبط با افسردگی پس از زایمان دانسته است . از آنجا كه حمـایت شوهر به عنوان شخـص كلیـدی در زندگی همسر اهمیت زیـادی دارد و می تواند برحالات خلقی همسر اثر بگذارد، این تحقیق بر آن است تا فرضیه های زیر را بررسی كند. الف) حمایت اجتماعی شوهران افسردگی پـس از زایمـان همـسران كاهـش مـی دهد. ب) افسردگـی پس از زایمان با عوامـل دموگـرافیك (سن زوج و زوجـه، تحصیـلات زوج و زوجه، نوع خـانواده، محـل سكـونت، میزان در آمـد و تعداد فرزندان) رابطه دارد. ● افسردگی چگونه درمان میشود؟ خبر خوش این است که افسردگی پاسخ بسیار خوبی به درمان میدهد. امروزه راههای متفاوتی برای درمان افسردگی وجود دارد و انتظار میرود بیشتر افراد احساس خیلی بهتری از درمان داشته باشند. ● درمان با داروهای ضد افسردگی یک راه درمان افسردگی، استفاده از داروهای ضد افسردگی است. اعتقاد براین است که این داروها، با تاثیر بر سطح مواد شیمیایی خاصی در مغز به نام <نوروترانس میتر> اثر خود را اعمال میکنند. دو ماده <سروتونین> و <نوراپی نفرین> از این دسته مواد هستند که نقش کلیدی در افسردگی دارند. با تغییر عدم تعادل این مواد شیمیایی در مغز ممکن است بتوان افسردگی را بهبود بخشید. داروهای ضد افسردگی اولین بار در سال ۱۹۵۰ شناخته شدند. جدیدترین داروها، مهارکننده انتخابی باز جذب سروتونین (SSIS) و دسته دیگر مهارکننده بازجذب سروتونین - نوراپی نفرین نام دارند که به وفور برای بیماران افسرده تجویز میشوند. درک این مساله بسیار مهم است که کار داروهای ضدافسردگی تنها مخفی کردن علائم بیماری و یا ایجاد خوشحالی مصنوعی در افراد یا تغییر شخصیت آنها نیست، بلکه اعتقاد براین است که ضد افسردگیها بر تعادل مواد شیمیایی مغز، طوری اثر میکند که موجب خفیف شدن علائم افسردگی مانند فقدان انرژی و انگیزه شود. ● رواندرمانی یا درمان با صحبت برای بعضی افراد، ترکیبی از رواندرمانی که گاهی به صحبتدرمانی نیز اطلاق میشود به اتفاق داروهای لازم درمان دارویی، موثرترین راه برای درمان افسردگی است. صحبت با یک روانشناس میتواند موجب شود که فرد مورد نظر شما راجع به افسردگی و احساسات خود بیشتر بداند و یاد بگیرد که با حوادث آینده چگونه برخورد کند. بهترین راه برای فهم اینکه کدام شیوه درمان برای فرد مناسب است، مشاوره با یک پزشک است. هر روش درمانی که انتخاب شود، هدف نهایی آن برگشت به همان حالت قبل از بیماری و با همان احساسات است. ● زمان بهبود چقدر طول میکشد؟ افسردگی در طول یک شب ایجادنمیشود تا در طول یک شب بهبود یابد. این مساله بسیار اهمیت دارد که شما و شخص مورد نظر شما انتظار معقولی از درمان داشته باشید. این موارد را برای درمان ضدافسردگی باید به یاد داشته باشید: - تاثیر داروها بسیار متفاوت است. دارویی که برای یک بیمار موثر واقع شود، ممکن است روی بیمار دیگر تاثیر نداشته باشد. - بسته به اینکه از چه دارویی استفاده میشود، شخص ممکن است بعد از دو هفته متوجه تغییراتی شود. - به طور کلی، شش تا هشت هفته طول میکشد تا از تمام مزایای درمان با دارو بهرهمند شوید. - عوارض جانبی ممکن است وجود داشته باشد. اگر درمان دارویی بعد از شش تا هشت هفته هیچ اثر درمانی نشان ندهد، و یا اگر عدم تحمل به دارو وجود داشته باشد، بیمار را تشویق کنید تا با یک فرد متخصص راجع به تنظیم مقدار دارو یا تغییر روش درمانی صحبت کند. به یاد داشته باشید که تنها راهی که یک متخصص سلامت میتواند به شما کمک کند، داشتن یک رابطه باز و بیمحدودیت با بیمار است. ● رواندرمانی / مشاوره گاهی بیان احساسات واقعی حتی برای نزدیكترین دوست بسیار دشوار است. گفتگو دربارهٔ آن با یك مشاوره ورزیده یا یك درمانگر بسیار آسانتر است. اگر غصهها را از سینه خود برون بریزید سبك میشوید. اگر كسی دارید كه به شما نزدیكتر است و شما را بهتر درك میكند و توجه بیشتری نسبت به شما دارد، احساس بهتری خواهید داشت.بسیار عادی است كه در زمان روبرو شدن بایك فاجعه غمانگیز مانند داغدیدگی، طلاق یا از دست دادن شغل، افسرده شویم. ● استفاده از داروهای ضد افسردگی و عوارض مربوط به آن با توجه به اینكه بیشتر مردم اولین نشانههای افسردگی را با پزشك عمومی در میان میگذارند، اولین تجویز داروهای ضد افسردگی توسط پزشك عمومی است. در صورت لزوم بیمار به روانپزشك جهت مداخلات تخصصیتر ارجاع میشود. مردم اغلب نگران آن هستند كه داروهای ضد افسردگی اعتیاد آور باشند ولی این داروها علیرغم داروهای آرام بخش ایجاد وابستگی نمیكنند. هرگز ناگهان داروهای تجویز شده را قطع نكنید و طبق توصیه پزشك خود عمل كنید. ● چگونه میتوان به فردی كه افسرده است كمك كرد؟ ▪ شنونده خوبی باشید گرچه مجبور به شنیدن مطالب تكراری باشید. ▪ آنها را تشویق به صحبت كردن كنید و كمكشان كنید كه بعضی از فعالیتهای روزمره گذشته را انجام دهند. ▪ به آنها اطمینان دهیدكه حالشان بهتر خواهد شد. ▪ مطمئن شوید به اندازه كافی غذا تهیه میكنند و به قدر كافی میل میكنند. ▪ به آنها كمك كنید كه از مصرف الكل دوری كنند. ▪ اگر حالشان رو به وخامت است و شروع صحبتشان با جملات ناامیدكننده و بیمیلی نسبت به ادامه زندگی است و ممكن است به خود آسیب برسانند آنها را جدی بگیرید و مطمئن شوید كه در این باره با پزشكشان صحبت خواهند كرد. ▪ سعی كنید به آنها بقبولانید كه نیازمند استفاده از درمان هستند و آنها را تشویق كنید به روانپزشك، یا روانشناس بالینی مراجعه كنند. ۱۰ راهنمایی برای کنار آمدن با افسردگی در روابط شخصی اگر با کسی رابطه دارید که او دچار افسردگی است، راهنماییهای زیر میتواند به دوست شما کمک کند: ۱) اطلاعات خود را کامل کنید اطلاعات خود در مورد افسردگی و علل، نشانهها و روشهای درمان آن را کامل کنید. ۲) واقعیتها را از افسانهها جدا کنید خود را جای او قرار دهید. یاد بگیرید که افسردگی چه حسّی در آدم به وجود میآورد. به درک نادرستی که مردم از بیماری روانی دارند و او باید با آن کنار بیاید فکر کنید. واقعیتهایی درباره این که افسردگی واقعاً چیست را به دست آورید. ۳) مواظب خودتان باشید احساس افسردگی واگیردار است. به طور متناوب، خود را یک گام عقب بکشید و باتریهایتان را دوباره شارژ کنید! ۴) پشتیبان جلب کنید احساس ناراحتی، عصبانیت یا ناکامی طبیعی است. این احساسات، واکنش طبیعی به یک وضعیت خسته کننده و فرساینده است. به گروههای پشتیبان بپیوندید، با یک دوست نزدیک صحبت کنید یا با یک روان درمانگر مشورت نمائید. نکته مهم این است که ناکامی خود را تخلیه کنید و نگذارید درون شما شکل بگیرد و رشد کند. ۵) در کنارشان باشید هنگامی که دریچه دلشان را به روی شما میگشایند با حوصله به حرفهایشان گوش دهید و اجازه دهید سر بر روی شانه شما بگذارند و گریه کنند. با آنها صبور باشید. بگذارید بفهمند که شما به آنها اهمیت میدهید. مطالبی که در تحقیقات خود راجع به افسردگی یاد گرفتهاید را با آنها در میان بگذارید. بگذارید بفهمند که تقصیری ندارند و افسردگی نشان ضعیف یا بیارزش بودن آنها نیست. ۶) به خودتان نگیرید به یاد داشته باشید که رفتار افراد افسرده لزوماً خطاب به یک فرد «واقعی» نیست. افراد افسرده دچار اختلال در مهارتهای اجتماعی هستند. آنها ممکن است کنارهجو و خجالتی یا اخمو و عصبانی باشند. هنگامی که فرد افسرده گرفتار خشم و عصبانیت است، علتش این است که از دست خودش و احساسی که دارد عصبانی است. هنگامی که همسر شما میل برقراری رابطه جنسی ندارد، این را به خود نگیرید. کمبود انگیزههای جنسی یکی از نشانههای کلاسیک افسردگی است و به هیچوجه به معنی این که او عاشق شما نیست نمیباشد. ۷) در کارهای خانه کمک کنید افراد افسرده تنبل نیستند، بیمار هستند. فعالیتهای روزانه مثل نظافت خانه، پرداخت صورتحسابها یا باغبانی ممکن است برایشان توانکاه باشد. شما بهتر است مدتی جور آنها را بکشید. درست مثل این که سرما خوردهاند و احتیاج به استراحت دارند. ۸) درمان را جدّی بگیرید دارو درمانی و روان درمانی برای بهبودی آنان بسیار ضروری است. به آنها کمک کنید که درمان را جدّی بگیرند. کمک کنید که ترسشان از درمان بریزد. اگر فکر میکنید که به فکر خودکشی افتادهاند باید فوراً به دنبال کمک برآئید. ۹) به آنها امید بدهید هر نوع کمکی که به آنها عرضه کنید، خواهند پذیرفت. این کمکها میتواند به شکل ایمان به خدا، عشق به فرزند یا هر چیز دیگری باشد که به آنها شوق زندگی بخشد. ببینید چه کارهایی مناسب آنهاست و بهشان یادآوری کنید. ۱۰) بیقید و شرط دوستشان بدارید عشق خود را بدون قید و شرط نثارشان کنید و بگذارید بفهمند که این بیماری آنهاست که شما را نارحت کرده است نه خود آنها. کمکهای ساده به افراد افسرده فرد مورد علاقه شما، ماههاست که آن فرد قبلی نیست. شما امیدوار بودید که آن حالت، موقت باشد ولی این طور نبود. شما درگیر این مساله شدید که وی ممکن است مبتلا به افسردگی شده باشد. چه وقت او دوباره به شخصیت قبلیاش برمیگردد؟ چه کمکی از دست شما برمیآید؟ اولین چیزی که باید در نظر داشته باشید این است که شما و فرد مورد علاقهتان تنها نیستید. قریب به ۱۹ میلیون آمریکایی بزرگسال از افسردگی رنج میبرند و این تغییر توسط افراد نزدیک آنان تشخیص داده میشود. اما امروزه، افسردگی یک بیماری کاملاً درمانپذیر است و شما میتوانید بیاموزید که چگونه به آنان کمک کنید. هدف نهایی این است که فرد مورد علاقه شما به همان شخصیت قبلی باز گردد، حال ممکن است در حال حاضر تحت درمان باشد یا خیر. این مقاله به شما میآموزد که افسردگی چیست و شخص مورد علاقه شما چه مراحلی را میگذراند. شما روشهای درمان را یاد میگیرید و نقش مهمی که در کمک به او برای غلبه بر افسردگی میتوانید داشته باشید، درک میکنید. ● چه کمکی از شما برمیآید؟ ممکن است هفتهها طول بکشد که اثرات مثبت درمان با داروهای ضدافسردگی یا صحبت درمانی را مشاهده کنید. در حقیقت، اولین کسی که متوجه این تغییرات میشود، فردی است که رابطه بسیار نزدیکی با فرد افسرده دارد. اگر شما متوجه هرگونه پیشرفتی در بیمار از قبیل: احساس ناراحتی کمتر، خنده بیشتر، بازیافتن علاقه به فعالیتهای قدیمی شدید حتماً این پیشرفتها را به فرد مورد نظر یادآور شوید. وقتی او بداند که شما این تغییرات مثبت را درک میکنید برای ادامه درمان و بازگشت به شخصیت قبلیاش تشویق میشود. ● رعایت بایدها و نبایدها ▪ بایدها...: - به یاد داشته باشید که افسردگی یک بیماری واقعی و کاملاً درمانپذیر است. - به فرد بیمار یادآوری کنید که مراحل درمان مدتی طول میکشد. - فرد بیمار را تشویق کنید با پزشک راحت و بدون محدودیت صحبت کند. - مسئولیتهای امور خانه را طوری تغیر دهید که زندگی را برای فرد بیمار سادهتر کند. - بیمار را تشویق کنید که برنامه خواب، غذا و ورزش منظم داشته باشد. - وقتی تغییر مثبتی مشاهده کردید، از خود عکسالعمل نشان دهید. - به بیمار یادآوری کنید که صبور باشد و خودتان نیز به یاد داشته باشید که صبور باشید. - تعادلی بین نیازهای فرد بیمار و خودتان برقرار کنید. ▪ نبایدها...: - آنها را مورد انتقاد یا سرزنش قرار دهید. - با آنها طوری برخورد کنید که آنها دیگر هیچوقت نمیتوانند درست عمل کنند. - از مسائل خانوادگی، آنها را حذف کنید. - تصور کنید افسردگی چیزی است که شما شخصاً و به تنهایی بتوانید آن را اصلاح کنید. - انتظار نتیجه سریع داشته باشید. - علائم خودکشی را نادیده بگیرید. - فراموش کنید که برای شخص خود و علائقتان وقت صرف کنید. - خودتان را برای افسردگی شخص بیمار سرزنش کنید. مساله خیلی مهمی که نباید فراموش کرد این است که شخص افسرده ممکن است همیشه تمایل به پذیرفتن حمایت و کمک شما نداشته باشد. به یاد داشته باشید که نپذیرفتن و رد کردن کمک دیگران یک قسمت از بیماری آنهاست و تنها شخص شما را شامل نمیشود. ● نمونهای از کمک خانواده و دوستان هنرپیشه معروف، جرالد مکرانی به همسر افسردهاش دلتا برک کمک کرد تا بتواند او را به حالت قبلیاش برگرداند. جرالد میگوید: وقتی من متوجه شدم که دلتا از افسردگی رنج میبرد، احساس ناامیدی میکردم. هرچه سعی میکردم نمیتوانستم کاری کنم که همسرم احساس بهتری داشته باشد. بنابراین تصمیم گرفتم که راجع به افسردگی و روشهای درمانی آن چیزهای بیشتری بیاموزم. حالا همسرم کاملاً بهبود یافته و ازدواج ما دوام مجدد یافته است. ● گفتههای دلتا برک رنج افسردگی به اندازه کافی زیاد بود اما بدون صبر و تحمل جرالد و حمایت مداوم او، شرایط بسیار بدتر میشد. دانستن اینکه او در هر شرایطی به من تعلق داشت، در من ایجاد انگیزه میکرد. میدانستم که با چیزی ستیز میکنم که به هر دوی ما لطمه میزند، و این موضوع به من نیرو و انگیزه میداد که به شرایط قبلی خود برگردم. هر وقت که انرژی و نیرویی برای درک شرایط و درمان آن را نمییافتم، همسرم همیشه حاضر بود به من کمک کند. باید به خاطر داشت: وقتی فردی به افسردگی مبتلا میشود، نقشی که خانواده و دوستان او بازی میکنند، بسیار تعیینکننده است. جرالد باعث شد که من احساس کنم که ما همیشه در این شرایط با یکدیگر هستیم. به یاد داشته باشید که شما میتوانید شرایط را کاملاً تغییر دهید شما میتوانید نقش مهمی در بهبود شخص مورد علاقهتان داشته باشید. بهبود افسردگی ممکن است ماهها طول بکشد، و حمایت شما میتواند موجب تسریع بازگشت آنها به وضعیت قبلی در کوتاهترین زمان ممکن شود. بیان احساس مسئولیت و تقدیر از او برای خودتان به صورت یک عادت درآورید.از او تمجید کنید و روی خوب شدن شخص مورد علاقهتان تمرکز کنید. ایجاد شرایط حمایت کننده به آنها انگیزه میدهد که به خود قبلیشان و به دوستان و خانوادهشان که به آنها علاقه دارند، برگردند. |