محمد توسلی: دولت موقت، دولت دوران گذار بود - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34) +--- موضوع: محمد توسلی: دولت موقت، دولت دوران گذار بود (/showthread.php?tid=144166) |
محمد توسلی: دولت موقت، دولت دوران گذار بود - tyjtfhdhr - 26-07-2014 نهضت آزادی ایران از جمله سازمانهای سیاسی است که در تاریخ معاصر ایران فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته است و اختلاف نظر در مورد این گروه سیاسی که این روزها پنجاه و سومین سالگرد حیات خود را پشت سر میگذارد فراوان است.
مهندس محمد توسلی از اعضای قدیمی و سرشناس نهضت آزادی ایران است. او در دو سال بعد از انقلاب شهردار تهران بود. به مناسبت پنجاه و سومین سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران با وی به گفتوگو نشستیم و سعی کردهایم مهمترین مقاطع نهضت آزادی را مورد بررسی قرار دهیم. مصاحبه با مهندس توسلی در یکی از روزهای بهار امسال در منزل شخصی وی انجام شده است.
در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۰ نهضت آزادی ایران اعلام موجودیت کرد و طیفی از دینداران تحصیلکرده همانند مرحوم مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی در راس بنیانگذاران این گروه قرار داشتند. به نظر شما دلیل تاسیس نهضت آزادی در آن سالها چه بود؟
بنیانگذاران نهضت آزادی ایران در اردیبهشت سال چهل، از دو دهه قبل از آن، در راستای گفتمان عالمان دینی عصر مشروطیت چون آخوند خراسانی و نائینی و دغدغههای سید جمال اسدآبادی و همچنین تحلیل شرایط اجتماعی اوائل دهه بیست، فعالیت فرهنگی ـ اجتماعی خود را آغاز کردند. بعد از کودتای سال ۳۲ در پایهگذاری نهضت مقاومت ملی مشارکت داشتند و در فضای سیاسی سال ۱۳۴۰ که جبهه ملی دوم تشکیل شد در راستای تحلیل کادرهای نهضت مقاومت ملی برای هویت تشکیلاتی بخشیدن به فعالان سیاسی مسلمان به ویژه دانشجویان، نهضت آزادی ایران را تاسیس کردند. مهندس بازرگان در سخنرانی خود در جلسه اعلام تاسیس نهضت به دلائل تاسیس نهضت پرداخته و ضمن تشریح سوابق تاریخی ۲۵۰۰ ساله استبداد که «چرا ایرانیها از احزاب گریزانند»، به «مشکلات خطیر» فعالیت حزبی در ایران اشاره میکنند و نهایتا تاکید میکنند که «با همه آن مشکلات و خطرات و ابهامها باز وظیفه ملی و فریضه دینی حکم میکند» که وارد گود سیاست بشویم.
مرحوم مهندس بازرگان در جلسه معروف دادگاه نظامی که به عنوان متهم حاضر شده بودند سخنی گفتند که در تاریخ معاصر ایران ماندگار شد. ایشان نقل به مضمون گفته بودند: این آخرین گروهی است که به صورت قانونی و در چارچوب قانون اساسی حاضر به فعالیت سیاسی است و از این پس باید شما (رژیم پهلوی) منتظر گروههایی باشید که رودرروی رژیم قرار میگیرند و تمایلی به فعالیتهای قانونی ندارند. به نظر شما دلیل این سخنان مرحوم مهندس بازرگان چه بود و چرا نهضت تمایل داشت در چارچوب قانون اساسی فعالیت نماید؟
هدف اصلی مهندس بازرگان و سایر همفکران ایشان همانگونه که در مرامنامه نهضت آزادی آمده است اصلاح و تقویت زیرساختهای فرهنگی ـ اجتماعی و رفع موانع توسعه کشور بوده است. این تلاشها ابتدا با راهبرد «بازگشت به قرآن» و زدودن خرافات و پیرایههای تاریخی آغاز و سپس به مقابله با فرهنگ و نمادهای فرهنگ دیرین استبدادی پرداختهاند. این تلاشها همواره متکی به «مبادی عالیه دین مبین اسلام» و «قوانین اساسی ایران» و «اعلامیه جهانی حقوق بشر» بوده است. بر این پایه خط مشی فعالیت نهضت برای اجرای این برنامه همواره «قانونی، علنی و مسالمتآمیز» بوده است. زیرا اینگونه برنامهها بایستی با عقلانیت، تدریجی و در محیطی آرام و مسالمتآمیز صورت گیرد. اما متاسفانه رژیم استبداد پهلوی بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲ این تلاشهای قانونی را برنتابید و سران و فعالان نهضت آزادی را محاکمه و زندانی کرد و نسل جوان با استفاده از تجربه جهانی آن روز دست به مبارزه مسلحانه و قهرآمیز زد که موجب تحمیل هزینههای بسیار سنگین انسانی و اجتماعی به کشور شد.
اما خب چند سال بعد در سال ۱۳۴۴ سازمانی به نام مجاهدین خلق ایران از دل نهضت آزادی بیرون آمد که کاملا مشی مسلحانه داشت و معتقد بود که تنها راه مبارزه با رژیم روش مسلحانه است!
بله. بعد از سرکوب مردم در ۱۵ خرداد سال ۴۲ و جو خفقان حاکم، نسل جوان مبارز، اعم از مسلمان یا مارکسیست، با استفاده از تجربه جهانی برای تحول به دنبال خط مشی مسلحانه رفتند. جوانان عضو نهضت نیز از این قاعده مستثنی نبودند و خود مستقل از رهبری و خط مشی نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق اولیه را پایهگذاری کردند که به رغم هزینههای اجتماعی آن، نقش مؤثری در شکستن جو رعب و وحشت استبداد شاهنشاهی و تقویت جنبش اجتماعی ایران داشتند.
نظر رهبران نهضت در مورد روش اعضای مجاهدین خلق چه بود؟
رهبران نهضت در دوره سازماندهی و عملیات مجاهدین خلق اولیه فاقد تشکیلات بودند که به طور رسمی بتوانند در این مورد اظهارنظر کنند. بنیانگذاران سازمان به ویژه حنیفنژاد، سعید محسن و بدیعزادگان به صورت خصوصی با بعضی از رهبران نهضت ارتباط داشتند. این ارتباط با آیتالله طالقانی و مهندس سحابی بیشتر و نزدیکتر بود. در خارج کشور نیز با دکتر ابراهیم یزدی و دکتر چمران بعد از سال ۵۰ ارتباط داشتند. در مورد اصل مبارزه مسلحانه در مقابل رژیم استبداد شاهنشاهی و نشان دادن چهره واقعی شاه به عنوان نماد استبداد نه تنها اختلاف نظری بین رهبران نهضت آزادی وجود نداشت بلکه همه جریانهای اسلامی از عملیات آنها دفاع و پشتیبانی تدارکاتی میکردند. اما به لحاظ برخی از مبانی ایدئولوژی سازمان مانند جزوه شناخت و اقتصاد به زبان ساده، رهبری نهضت به ویژه مهندس بازرگان هماهنگ نبودند و در جلسات خصوصی نقد و عدم رضایت خود را ابراز کردند. اما بعد از انقلاب مخالفت صریح نهضت آزادی ایران با خط مشی سازمان در بیانیهها و قطعنامههای کنگرههای سالانه تا سال ۸۸ اعلام شده است.
یکی از نکات جالب توجه در مورد نهضت آزادی شرکت آیتالله طالقانی در تاسیس این سازمان سیاسی است. چطور یک روحانی مبارز در تاسیس یک سازمان سیاسی که اکثر مطلق آنها تحصیلکردههای دانشگاهی بودند نقش و همکاری داشته است؟
زمینههای خانوادگی و تحلیل و درد مشترک، آنان را در کنار هم قرار داد. مرحوم آیتالله طالقانی در اندیشه و گفتمان اختلافی با سایر مؤسسین و اعضای نهضت نداشت، در عمل نیز همه آنها اصول کار جمعی را پذیرفته بودند و تصمیمات سیاسی به صورت جمعی و دموکراتیک اتخاذ میشد. اما طالقانی، بازرگان و سایر پیشگامان و صاحبنظران نهضت در کارهای پژوهشی و رفتار اجتماعی خود رویکرد و سبک خاص خود را به طور طبیعی دنبال میکردند. رویکرد آیتالله طالقانی در «پرتویی از قرآن» با بازرگان در «سیر تحول قرآن» و «بازگشت به قرآن» متفاوت است اما هر دو در راستای هدف واحدی که همان معرفی آموزههای قرآنی به زبان روز و مورد نیاز نسل جوان است صورت گرفته است.
گویا آیتالله طالقانی با مهندس بازرگان در نحوه برخورد با اعضای مجاهدین خلق نیز اختلاف نظر داشتند؟
بله. اختلاف روش برخورد بازرگان و طالقانی با مجاهدین خلق اولیه ناشی از رویکرد آنان با مسائل ایدئولوژیک سازمان بوده است. مهندس بازرگان با مبانی اندیشه آنان که بعضا برگرفته از ادبیات مارکسیستی بود موافق نبود؛ اما طالقانی به نظر میرسد با آگاهی از اینگونه اختلاف نظرها بیشتر اهل تساهل و مدارا بود و با توجه به اعتقاد و اعتمادی که به مبانی قرآن و فطرت پاک این جوانان داشت تلاش میکرد با حفظ ارتباط با آنان از انحراف آنان جلوگیری کند.
یکی از انتقاداتی که همیشه مرحوم مهندس بازرگان نسبت به روحانیت مطرح میکردند این بود که روحانیت خیلی به سیاست و ظلمهای رژیم پهلوی کاری ندارد و به نوعی نقش خنثی دارد اما بعد از وقایع سال ۱۳۴۲ و قیام امام خمینی(ره) ظاهرا شاهد نزدیکی افکار امام و اعضای نهضت در آن برهه از زمان هستیم. آیا این صحیح است؟
روش مهندس بازرگان و سایر همکاران ایشان با روحانیت، به رغم اختلاف نظرهایی که داشتهاند، در سالهای قبل از انقلاب همواره تعالیبخش و مشفقانه بوده است. به عنوان نمونه میتوان به این تعامل پس از مخالفت مراجع قم با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال ۴۱ اشاره کرد که در کتاب نهضت امام خمینی جلد اول گزارش شده است. به طور طبیعی در حوادث ۱۵ خرداد و رویدادهای بعد تا پیروزی انقلاب نیز این تعامل در خارج کشور و در داخل در مدیریت انقلاب و پذیرش مسئولیتهای سنگین و در دوره انتقال نظام این نگاه وجود داشته است.
کمی سریعتر جلو برویم و برسیم به آستانه انقلاب اسلامی در بهمنماه ۱۳۵۷. زمزمههایی در آن ایام شنیده میشد که قرار است مرحوم مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت انتقالی (موقت) معرفی شوند. به نظر شما چرا امام خمینی(ره) مهندس بازرگان را به عنوان نخستوزیر معرفی کردند؟
ایشان از سالها قبل با مهندس بازرگان آشنا بودند و نوع تفکرات و بینش و منش ایشان را نیز میشناختند و به همین دلیل اعضای شورای انقلاب به ویژه مرحوم استاد مطهری ایشان را به عنوان نخستوزیر دولت موقت پیشنهاد کردند و ایشان نیز تصویب کردند. بعلاوه در آن شرایط بحرانی فرد دیگری نبود که بتواند این مسئولیت خطیر دوران انتقال را بر عهده بگیرد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود اینگونه بیان کردهاند، زمانی که بحث نخستوزیری مهندس بازرگان مطرح شده بود و قرار بود ایشان معرفی شوند خدمت امام خمینی(ره) رفتهاند و گفتهاند اگر ما هم تشکیلات سیاسی داشتیم و یک گروه منسجم بودیم میتوانستیم دولت را در دست بگیریم و به نوعی با همین استدلال هم اجازه تاسیس حزب جمهوری اسلامی را از امام خمینی(ره) گرفتند. به نظر شما آیا واقعا اگر تشکیلات منسجمتری در کشور وجود داشت که مورد تائید امام(ره) هم بود امکان نداشت نخستوزیری و دولت به آن گروه برسد؟
در شرایط خفقان سالهای قبل از انقلاب امکان شکلگیری احزاب سیاسی مستقل وجود نداشت چه برای روشنفکران دینی و چه روحانیت و جریان اسلام سنتی. همانگونه که توضیح داده شد نهضت آزادی ایران چند دهه سابقه فعالیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشت و به رغم توقف فعالیت تشکیلاتی آن در سالهای میانی دهه چهل کادرهای آن در سطوح نهادهای فرهنگی و اجتماعی فعال بوده و در عرصه مدیریت دستگاههای اجرایی سابقه داشتند. به همین دلیل در سالهای ۵۶ و ۵۷ مسئولیت مدیریت انقلاب را چون کمیته راهاندازی نفت و اعتصابات و راهپیماییها بر عهده داشتند. در مورد سایر گروههایی که مورد تایید رهبری انقلاب بودند چنین ظرفیتی وجود نداشت. اما حزب جمهوری اسلامی که شما اسم بردید و متشکل از روحانیون، هیاتهای مؤتلفه و دو جریان دیگر با مواضع سیاسی متضادی بودند و بعد از پیروزی انقلاب اعلام تاسیس کردند، ظرفیتی برای تقبل مسئولیت مدیریت دوره انتقال را نداشتند. اما مهندس بازرگان و وزرای دولت موقت عموما سابقه مدیریت در سالهای قبل از انقلاب داشتند. مهندس معینفر سابقه مدیریت در سازمان برنامه داشت، مهندس کتیرایی و مهندس صباغیان در وزارت مسکن، مهندس طاهری در وزارت راه. خود بنده که شهردار تهران شدم سالها کار اجرایی کرده بودم و با فضای مدیریت شهرداری بیگانه نبودم. اما کدام یک از انقلابیون آن زمان تجربه کار مدیریت اجرایی داشت که بتواند مسئولیت دوران انتقال را بعهده بگیرد؟
در واقع از نظر شما دولت موقت دولت دوران گذار بود. درست است؟
بله، نتیجه واقعیتها همینگونه بود. در واقع دولت موقت عملا نقش یک دولت انتقالی از شرایط قبل از انقلاب به شرایط بعد از انقلاب را بر عهده داشت و توانست این مسئولیت خطیر را به خوبی انجام دهد.
برخی معتقدند بازرگان و دولتش، همخوانی لازم را با شرایط روزهای اولیه انقلاب نداشت و در نتیجه، انتخاب مناسبی نبود.
بله، برخی این عقیده را دارند و میگویند که مهندس بازرگان با شخصیت متعادل و اصلاحطلبی و سیاست گام به گامی که داشت با گفتمان انقلابی آن روز تناسب نداشت و فردی باید به عنوان نخستوزیر انتخاب میشد که از روحیه انقلابی برخوردار باشد. به نظر من این قضاوت واقعبینانه نیست زیرا اعضای شورای انقلاب و رهبری انقلاب کاملا با خصوصیات مهندس بازرگان آشنا بودند و با آگاهی کامل این انتخاب را انجام دادند. واقعیتها نشان میدهد که، آن زمان، گزینه دیگری جز ایشان برای مدیریت دوره انتقال وجود نداشت که بتواند حمایت روشنفکران و روحانیت و قاطبه فعالان سیاسی را داشته باشد و توان مدیریت و جلب همکاری مدیران باتجربه را داشته باشد. به نظر بنده همه گروههایی که به دنبال قدرت بودند به ویژه حزب توده و مجاهدین خلق و طیف گروههای چپ با مطرح کردن شعار «تداوم انقلاب» در رسانهها که به طور انحصاری در اختیارشان بود با مطرح کردن مطالبات شعاری زودهنگام که مثلا مشکل مسکن باید سه ماهه حل شود! دولت موقت را غیرانقلابی، لیبرال و سازشکار توصیف میکردند تا خود جایگزین دولت و مدیریت انقلاب شوند و به اهداف خود نائل شوند! در حالی که مهندس بازرگان و همکاران ایشان میدانستند که تغییرات و تحول مطلوب بایستی با برنامهریزی، عقلانیت و به تدریج صورت گیرد. کار تخریب میتواند سریع و انقلابی! باشد اما سازندگی و تحول نیاز به برنامهریزی و زمانبندی است که با سیاست «زور و زود» سازگار نیست. واقعیت این است که مهندس بازرگان در منش لیبرال و دموکرات بود اما در بینش انقلابی.
اما منتقدین، دولت موقت را دولتی برخاسته از نهضت آزادی عنوان میکنند.
خیر، فقط حدود یک سوم اعضای دولت موقت سابقه عضویت نهضت آزادی داشتند اما بر اساس تعهدی که از آنها گرفته شد در دوره مسئولیت فعالیت حزبی نداشتند و بقیه وزرا از سایر گروههای اجتماعی بودند که بعضا با نهضت آزادی اختلاف سلیقه سیاسی داشتند اما در دولت با هم همکاری داشتند. بنابراین دولت موقت، دولت منتخب نهضت آزادی ایران نبود بلکه دولت منتخب شورای انقلاب و آیتالله خمینی رهبر فقید انقلاب بود.
چطور ایشان به عنوان یک سیاستمدار، مشکلات را پیشبینی نکرد؟
با نگاهی به یادداشتها و گفتوگوهای مهندس بازرگان در دوره ۹ ماهه دولت موقت، که به همین عنوان هم چاپ و منتشر شده است، میتوان به این نتیجه رسید که ایشان با آگاهی از مسائل و مشکلات، مسئولیت نخستوزیری دولت موقت را قبول کرد. بازرگان قبول مسئولیت کرد چون گزینه دیگری را نمیدید که بتواند کار مهم انتقال را به سرانجام برساند. وی در همان مدرسه علوی در سخنان کوتاهی در پاسخ به حکم امام، نظرش را اینگونه آورده است که «... تشکر از ملت ایران میکنم که آیتالله مکرر تصریح فرمودهاند که به نام ملت، همصدای با ملت و برای ملت گامها و صداهای خود را برداشتهاند و بلند کردهاند.» این نشان میدهد که بازرگان مطابق اصل پنجاه و ششم قانون اساسی رأی ملت را منشأ قدرت میدانست و با وجود اختلاف نظرهای طبیعی که وجود داشت، حکم نخستوزیری را قبول کرد. او در طول ۹ ماه با تدبیر مسأله مهمی چون انتقال را انجام داد و در حالی از مسئولیت دولت موقت استعفا داد که جمهوری اسلامی مستقر شده بود.
ظاهرا برخی از نزدیکان بازرگان، مخالف نخستوزیری او بودند؟
بله، کسانی که با خصوصیات مهندس بازرگان آشنایی داشتند از جمله آیتالله طالقانی، در آن شرایط، مخالف پذیرش این مسئولیت بودند. اما این مخالفتها نتوانست در اراده خدمتگزاری بازرگان و قبول مسئولیت در آن شرایط خطیر تاریخی تأثیری بگذارد. امروز منش و بینش او الگویی فراروی نسل جدید برای رویارویی با چالشهای مسائل داخلی و خارجی است.
این شرایط میتواند دلیلی بر اشتباه بازرگان در قبول مسئولیت عنوان شود؟
هرگز! بازرگان با شناختی که از تاریخ ایران و مسائل اجتماعی دوران انقلاب داشت، نمیتوانست در آن مقطع از قبول مسئولیت شانه خالی کند و در آینده به اتهام عافیتطلبی پاسخگوی عواقب این تصمیم باشد. به نظر بنده اگر مهندس بازرگان قبول مسئولیت نمیکرد، با توجه به حضور گسترده نیروهای مسلح چپ، رخدادهایی نظیر وضعیت افغانستان، تجزیه و آشوبهای داخلی دور از ذهن نیست.
یک مطلبی هم در مورد نخستوزیری آقای بازرگان مدتی قبل از طرف آقای علی مطهری و خانوادهشان مطرح شد. فرزند آقای مطهری بیان کردند که مرحوم مطهری شب قبل از شهادت این نظر را مطرح کرده بودند که همین امروز و فرداست که آقای بازرگان را برشان داریم! و به این علت فعل جمع به کار بردند که امام خمینی(ره) هم معتقد بودند آقای بازرگان باید از نخستوزیری برداشته شوند و مرحوم مطهری و امام از آقای بازرگان ناراضی بودند. آقای کتیرایی در مصاحبه با نشریه نسیم بیداری شماره ۴۷ این مطلب را تکذیب کردند و بیان داشتهاند که هیچ کس از ایشان به آقای مطهری و مهندس بازرگان نزدیکتر نبوده است، و اصلا مرحوم مطهری چنین نظری درباره آقای بازرگان نداشتهاند. نظر شما در این باره چیست؟
این موضوعی که شما از قول آقای علی مطهری نقل کردید بسیار بعید است که صحیح باشد. همانگونه که حتما مطلع هستید شبی که مرحوم مطهری به شهادت رسیدند در منزل آقای مهندس سحابی در جلسه «متاع» که از سال ۱۳۳۴ تاسیس شده بود حضور داشتند و این نشان میدهد که چه رابطه نزدیکی میان مهندس بازرگان و یاران ایشان با شهید مطهری برقرار بوده است و آقای کتیرایی هم همانطور که شما از ایشان نقل کردید حقیقتا رابطه نزدیکی هم با آقای مطهری داشتهاند و هم با آقای مهندس بازرگان و یقینا حرف ایشان مستند است.
خب اما آقای دکتر مطهری فرزند مرحوم مطهری هستند و رابطه نزدیکی هم با ایشان داشتهاند و یقینا صحبتهای ایشان بیپایه و اساس نیست.
بله همینطور است اما خوب ممکن است مطلب طور دیگری گفته شده و در ذهن ایشان اینگونه تلقی شده باشد. دقت بفرمایید نه تنها در اوائل اردیبهشت سال ۵۸ شورای انقلاب به فکر برکناری مهندس بازرگان و دولت موقت نبوده است بلکه حتی بعد از چند بار استعفا نهایتا استعفای ۱۴ آبان ماه سال ۵۸ را نیز ابتدا شورای انقلاب و رهبر فقید انقلاب آماده پذیرش آن نبودند، زیرا هنوز آمادگی قبول مسئولیت را نداشتند. شاید اگر متن استعفای دولت موقت از رادیو پخش نشده بود و شورای انقلاب در مقابل عمل انجام شده قرار نگرفته بود باز هم از پذیرش این استعفا خودداری میشد.
به عنوان سؤال آخر، رابطه مرحوم مهندس بازرگان با استاد مطهری نزدیکتر بود و یا با مرحوم طالقانی؟ برخیها مدعی هستند که رابطه مهندس بازرگان با استاد مطهری عمق بیشتری داشته است. آیا این نظر صحیح است؟
این سؤال حقیقتا جواب سادهای ندارد. نمیشود قطعی نظر داد که مرحوم بازرگان با استاد مطهری رابطه نزدیکتری داشتهاند یا با مرحوم طالقانی. اما یک نکتهای را باید اشاره کنم و آن این است که مهندس بازرگان با آقای مطهری از حدود سال ۳۴ رابطه فرهنگی، اجتماعی و دوستانه داشتند اما با مرحوم طالقانی از سال ۲۰ هم رابطه دوستانه و فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی داشتند و هم فعالیتهای سیاسی. و این تفاوت رابطه مهندس بازرگان با آقایان طالقانی و مطهری است.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
موفق باشید.
|