خخخ(2)+عکسهای من و شکوفه - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: خخخ(2)+عکسهای من و شکوفه (/showthread.php?tid=143008) |
خخخ(2)+عکسهای من و شکوفه - anika anti bieber - 25-07-2014 خخخخ(2) سلام بچه ها بریم سراغ داستان جدید .............. چهارشنبه1/5/93 امروز دو زنگ بیکاری داشتیم به خاطر اینکه دایی دبیر زیستمون فوت کردهبود امتحان شیمی هم داشتیم درواقع امروز باید ساعت 11/30میرفتیم مدرسه این= میشه یه روز کامل رو خوابید ولی از شانس من عمه های گرانمایه صبح زود ساعت 7 اومدن خونمون واین =بیداری کله سحر اومده بودن مامان بزرگم رو ببینن و با سر و صداهاشون من دیگه نتونستمبخوابم :97: تصمیم گرفتم بلند شم برم شیمی بخونم من نمیخواستم تا 11 بخوابمچون شیمی نخونده بودم امروز باید زودتر بلند میشدم اما تصمیم هم نداشتم 7 بیدارشم و عمه های عزیز این عملیات رو به نحو احسن انجام دادن یکم که گذشت جزوه شیمی رو باز کردم ولی مگه میشد یه کلمه خوند خستگییک طرف هر و کر عمه ها هم یک طرف مثلا اومده بودن ملاقات کلافه از اتاق اومدم بیرون با دیدنم نیشاشون رو بستن و بعد از کلی ماچ مالی دوباره نیششون باز شد:ag54: یهو متوجه شدم به به اینا که اومدن شوء لباس5B: با کلی پارچه و لباس و مانتو دورهم جمع شده بودن خوب شد مامان جونمنبود وگرنه الآن اینا سرشون زیره گیوتین بود:vil: چه خوشن ها اگه یه روز از من بپرسن بیخیال ترین موجودات عالم چن تا هستن نام برده با ذکر مثال؟ من میگم 6 و عمه هام رو معرفی میکنم! خخخخ خلاصه با کلی بدبختی جزوه رو خوندم آخه نه که وقتم پره ظهرا که نمیخونم چون روزهدارم میزارم بعد افطار بعد از افطارم که ماه عسل و مدینه میان تو جدول برنامهریزیم قبلا که والیبال و فوتبال بود که دیگه نور علاء نور یه برنامه باحالی داشتم خخخخخخخخ ساعت 15/11 پدر عزیز اومدن دنبالم نزدیک مدرسه بودیم که یهو گفت: میخوای دیگه نرو مدرسه حداقل تابستون رو نرو هم من خسته میشم هم تو:306: بمون تو خونه هرچی قبول شدی هم شدی تو رو خدا بابا مارو ببین :L28: همه میخوان بچه هاشون دکتر و مهندس بشن اونوقت بابا ما ...... لا اله ال ا....... هوففف وارد مدرسه شدم بعد چند دیقه هم شکوه اومد جزوه شیمیم رو در آوردم هنوز یک صفحه ازش رو نخونده بودم که یهو همشپخش زمین شد و این در حالی بود که کولر آبی قراضه هم بهش تابید و ورقه های من بودنکه تو هوا معلق سیرمیکردن :4fv: به هر بدبختی بود 75 صفحه رو قاطی پاتی گیر آوردم شکوفه هم به جاییاینکه کمک کنه میخندید و مطمئنن تو این فکر بود که وقتی دبیر درس بده سر کلاس چه جوری باید صفحه ها رو کنار هم بزارم این زنگ با باباز..............دبیر شیمی داشتیم همون جبارسینگ رومیگم اومد سر کلاس و اول شروع کرد به درس پرسیدنs32: خوب شد خونده بودم با اینحال وقتی از یکی سوالی میپرسید تو دلم جواب میدادم یا درس میگفتم یا غلط ولی میشه گفت90% غلط در میومد+ شکوه هم هر 2 دیقه یه بار میگفت نسترن ببند دهنتو..................:ozer: یعنی من به این رفتار پر از لطف و مهربانی که سراسر عطف توش نهفتهمیبالم دیگه داشتم با این نتیجه میرسیدم که اگه ازم بپرسه اشتباه جواب میدم وکلی ضایع میشم یهو گفت کیا موندن من و شکوه و 2 نفر دیگه دستمون رو بالا کردیم:29dz::29dz: رو به من و شکوه کرد و گفت شما بلندبشین من و شکوه بلند شدیم یهو به من گفت بزار اول از این بپرسم بعد تو بلند شو یهو فاطمه فنودی زد زیر خنده و من کلی ضایع شدم بیا این از اولش خوبه هنوزنپرسیده بود من واسه اینکه بهش بفهمونم اصلا ضایع نشدم همراه با فنودی خندیدم:ag54: ولیخدا میدونه تو دلم چقدر فحش به جد و ابادش دادم:angry2: آخه مرتیکه .................. تو که داری میگه شما بلندشین و به هردوما عین بز نگاه میکنیwrdft: تکلیفت رو با خودت روشن کن و الکی دانش آموزای عزیز رو بشین پاشو نده اگه الآن عزیز تو مدینه اینجا بود کلی بهت بشین پاشو میداد:ggr::ggr: های کجایی عزیز بیا که نسترنت رو کشتن اوغغغغغغغ از شکوفه دو سوال پرسید بلد بود و نشست ایندفعه نوبت من شد ایندفعه زود بلند نشدم کمی تاخیر برای ادب کردن یه بی ادب کافی بود بعد از اینکه دوتا سوال آبک یپرسید دست از سرم برداشت خداروشکر بلد بودم شروع کرد به درس دادن و من تمام مدت دنبال صفحه هایی بودم که درس می داد:hlp: زنگ خورد سر کلاس نشسته بودیمکه خانوم فارسی اومد و گفت صندلی هارو بچنیم امتحان ساعت 1 بود و الان تازه 12.50 بود من و شکوفه پشت سرهم نشستیم ورقه ها رو که دادن متوجه شدم امتحانش چهآسونه ولی چون وقت کم بود به جای اینکه اونایی که بلد نیستم رو چکی بزنم اصلا نزدم آخه دفعه پیش امتحان شیمی رو 2درصد زدم اونم فقط به علت چکی زدن !:hiccp: امتحان که تموم شد با شیما مشغول چک کردن جوابا شدم اکثرا درست بودن شکوفه هم خوب دادهبود :499::499: این زنگ بیکاری داشتیم تا ساعت 2.30 در اصل زنگ ناهار و استراحت بود وارد سالن مطالعه شدیم شکوفه میخواست رفع اشکال فیزیک کنه و من هماونجارو بهترین مکان برای سرهم کردن جزوه شیمی برباد رفته دیدم اوهههههههه سالن مطالعه رو باش پر بود از بچه های کلاس و ظرفای غذای جورواجور:492: خوبه ماه رمضونه ها و اینا مراعات میکنن وگرنه الآن از صدا و سیمامیومدن و یه جشنواره غذا اینجا راه میوفتاد خدایا شکرت تا شکوفه اومد رفع اشکال کنه به همرا یکی از بچه ها جزوه شیمیم رومرتب کردم بعد از اتمام کار تصمیم گرفتم به کلاس برگردم شکوفه قبل از من رفته بود تو راهرو آقای باباز..... دیدم در دفتر داشت داد میزد خانومخیر.........:p325: لامصب چه صدای نکره ای داشت رفتم جلو و واسه اینکه به این آلودگی صوتی پایان بدم گفتم خانوم خیر......... رفتن سالن مطالعه یهو گفت برو به بچه ها بگو برگردن کلاس میخوام زنگ استراحت رو بگیرم وبجاش دیگه تا 6.30 نگهتون ندارم لعنتییییییییییییییی بچه ها تو کلاس جمع شدن و کلی تست باهامون کار کرد زنگ که خورد عباسی جولی وارد کلاس شد من که دیگه نا نداشتم و عباسی پر حرف یه چرت و پرتایی رو پشت سرهمبلغور میکرد:84: از خستگی میخواستم بزنم دهنش رو له کنم :viki: خوبه خودشم خسته بود خدایی با این سن بالا این فک رو از کجا آورده یعنی خسته نمیشه؟ شکوفه هم حال و روز خوشی نداشت اون که کلا به عبارتی دیگه مرده بود و فقط جسمش تو کلاس بود آخرای زنگ سیمین اومد در کلاس و واسمون دست تکون داد :29dz: به به چه عجب بالاخره اومد نصف بچه های کلاس واسش دست تکون می دادن و یکصدا میگفتن سیمین سیمین:9lp: حالا اگه ما بودیم یه لنگه کفشی یه اخمی یه فحشی :97: چیزی نثارمون میشد زنگ خورد رفتیم پیش سیمین قرار بود سیمین امروز گوشی بیاره واز من و شکوفه همراه با اون شلوار کردی طلایی عکس بگیره :tos: همراه با سیمین وارد سالن مطالعه شدیم و شلوار عزیزمون رو از مخفیگاهشبیرون کشیدیم (من موندم ها هیچکس اون شلوار چرک رو بر نمیداره چرا ما مخفیش میکنیم؟ ) شکوفه در حال ژست گرفتن و من در حال خوشمزگی کلی خندیدیم چه خوبه ما سه نفر کنار همیم این زنگم با باباز............. داشتیم اتفاق خاصی نیوفتاد و در آخرزنگ خونه خورد . به این میگن یه روز خوب موفق باشین..... RE: خخخ(2)+عکسهای من و شکوفه - Mr.Black - 25-07-2014 قربـون خودم برم با اون ژِسَم خُسرو فَدام شِ RE: خخخ(2)+عکسهای من و شکوفه - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 26-07-2014 گلم مطمئنی دایی پوربابا فوت کرده؟؟؟ "سلام" میری دیگه؟؟؟؟ RE: خخخ(2)+عکسهای من و شکوفه - anika anti bieber - 30-07-2014 (26-07-2014، 11:01)♫RAHA♫ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.آره بابا مدیرمون گفت ؟ چرا دیدیش ؟ |