نقد و بررسی فیلم The Giver (بخشنده) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: فیلم و سینما (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=22) +--- موضوع: نقد و بررسی فیلم The Giver (بخشنده) (/showthread.php?tid=163702) |
نقد و بررسی فیلم The Giver (بخشنده) - First Star - 23-08-2014 کارگردان : Phillip Noyce نویسندگان : Michael Mitnick, Robert B. Weide بازیگران : Brenton Thwaites, Jeff Bridges, Meryl Streep خلاصه داستان : داستان فیلم که در آینده ای نامعلوم سالها بعد از یک فاجعه خانمان سوز مبهم به نام تباهی رخ میدهد ماجرای نوجوانی به نام جوناس (با بازی بِرِنتون توایتس) را نقل میکند که در سرزمینی بزرگ شده که در آن شورای اکابرِ همه چیز بین و همه چیز شنو کلیه امور مردم از فعالیتهای خانگی و مشاغل تا وضعیت آب و هوا و «هیجانات» جنسی- که با دقت به وسیله تزریقات صبحگاهی تنظیم میشوند- را کنترل میکنند و... به نظر میرسد که فیلم «بخشنده / The Giver»، اقتباسی از رمان برنده مدال نیوبری نوشته لوییس لوری، بر بال موفقیت پرفروشهای پادآرمان شهری سالهای اخیر مانند «بازیهای مرگبار / The Hunger Games» و «ناهمگون / Divergent» سوار است. اما در واقع کتاب لوری را میتوان طلایهدار این فرم از داستان گویی- داستانهای کم عمق و آینده نگرانه- تلقی کرد که از زمان انتشارش در سال ۱۹۹۳ تاکنون بیش از ۱۰ میلیون نسخه فروخته است.
اما فیلم ساخته شده از روی این رمان- که به خوبی توسط فیلیپ نویس کارگردانی شده و ترکیبی از بازیگران جذاب و مصمم نوظهور و قدیمی در آن ایفای نقش کردهاند- به شایستگی موقعیت ممتاز «بخشنده»، به عنوان شروع کننده این ژانر، را منعکس میکند. از قضا، پیش از این که مقلدان «بخشنده» به فروش میلیاردی در گیشه دست یابند، همواره پتانسیل «بخشنده» برای تولید یک فیلم پرفروش در گیشه متصور بوده است. گرچه فیلم در نمایش احساسات اغراق شده و فلسفه بافی های سادهانگارانه که مشخصه های اصلی فیلم های ژانر نوجوان هستند زیادهروی میکند، اما این داستان غمناک دوران نوجوانی، که به مراتب از سر و صدای کمتر و خشونت گرافیکی بیشتری در مقایسه با دو فیلم فوق برخوردار است، ظاهراً نسبت به آنها مطیعتر و درون گرایانه است.
داستان فیلم که در آینده ای نامعلوم سالها بعد از یک فاجعه خانمان سوز مبهم به نام تباهی رخ میدهد ماجرای نوجوانی به نام جوناس (با بازی بِرِنتون توایتس) را نقل میکند که در سرزمینی بزرگ شده که در آن شورای اکابرِ همه چیز بین و همه چیز شنو کلیه امور مردم از فعالیتهای خانگی و مشاغل تا وضعیت آب و هوا و «هیجانات» جنسی- که با دقت به وسیله تزریقات صبحگاهی تنظیم میشوند- را کنترل میکنند.
دنیای جوناس که او به همراه بهترین دوستانش، فیونا (با بازی اودیا راش) و آشر (کامرون موناهان)، در آن سیر میکند دنیایی است که در آن کشمکش، نفرت و تبعیض به وسیله ارزشهای فرهنگی سازش و متابعت زدوده شدهاند. تلویحاً با یک جامعه کور رنگ روبرو هستیم که خط فاصلهای سیاه و سفید آن نه تنها حساسیت استبدادی خسته کننده و یکنواخت شورای اکابر را منعکس میکنند، بلکه تخیل مانوی[sup][۱][/sup] خود لوری را که در آن عواطف و تجربه گرایی مدام در تضاد با هم هستند را نشان میدهد.
در شروع فیلم، جوناس و همراهانش را میبینیم که منتظرند ببینند رئیس شورای اکابر چه شغلهایی را برای آنها در نظر گرفته است. نقش رئیس شورای اکابر را مِریل اِستریپ بازی میکند که کلاه گیس خاکستری بلندی بر سر دارد و بیننده را به یاد نقش هالی هانتر به عنوان رهبر تجزیه طلب و رک گوی سریال «بالای دریاچه / Top of the Lake» میاندازد. بعد از مدتی معلوم میشود که جوناس بر خلاف دوستان و خانوادهاش، قادر به دیدن رنگها است، بنابراین او به عنوان یک گیرنده حافظه انتخاب میشود. گیرنده حافظه یعنی این که او به زودی از آنچه قبل از این که دنیا به جایی قابل پیش بینی و حباب امروزی که او در آن بزرگ شده تبدیل شود خبردار میشود.
راهنمای او در این راه، شخصیت بخشنده است. بخشنده، با بازی جِف بِریجِز، حکیم شمن باور[sup][۲][/sup] ریشویی است که در یک خانه کوهستانی زندگی میکند. اتفاقاً، جِف بِریجِز یکی از افرادی بود که دهها سال تلاش کرد تا کتاب «بخشنده» به فیلم تبدیل شود، و در این دوران همواره تصمیم داشت که نقش بخشنده را به پدرش لوید بِریجِز بسپارد. این تعهد و جدیت باعث تولید اثری شد که بی شک منجر به خوشحالی میلیونها انسانی که در دوران دبیرستان «بخشنده» را خواندهاند خواهد شد و این کتاب برای آنها چیزی فراتر از یک کتاب خوب است و بیشتر شبیه طلسم نیرومندی است که به تفکرات آنها در شخصیت پردازی، اخلاقیات و از خود گذشتگی متعالی شکل داده است.
گرچه شخصیت جوناس در کتاب تنها ۱۲ سال دارد، اما جوناس فیلم «بخشنده» ۱۶ ساله است و توسط یک بازیگر استرالیایی بیست و چند ساله اجرا میشود، یک انحراف از رمان که پیشاپیش باعث عصبانیت و ناراحتی طرفداران دو آتشه لوری شده است. اما توایتس که اخیراً در نقش یک شاهزاده خوش تیپ در فیلم «شیطان صفت / Maleficent» بازی کرده است به خوبی در قالب این نقش فرو رفته است. بخشنده که با بخشهای سیاه و سفید شروع میشود به تدریج به شِمایی رنگی تبدیل میشود که بسته به تجربیاتی که جوناس با کمک مربی سپید مویش به دست میآورد رنگ پریده یا گنگ میشود.
گرچه آن خاطرات در نهایت او را به یک ماجرای فیزیکی مملو از الهامات خرد کننده و یک تعقیب و گریز پرخطر هدایت میکنند، اما بخش زیادی از فیلم هشیاری در حال تکوین مرد جوانی را دنبال میکند که چیز سمی ترسناکی در کانون آن قرار دارد. (یکی از بحثهایی که درباره «بخشنده» مطرح است این است که در طول یک ساعت و نیم نمایش فیلم، برخی از دراماتیکترین صحنه های فیلم خیلی سریع و سرسری اجرا میشوند و آن طور که باید روی جوناس تأثیر نمیگذارند؛ مثلاً فاصله بین تجربه یک وحشت غیرقابل توصیف تا ناپدید شدن آن بسیار اندک است و این ترس قبل از این که به بار بنشیند از بین میرود.)
همچون دیگر فیلم های ژانر نوجوان - که با کمک نیروی عظیم اقتباس از کتابهای کمیک نماینده فرهنگ غالب هالیوود است - «بخشنده» نیز قرار است در خدمت امیال و اضطرابهای مخصوص طرفداران نوجوانش باشد. احساسات شلخته، کنجکاوی نوجوانی و ایمپالس های بی حساب و کتاب فیزیکی به خوبی در این فیلم دیده میشوند و به خوبی در تباین با فعالیتهای استالینی اکابر در کنترل جامعه قرار میگیرند. جوناس در مقام یک گیرنده حافظه و در یکی از واضحترین موافقتهای فیلم برای ارضای آرزوی نوجوانان، اجازه مییابد تا پرسشهایی - هر چند گستاخانه - را بپرسد و دروغ بگوید و هرگز مجبور به عذرخواهی نباشد.
در عین حال، آنچه او از والدین و دیگر شخصیتهای مسئول میشنود اغلب قانعش نمیکنند. وقتی که او یک شب هنگام شام احساساتش را برای بقیه بیان میکند، مادرش ملامتش میکند و از او میخواهد مواظب حرف زدنش باشد. کیتی هولمز که نقش مادر جوناس را بازی میکند در واقع یک قاضی وسواسی خشک مزاج است، انعکاس برخورد اخیر این بازیگر با فرقه ساینتولوژی به کرات در صحنههایی که او در آنها ظاهر شده، دیده میشوند.
نقش پدر جوناس را نیز اَلِکساندِر اِسکارسگارد ماهرانه بازی کرده است. او در آزاردهنده ترین بخشهای «بخشنده»، که جوناس در آنها شاهد یکی از واقعیتهای وحشتناک زیر چندپهلو حرف زدن است، ایفای نقش کرده است.
البته، چندپهلو سخن گفتن ما را به یاد آثار جرج اورول و کتاب «فارنهایت ۴۵۱» رِی بِرَدبِری، که احتمالاً مستقیمترین نیای «بخشنده» است، میاندازد. همچون فیلم «بخت پریشان / The Fault in Our Stars» که اوایل تابستان امسال اکران شد، بار دیگر با این فیلم به جوانها پیامی داده شد که گرچه لزوماً جدید نیست، اما با این حال ممکن است برای مخاطبینش ضروری و منحصر به فرد باشد. «بخشنده» نیز با احترام عمیق به این تجربه و با احترام به کتابی که با قدرت تمام توانسته دنیای ترسناکی که نوجوانان امروزی در آن زندگی میکنند را پیش بینی کند، ساخته شده است.
----------------------
[۱] دین مانوی آئینی عرفانی و ترکیبی از ادیان مسیحیت ٫ زرتشتی و گنوسس بود که مانی پسر فاتک همدانی آن را در سدهٔ سوم میلادی در ایرانشهر بنیان گذارد. در این دین از مسیحیت ایده مسیح منجی وارد شدهاست و از دین زرتشتی یا زروانی اعتقاد دوگانه به نیکی و بدی تاثیرپذیری دین مانی از مذهب بودایی نیز بصورت ورود اصل تناسخ به این مذهب مشهود و آشکار است.
[۲] شمنباوران معتقدند که بهوسیله تماس با ارواح میتوان بیماری و رنج افراد را تشخیص داد و درمان کرد و یا در افراد ایجاد بیماری و رنج نمود. از این دیدگاه شمنباوری مانند آیین زار یکی از روشهای جادوپزشکی است.توان پیشگویی آینده نیز یکی دیگر از باورها در شمنگرایان است.
|