همایون کاتوزیان؛ از جامعۀ کلنگی تا جستوجوی بلند مدت - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34) +--- موضوع: همایون کاتوزیان؛ از جامعۀ کلنگی تا جستوجوی بلند مدت (/showthread.php?tid=159920) |
همایون کاتوزیان؛ از جامعۀ کلنگی تا جستوجوی بلند مدت - tyjtfhdhr - 16-08-2014 دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
همایون کاتوزیان؛ از جامعۀ کلنگی تا جستوجوی بلند مدت امید ایرانمهر تاریخ ایرانی: نظریهپردازی کار آسانی نیست. نه فقط در حوزۀ امور روزمرهای چون سیاست که در مواجهه با سخنوران نوپردازش، از هر سوی میدان، تیر خدنگی رها میشود، بلکه در عرصههای آکادمیک چون تاریخ نیز سخت است نظریهای ارائه کنی و بیدردسر پای آن بایستی. راه نقد باز است و فرصت حمله، فراخ، چنانکه هیچ کس از خیر آن نمیگذرد و با تولید هر نظریه - که چندان نیز پرتعداد نیست - عدهای دست به قلم میشوند و سخن آماده را به چالش میکشند. در این میانه شاید یکی از پرواکنشترین و جنجالیترین نظریهپردازان حوزۀ تاریخ معاصر، محمدعلی همایون کاتوزیان باشد. از همان زمستان ۱۳۸۷ که مقالۀ «جامعه کوتاه مدت: بررسی مشکلات توسعه سیاسی و اقتصادی بلند مدت ایران» نوشتۀ دکتر همایون کاتوزیان به ترجمۀ عبدالله کوثری در مجله بخارا به چاپ رسید، ایدۀ «جامعۀ کوتاه مدت» به یکی از بحثبرانگیزترین نظریهها در حوزۀ جامعهشناسی تاریخی ایران تبدیل شد. موضوعی که پس از انتشار کتابی به همین نام در سال ۱۳۹۱، بسیاری از نویسندگان و متفکران معاصر از تاریخپژوهان تا جامعهشناسان را وامیدارد در موافقت و مخالفت با آن سخن بگویند. اکنون پس از دو سال سخن گفتن دیگران دربارۀ «جامعۀ کوتاه مدت»، کاتوزیان بار دیگر به دعوت کریم ارغندهپور، روزنامهنگار، طی چند جلسه دربارۀ وجوه دیگری از نظریۀ خود به بحث نشسته و ماحصل آن در قالب کتابی با عنوان «در جستوجوی جامعۀ بلند مدت» از سوی «نشر نی» به بازار نشر عرضه شده است. نظریۀ جامعۀ کوتاه مدت و مخالفانش همایون کاتوزیان در کتاب «جامعه کوتاه مدت»، نظریه جامعه کلنگی خود را اینگونه توضیح میدهد: «از آنجا که تداوم درازمدتی در میان نبوده، جامعه ایران در فاصله دو دوره کوتاه تغییراتی اساسی به خود دیده و به این ترتیب تاریخ آن بدل به رشتهای از دورههای کوتاه مدت بهمپیوسته شده است. بنابراین اگر به این معنی بگیریم تغییرات این جامعه فراوان - و اغلب نمایان - بوده و چنانکه گفتیم تحرک اجتماعی در درون طبقات گوناگون بسیار بیشتر از جوامع سنتی اروپایی بوده است. اما بنابر آنچه گفتیم در این جامعه تغییرات انباشتی درازمدت، از جمله انباشت درازمدت مالکیت، ثروت، سرمایه و نهادهای اجتماعی و خصوصی، حتی نهادهای آموزشی، بسیار دشوار بوده است. بدیهی است که این نهادها در هر دوره کوتاه مدت وجود داشته یا به وجود آمده است، اما در دورههای کوتاه مدت بعد یا بازسازی شده یا دستخوش تغییراتی اساسی شده است. نشانههای ماهیت کوتاه مدت جامعه به معنایی که یاد کردیم در سراسر تاریخ دیرینه ایران، خواه دوران پیش از اسلام و خواه دوران اسلامی، یافت میشود.»[sup](۱)[/sup] او در بخشی دیگر میافزاید: «ما ایرانیان هرازچندگاه با یک انقلاب و دگرگونی بنیادی در نظام سیاسی، تمام دستاوردها و تجربههای سازنده و سرمایههای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی که در دوران پیش از آن را داشتهایم، نابود میکنیم و همه چیز ناگهان به نقطه صفر و آغازین آن باز میگردد. این به آن معناست که ما هرازچند گاهی عمارتی نو میسازیم اما پس از مرور زمان (معمولا ۲۰ یا ۳۰ سال) این ساختمان نو به عنوان عمارتی کلنگی و کهنه، ویران و نابود (صاف) میشود.» کاتوزیان این شرایط را مانع «توسعه» میداند و در گفتوگویی با اشاره به مُرادش از «توسعه» تصریح میکند: «البته جامعه ایران توسعه پیدا کرده است. تکنولوژیای که امروز به کار برده میشود با صد سال پیش فرق دارد. اما منظور من توسعه اجتماعی و از جمله توسعه سیاسی است و این امر فقط ممکن است در بلند مدت انجام گیرد.»[sup](۲) [/sup]کاتوزیان به 5نوعی گسست تاریخی در گذشتۀ ایرانیان قائل است؛ گسستی میان روندهای ناکام توسعه که به خاطر عدم انباشت درازمدت مالکیت، ثروت، سرمایه و نهادهای اجتماعی و خصوصی (و آموزشی) اتفاق افتاده است. در مقابل، برخی منتقدان همچون دکتر سیدجواد طباطبایی نظریۀ جامعۀ کلنگی را نظریهای سیاسی و نه تاریخی میدانند. طباطبایی میگوید: «آیا سیاسیتر و بیمعناتر از این نظریه میشود که ایران گویا جامعهای کلنگی است؟ این نظریه مبنایی ندارد، یعنی اگر محور تاریخ ایران را مصداق بدانید، آن هم با تصوری آرمانی، به همین نتیجه میرسید، اما اگر مشروطیت بدانید، باید این بحث را مطرح کنید که نقش جنبش ملی در سست کردن شالوده نظام نهادها چگونه بوده است؟ چرا شالوده نظام نهادهایی که مشروطیت پی ریخت، استوار نشد؟ به جای صدور حکم کلنگی بودن جامعه ایران باید این پرسش را مطرح کرد که نقش ایرانیان در کلنگی کردن آن چه بوده است. این بحث سیاسی ـ در معنای سیاست روز نیست ـ تاریخی است. یعنی باید توضیح داد که در چه مقیاسی و در چه شرایطی دریافت کلنگی در ذهن ایرانیان ـ و به ویژه مورخ آنان ـ تثبیت شده است؟ نظریه جامعه کلنگی فرضیهای تاریخی نیست، سیاسی است، از سنخ امتناع تفکر که میگوید ایرانیان مرده به دنیا آمدهاند و گویا (با خنده) مرده خواهند مرد! تاریخ، تاریخی و بر مردگان زمان نمیگذرد! اتفاق مهم تاریخ معاصر ایران جنبش حکومت قانونخواهی است. هر یکی دو دهه باید به آن تاریخ برگشت!»[sup](۳)[/sup] پاسخ به منتقدان یا نظریهپردازی تازه؟ کاتوزیان در یادداشتی بر کتاب «در جستوجوی جامعۀ بلند مدت» با بیان اینکه «ظاهرا دربارۀ پارهای از نظریات اینجانب در تاریخ و جامعۀ ایران هنوز برای برخی ابهاماتی هست»، میافزاید: «گمان میکنم که دلیل این بیشتر توجه به شایعاتی است که در این زمینه وجود دارد وگرنه اگر کارهای بنده را دقیقا بخوانند مطلب روشن میشود.» (ص۷) پر واضح است با چنین نگاهی، در جستوجوی جامعۀ بلند مدت قرار نیست پاسخی به نقدهای این و آن بر مقالۀ «جامعۀ کوتاه مدت» باشد، بلکه اثری در تکمیل و «به روز» کردن آن است. کریم ارغندهپور، مولف این کتاب نیز در مقدمۀ خود همین را میگوید، آنجا که نوشته است: «مدعای اصلی این کتاب یک سخن است و آن اینکه تغییر در جامعه اصلا امر نامحتملی نیست و به ارادهای متکی است که از روی آگاهی و تجربه برخاسته باشد. تاکید بر این امر است که انتظار تغییر در جامعۀ ایرانی بدون خوانش و درک منطبق بر واقع و دقیق پیشینهاش غیرممکن است. نگاه به جامعه است با در نظر گرفتن همۀ خصوصیاتش، چه مثبت و چه منفی. توجه دادن به این نکته است که تلاشهای اصلاحی پیشین میتواند چارچوبۀ مناسبی برای درسآموزی در رویدادهای آتی باشد.» (ص۱۱) با این مقدمات کتاب «در جستوجوی جامعۀ بلند مدت» نه اثری در حوزۀ نظریهپردازی که تلاشی برای یافتن راهبردهایی است برای آنکه چرخۀ مدعای این نظریه (که صحت آن پیشاپیش مورد قبول دو طرف گفتوگوست) در آیندۀ ایران تداوم نیابد. به معنای دیگر، همچنانکه از نام کتاب پیداست، همایون کاتوزیان که تا پیش از این نظریهای تاریخی را دربارۀ آنچه بر ایرانیان رفته است ارائه کرده، در کتاب پیش رو، ضمن پاسخ به پرسشهای ارغندهپور، جامعۀ تا پیش از این «کوتاه مدت» را واکاوی میکند و با آسیبشناسی گذشته، به راهکارهایی اساسی برای جلوگیری از تداوم چرخۀ استبداد - هرجومرج میرسد. در اینجاست که تجربیات تاریخی زیر ذرهبین گفتوگو میرود، چراکه به عقیدۀ کاتوزیان «درازمدت شدن» خودش به زمان طولانی نیاز دارد (ص۳۰) و از گذشته به عنوان ترم گفتوگو عبور میشود چراکه «جستوجو» نگاه به آینده دارد. برای این کار ابتدا لازم است کاتوزیان با «پیشگویان» مرزبندی و تاکید کند که نظریۀ جامعۀ کوتاه مدت نظریهای در تحلیل آن چیزی است که تا دیروز بر ایران و ایرانی رفته و امری محتوم در تحلیل فردا نیست. بنابراین میگوید: «آنچه من گفتم مشاهدات تاریخی بود نه پیشگویی. من هیچ وقت و در هیچ جا راجع به آینده صحبتی نکردهام. انتقاد در صورتی پذیرفته است که بر پایه مطالبی طرح شود که گفته یا نوشته شده است. در تاریخ ایران من نظریاتی را مطرح کردهام و شواهد آن را نیز ارائه دادهام.» (ص۵۸) این یکی از معدود جاهای کتاب است که همایون کاتوزیان بدون نام بردن از کسی، پاسخ نقد یکی از مهمترین منتقدانش یعنی سیدجواد طباطبایی را میدهد. طباطبایی مهرماه سال گذشته در جریان یک سخنرانی گفته بود: «این نظریه روشنفکری است و نوعی موضعگیری سیاسی است به همان شکل که در مورد آلاحمد گفتم. کشوری را که ۲۵۰۰ سال بهرغم تمام اتفاقات تاریخی که از سر گذرانده با تداوم فرهنگی و تاریخی پیش آمده میتوان کلنگی گفت؟ بنایی که قرنها سرپا ایستاده و تداوم داشته را نمیتوان کلنگی نامید.»[sup](۴)[/sup] کاتوزیان در این باره میگوید: «غالب انتقاداتی که از من مطرح شده بر اساس شایعات است و نه آنچه من نوشتهام. مثلا گفتهاند چطور ممکن است کشوری که ۲۵۰۰ سال تاریخ مدون دارد جامعهاش کوتاه مدت باشد؟ پاسخ این است که اول باید معنای مرا از کوتاه مدت بودن جامعه دریابند، مثالها و شواهد ارائه شده در دورههای تاریخی مختلف و در وجوه گوناگون جامعه را ببینند و بعد دربارۀ انتقادشان قضاوت کنند. بلند بودن تاریخ به سخن من درباره کوتاه مدت بودن جامعه اصلا ارتباطی پیدا نمیکند. به علاوه من هیچ گاه قصد تعیین تکلیف برای آینده نداشتهام. در هیچ یک از نظریاتم پیشگویی نیست. مارکس و پیش از او هگل این سنت را پایهگذاری کردند که از امروز تا آخر تاریخ را پیشبینی کنند. این کار البته مبنای علمی نداشت. هیچ یک از پیشگوییهای تاریخی علمی نبوده است. منتهی لباس علمی بر سخنشان میپوشاندند.» (ص۵۸) در گفتوگوی کاتوزیان با ارغندهپور، از فرصتهایی یاد میشود که در مقاطع مختلف تاریخ معاصر از دست رفته است و در این میان، نظریهپرداز جامعۀ کلنگی، نخستین فرصت را انقلاب مشروطه میداند. به گفتۀ او «پس از انقلاب مشروطه افتان و خیزان کارهایی شد... تا پیش از مشروطه استبداد حالت طبیعی حکومت و قدرت بود و نظامی جز آن کلا شناختهشده نبود. در نتیجه نوعی پذیرش عمومی هم برای آن وجود داشت. اصلا کسی نمیتوانست امکان چیزی به غیر از آن را تصور کند. بنابراین تضاد دولت - ملت که قدرت سرکوبگر باشد و جامعه نیز با قدرت حاکم همیشه تخاصم داشته باشد حالت طبیعی جامعه بود.» (ص۲۸) قانون معنای آزادی به خود گرفت او با بیان اینکه اتفاقی که در مشروطه افتاد این بود که «تخم لق قانون در این کشور شکسته شد و این سرآغاز یک تغییر مهم بود»، دلیل پدید آمدن هرج و مرج از دل مشروطه را به یک اشتباه تاریخی مربوط میداند؛ اشتباهی که از یک طرز تلقی نادرست پدید آمد: «ادبیات آن زمان مشحون «تقدس قانون» است. این هم از خصوصیات ما ایرانیهاست که وقتی به چیزی باور پیدا کنیم، مقدس میشود! گفته میشد قانون شفابخش و نجاتدهنده است.» کاتوزیان با نقل این شعر از فرخی یزدی که گفته بود «چون حافظ آزادی ما قانون است/ ما محو نمیشویم تا قانون است»، میافزاید: «قانون در نهضت مشروطه معنای آزادی به خود گرفت چنانکه غالبا قانونطلبان را آزادیخواهان میخواندند. در حالی که در غرب به معنی عامل محدودکننده آزادی و نفس آزادی در نظر گرفته میشود. در مشروطه قانون تبدیل شد به نفس آزادی و نفس آزادی هم تبدیل به قانون شد. و در نهایت هرج و مرج از دل همین تصویر ذهنی بیرون آمد. اینکه: قانون یعنی آزادی از دولت، یعنی هرج و مرج! بعد از مشروطه به قول اخوان ثالث: اوفتان خیزان / تا بدین غایت که بینی راه پیمودیم...» (ص۵۱) کاتوزیان با اشاره به برخی بزنگاهها که جامعۀ ایرانی میتوانست به سوی بلند مدت شدن پیش برود از جمله دوران نخستوزیری امینی، بازرگان و ریاست جمهوری خاتمی، میگوید برای آنکه گسستی در این چرخه اتفاق بیفتد، نیازمند «اجرای اصلاحات گام به گام» هستیم. کاتوزیان میافزاید: «در واقع ما اصلاحات را به جای دو آلترناتیو میبینیم: انقلاب و استبداد. اصلاحات یعنی یک سری کارها منظم و مستمر و گام به گام پیش برود و نتایجش بر روی هم انباشته شود.» او با بیان اینکه «یکی از مهمترین نکات که از خصوصیات جامعه کوتاه مدت است مساله انقطاع تجربه بوده و نتیجه اولیه و اصلی این انقطاع از دست رفتن حافظه است»، تصریح میکند: «در شانزده، هفده سال گذشته اوضاع به گونهای پیش رفته که این حافظه از دست نرفته. در سالهای قبل از انقلاب من به خیلی از جوانها برمیخوردم شاید اصلا اسمی از مصدق نشنیده بودند. اگر هم شنیده بودند چیز زیادی درباره او نمیدانستند. بعد که میخواستی تجربه نهضت ملی را به آنچه در آن روزها جریان داشت ربط دهی، میشنیدی که آن مربوط به آن زمان بوده، حالا شرایط فرق میکند! این مهمترین نتیجهاش این بود که گویی هیچ درسی از تجربه نهضت ملی گرفته نمیشد جز تا اندازهای توسط تعدادی آدم محدود مثل جبهه ملی چهارم یا بزرگتر از آن، نهضت آزادی. اینها تنها جریانهایی بودند که مقداری حافظه سیاسیشان را از جریان نهضت ملی حفظ کرده بودند ولی جامعه حفظ نکرده بود. در نتیجه نتوانست از آن تجارب استفاده کند. نه اینکه عین آنها را تکرار کند بلکه استفاده از تجربهها، تکرار نشدن خطاها و بهره گرفتن از نقاط مشترک است. منظور همان انباشت تجارب است که بتواند سازههای جدید را بروی ساختههای قبلی بنا کند. شانزده، هفده سال گذشته خوشبختانه در حافظه عمومی جامعه هست. این کمتر در تاریخ ما اتفاق میافتد.» (ص۳۵) انباشت سرمایه بورژوازی ایجاد نمیکند کاتوزیان بزرگتر شدن طبقات متوسط و بخش خصوصی را از جمله زمینههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بلند مدت شدن جامعه دانسته و میگوید: «عامل اصلی تغییرات در جامعه طبقات متوسطند. من به عمد این کلمه را جمع میبندم. چون به نظرم یک واحد خاصی از طبقه متوسط وجود ندارد. پس طبقات مهماند با سطوح گوناگون درآمد، مالکیت، آموزش و غیره. ولی شباهتهای آنها آنقدر زیاد است که بتوان همهشان را زیر عنوان «طبقات متوسط» جمع کرد. این تصور مکانیکی که از تاریخ غرب آمده که صرف انباشت سرمایه سبب ایجاد بورژوازی و غیره بشود، سادهاندیشانه است. باید بگویم دورۀ این سادهاندیشیها دیگر گذشته است.» (ص۵۹) کاتوزیان «فرد پرستی» را یکی دیگر از موانع بلند مدت شدن جامعۀ ایران میداند. او با تاکید بر اینکه «ما زیاد سابقه همکاری و رهبری جمعی نداریم»، میگوید: «به جای آنکه تاکیدمان را روی برنامه بگذاریم، بیشترین تاکیدمان را بر روی فرد میگذاریم که ممکن است برنامهای داشته یا نداشته باشد. همۀ امیدمان به یک فرد است که بیاید و شخصا جامعه را «نجات» دهد. جامعۀ ایرانی در تاریخش تمایل به یک منجی داشته در حالی که معلوم نیست نجات از چه و برای چه؟» کاتوزیان با بیان اینکه «افراد - هر که باشند - به هر حال نقاط قوت و ضعف دارند و اگر به فرض فرد بینقصی وجود داشته باشد، او به درد حکومت کردن نمیخورد»، میافزاید: «عرصه سیاست و حکومت در همه جای دنیا خیلی جای تر و تمیزی نیست. ولی افراد «صالح» میتوانند باشند و حکومت کنند با این فرض که آنها بیعیب و نقص نیستند و به همین جهت هم لازم است مورد نقد دائمی باشند ولی این معنایش این نیست که تا آمدند کاری کنند چنان آنها را بکوبیم که دیگر نتوانند قدم از قدم بردارند.» (ص۷۱) پینوشتها: ۱- ایران جامعه کوتاه مدت و سه مقاله دیگر، محمدعلی همایون کاتوزیان، ترجمه: عبدالله کوثری، نشر نی ۲- روایتی تازه از توسعهنیافتگی در ایران، گفتوگو با همایون کاتوزیان، رادیو فردا، ۲۱ اردیبهشت ۹۱ ۳- گفتوگوی ماهنامه مهرنامه با سیدجواد طباطبایی، تیرماه ۹۲ ۴- سخنرانی سید جواد طباطبایی در نشست «در کجا ایستادهایم»، ۱۴ مهر ۹۲ ***
[color][size][font]در جستوجوی جامعۀ بلند مدت: گفتوگو با دکتر همایون کاتوزیان کریم ارغندهپور نشر نی چاپ اول: ۱۳۹۳ ۸۰ صفحه قیمت: ۴۲۰۰ تومان [/font][/size][/color] RE: همایون کاتوزیان؛ از جامعۀ کلنگی تا جستوجوی بلند مدت - "تنها" - 16-08-2014 فونت خیلی ریزه ویرایشش کن ^__- |