خخخ(3) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: خخخ(3) (/showthread.php?tid=152978) |
خخخ(3) - anika anti bieber - 06-08-2014 سلام بعد از مدتها دوباره میریم سراغ داستانای جذاب مدرسمون................... امروز صبح من وشکوفه و یه چند نفر از بچه ها امتحان دین و زندگی روپیچوندیم چون دبیر محترم ما رو با فلش اشتباه گرفته ازما میخواد ظرف 3 ساعت 12 درس دین و زندگی رو بزنیم به حافظه:112: و اصلا هم به این فک نمیکنه که این فلش محترم شاید چند گیگ که چه عرض کنم چند امگا گیگ کم بیاره:306: در نتیجه با تلاش شبانه روزی و نتیجه گیری و آزمون و خطای من و شکوه جان که شب گذشته به سختی پای تلفن انجام گرفت اه ا ه اههههههههههههههههههههه:rum: بابا تصمیم گرفتیم امروززنگ دین وزندگی رو مدرسه نریم وبمونیم تو خونه و به جای جواب دادن به اون همه سوال مشکل بخوابیم آقا بد کردیم نه بد کردیم؟:89: هلک و تلک راه افتادیم سمت مدرسه من کمی ترسیده بودم چون امکان داشت که گیر بیفتم و ازم بپرسن چرا غایب بودی ولی به هرحال هرجور شده بود چه سینه خیز و چه همه هیکل خیز وارد مدرسه شدم مثه اینکه امتحان هنوز تموم نشده بود چون در کلاس بسته بود پشت درکلاس نجمه کره ای رو دیدم ای ای ای اونم پیچونده بود بعد فاطمه د......... و بعد شکوفه اوناهم اونجا بودن فاطمه د............که بنده خدا فقط کلاسای جناب بحی................(ریاضی) رو میاد وگرنه اینقدر گ ش ا د و تنبله که هیچکدوم از کلاسای مدرسه رو نمیاد و بجاش آموزشگاه میره من که مطمئنم حتما شهید بهشتی تهران با رتبه ی500 قبول میشه هی گفتم 500 یکی از برو بچه های فامیل بزرگمون رتبش تو کنکور شده 500 لعنتی اسمش شکوفس ازبس خر زد خوش بحالش:493: یادمه پارسال به دختر خالم گفتم شکوفه عمرا قبول بشه اونم گفت جوجه روآخر پاییز میشمارن و حالا بنده محکوم به شمارش تموم جوجه های پاییزی شدم چه میشه کرد! بالاخره امتحان تموم شد و سیل دانش آموزان به همراه دبیر دین و زندگی خارج شدن و همه به ما لبخند ژکوند میزدن:4chs: تو رو خدا ببین حالا انگار چیکار کردن بابا بیستون که حفر نکردین یه امتحان زرتی پرتی دادین ! گرچه همونم جرئت میخواست که من و شکوه نداشتیم............... بعد از اندکی تامل بحیر......... اومد اوف باز اومد و با یه تیپ دختر کش لعنت به این چش مارو هم گرفت ایش ایش بعد از یکم درس دادن وسطش یه سوتی داد دخترا مشل این :..............:301: فقط من و شکوه و فاطی و نیلوفر زدیم زیر خنده و اونم اصلا به روی خودش نیاورد بقیه بچه ها انگار مرگ موش خورده بودن دهناشون بهم چسبیده بود و همشون زلزده بودن به تخته میدونم زیاد خنده دار نبود واز کسی مثه بحیر............ که به گفتن سوتی های این گونه عادت داره این چیزابعید نیس ولی خوب خنده دار بود دیگه ما هم که منتظر واسه ترک رو دیوار خوب اینم یه ترک والا کمی بعد گفت چرا کولر روشن نیس شما ها گرمتون نیس نهههههههه میشه کولر رو روشن کنین فک کنم از شدت گرما خیلی عرق کرده بودیم و بوی عرق کلاس رو بر داشته بود ما هم که بد بو و هم بو اونم که خوشبو :498: سر کلاس چشام داشت از حدقه میزد بیرون از بس که ضعیف بودن بادم میخورد دیگه اشکام در میومد :N56: ازش اجازه گرفتم که برم بیرون -ببخشید؟ -جانم سوال داری:hje: اوغغغغغغغ نخیر میشه برم بیرون :89: - بفرما اومدم برم بیرون حالا مگه میشد رد شد مثه یه گله گوسفند هرکسی چنبره زده بود و راه رو سدکرده بود اصلا به خودشون تکون نمیدادن:hiccp: منم که زیر نگاه های مستقیم بحیر......... که فک کنم دلیلش بر این بود زودتر گمشو بیرون نظم رو بهم زدی مونده بودم چه گلی به سر بگیرم:4fv: که یهو محبوبه خانوم خودشون رو یه تکون دادن و صندلیشو به فاصله 5سانت جابجا کرد خوبه لاغرم و از سوراخ موش رد میشم وگرنه این وضع حالا حالا ها ادامه داشت از کلاس رفتم بیرون و به سرعت وارد دستشویی دبیرا شدم چون نزدیک تربود به کلاس اومدم شیر آب رو باز کنم قطع بود ای بخشکی شانس:306: رفتم سراغ آب خوری پشت دستشویی اونم قطع بود فقط باریکه هایی از آب که شاید بشه اسمش رو گذاشت آب میومد از بس چرک بود رنگش قهوه ای بود خدایی اینم از آب خوری یادم اون زمان که ماه رمضون بود کیلو کیلو آب تو آب سرکن آبخوری جا میدادن ولی حالا........... یهو صدای چندتا پسر از دیوار پشت آب سرکن اومد داشتن مسخره بازی درمیاوردن میدونم کیا بودن دانشجو هایی که خوابگاهشون پشت آبخوری بود روانی ها 5B: خیلی ترسیدم در نتیجه بیخیال شدم برگشتم کلاس یکم دیگه درس داد زنگ خورد زنگ بعد دوباره با این داشتیم من و شکوفه رفتیم دنبال سیمین امروز شکوفه تبلتش رو آورده بود وقراربود با سیمین چندتا عکس بندازیم ولی سیمین نبودانگار اونم امتحان رو پیچیده بود ........ خخخخخخخخخخ پس عوض کردن کلاس موثر نبود سیم سیم ....... در نتیجه رفتیم تو یکی از کلاسا و شکوفه عکسایی روکه با تیپای مختلف گرفته بود:29dz: نشون داد خدایی خیلی تو عکسا خوب شده بود بعد به فاطی و نیلوفر و شاهده نشون داد اونا هم که از به به و چه چه نمی افتادن و درجه آمپر اعتماد به نفس شکوفه داشت به فارنهایت میرسید:er3: که یهو فاطمه فن............ گفت پس چرا تو مدرسه اینقدر ضایع ای s32: هههههههه یهو شکوفه مثه بادکنکی که بادش رو خالی کرده باشن وا رفت:tnp: هیچی دیگه بعد از اینکه کلی خودشو و کیفش رو به خاک و خول اونجا کشوندتونستم ببرمش کلاس:rum: بحیر اومد ایندفعه ازمون خواست تمرینایی که انجام دادیم و تستایی که حل کردیم به اضافه جریمه هامون بزاریم رو میز که میاد میبینه :vil: بچه میترسونه لعنتی دو هفتس به خاطر اینکه امتحان مبارکش رو فقط 4 درصد از سطح عالیش کمتر زدم دارم جریمه مینویسم شکوفه هم غایب بوده اون هم جریمه شد کم کم نزدیک شد لامصب یادم باشه آخرسال سر یه جرئت یا حقیقت با شکوفه ازش مارک ادکلنش رو بپرسیم از نزدیکم خیلی بوزینه بود نظرم عوض شد شبیه یه سوسیس شترمرغ پیر شده:297: بود شاید اونم در مورد ما همین نظر رو داره!:230: خخخخخخخخخخ یه میز مونده به میز ما با یکی از بچه ها مشغول بحث شد حالا ما هم که از قبل تمرین بدست و آماده منتظر شفا بودیم خوب خنک شدیم اومد جلو و گفت تمریناتون من و شکوفه تمرینامون رودادیم بعد از اینکه خوب تمرینای منو نگریست و با ماژیک وایت برد گند زد به زندگیم (به حساب خودش صحیح میکنه !) گفت خیلی خوبه لعنتی حاصل دو هفته تهیه و تنظیم این بود اهههههههه به شکوفه هم گفت بلاخره تونستی خودتو به کلاس برسونی اونم که با نیش باز داشت بهش نگاه میکرد گفت اوهوم هیچی دیگه بعد از اینکه فاطی عکسای شکوفه رو دیده بود هر 5 دقیقه بر میگشت میگفت خوشگل و هی به تل من می خندید :ag54: بوزینه رفته بود موهای جلوش رو کوتاه کرده بود هی با موهاش واسه این بحیر......... مادر مرده فیگور میگرفت :9lp: بابا یه مسواکم به اون دندونای زردت بزن کلا خوبی به شرط اینکه دهنت بسته باشه:159: میدیدم تلاشاش واسه جذب بحیر بی فایده بود چون دهنش باز بود................:229: خخخخخخخخخخخخخ دیگه اینکه سر کلاس با شکوفه عکس چندتا از دبیرامون رو کشیدیم همین بحیر و پوری دبیر زیست و بابا جون دبیر شیمی اینا هاشن خوب تا داستان بعدی بای بای:230: RE: خخخ(3) - ✘dead~G!ฯГ✘ - 07-08-2014 این فقط ی نظر: عنوآن تآپیکت رو عوض من× جـآلبــ نیس! RE: خخخ(3) - Ã V Ä Ť Å Ŗ - 07-08-2014 قشنگ بود ... تو باید نویسنده شی فقط یهسوال وسط تابستون میرید مدرسه تازه امتحان هم میدید ..!؟ RE: خخخ(3) - anika anti bieber - 07-08-2014 (07-08-2014، 15:48)avatar22 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.بله چون ما باید واسه کنکور حاضر بشیم RE: خخخ(3) - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 08-08-2014 من هنوز نفهمیدم کدوم مدرسه میری!!!! RE: خخخ(3) - allbad - 09-08-2014 سلام شکوه شناختیم آرمینم به دوستت بگو داستانش معرکس |