انجمن های تخصصی  فلش خور
....... - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: ....... (/showthread.php?tid=140431)

صفحه‌ها: 1 2


....... - baran81 - 21-07-2014

سلام دوستانSmile
دختر خالم به دنیا اومده و دختره.
چند روزه به دنبال ی اسم میگردیم
خواهش میکنم اگه اسم دختر با حرف "میم"پیدا کردین،بهم خبر بدین.ممنونمHeart


RE: ....... - pesare bad - 22-07-2014

مهرسا
من اینو دوس دارم


RE: ....... - sina tatal - 22-07-2014

مهسا
مانیا
مائده
مینا
مبینا
محیا
دیگه فکرم ارور داد


RE: ....... - ali410 - 22-07-2014

فقط باید با میم باشه

آتوسا


RE: ....... - PROOSHAT - 22-07-2014

میکا
اسم مادر یکی از پیامبرا بوده


RE: ....... - ali410 - 22-07-2014

میهن
ميهن :    1- كشوري كه در آن شخص به دنيا آمده و تابعيت دولت آن را دارد، وطن؛ 2- (در قديم) زادگاه، موطن؛ 3-(در قديم) خانه، خانمان، قبيله. مینودخت
مينودخت :    (مينو = بهشت + دخت = دختر)، 1- دختر بهشتي؛ 2-(به مجاز) حوروش و زيبارو. مینو
مينو :    1- (در اديان) بهشت، فردوس؛ 2- (در پهلوي) اين واژه مينوك و صورت اوستايي آن مَئينيَوَ به معني روان، خرد و روح آمده است. مینا
مينا :    1- پرنده‌اي شبيه سار با پرهاي رنگارنگ كه به راحتي قادر به تقليد صداي انسان و حيوانات است، مرغ مقلد، مرغ مينا؛ 2- (در گياهي) گلي معمولاً سفيد با گلچه‌هاي گل برگي كه انواع گوناگون دارد؛ 3- (در گياهي) گياه يك ساله ... میمنت
ميمنت :    (عربي) سعادت، فرخندگي، مباركي. میگل
میگل :    (می = شراب + گل)، 1- (به مجاز) زیبا و مست کننده؛ 2- (اعلام) نام جایی در استان فارس. میشا
ميشا :    1- (درگياهي) هميشه بهار، هميشه جوان و هميشك جوان، نوعي از رياحين كه هميشه سبز مي‌باشد؛ 2- در زبان عربي به آن «حي العالم » مي‌گويند؛ 3- (در پهلوي) (= مشيه) آدمِ نخستين. مَیسون
مَيسون :    (عربي) وزين، با وقار، بردبار، گرانمايه. مَیسا
مَيسا :    (عربي، مَيساء) زني كه با برازندگي و تكبّر راه مي‌رود، متكبر و با تبختر راه مي‌رود. میترا
ميترا :    (اوستايي) 1- مهر، خورشيد؛ 2- پيمان؛ 3- (= مهر)،   مهر.

مهین‌دخت
مهين‌دخت :    1- (مِهين + دخت = دختر)، دختر بزرگ و بلند قدر؛ 2-(مَهين+ دخت = دختر)، دختر ماه‌گونه، 3- (به مجاز) زيبارو. مهین
مهين :    1- بزرگترين (از نظر سال)؛ 2- (در قديم) بزرگتر، بزرگترين (از نظر مقام و رتبه و ارزش). [اين نام چنانچه به فتح اول (مَهين) mahin تلفظ شود مركب از (مَه = ماه + ين (پسوند نسبت)) مي‌باشد و منسوب به ماه است]. مَهِیلا
مَهِیلا :    (عربي) 1- حرکت آهسته، روان؛ 2- از واژه  های قرآنی (در سوره  ی مزمّل). مَهیسا
مَهيسا :    (مَهي+ سا (پسوند شباهت)) (= مهسا)، ش  مَهسا. مه‌یاس
مه‌ياس :    (مَه = ماه + یاس)، 1- ماهی که چون گل یاس است؛ 2- یاسی که چون ماه است؛ 3- (به مجاز) زیباروی و با طراوت. مَهیا
مَهيا :    (اوستایی)، بزرگ. مَهوش
مَهوش :    1- (= ماه وش)، ( ماه وش؛ 2- (در قديم) (شاعرانه) مانند ماه؛ 3- (به مجاز) زيبارو. مِه‌نیا
مِه‌نيا :    آن كه نياكان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده. مَهنوش
مَهنوش :    (= ماه نوش)، ( ماه نوش. مهنور
مهنور :    (مه = ماه + نور) 1- نورِ ماه ؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

مَهنام
مَهنام :    (مَه = ماه + نام (در قديم) (به مجاز) = نشان، اثر، صورت، ظاهر)، 1- نشان و اثرِ ماه، داراي صورت و ظاهر ماه؛ 2- (به مجاز) زيباروي ماه مانند. مَهناز
مَهناز :    (= ماه ناز)، ) ماه ناز. مُهنا
مُهنا :    (عربي) 1- در خور، شايسته؛ 2- (در قديم) گوارا و خوش؛ 3- دور از رنج. مَه‌لقا
مَه‌لقا :    1- ماه رو، ماه روي، ماه لقا؛ 2- كنايه از زيبارو(ي) است. مَهلا
مَهلا :    (عربي) (اسم صوت) آهسته! بي شتاب!. مَهگل
مَهگل :    (مَه = ماه + گل)، 1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زيبارو. مَهکامه
مَهكامه :    (مَهكام + ه (پسوندنسبت))، 1- منسوب به مهكام؛ 2- (به مجاز) آرزوي زيباي روي. مَهفام
مَهفام :    (مَه = ماه + فام (پسوند به معني رنگ))، 1- به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛‌ 2- (به مجاز) زيبارو. مَهشید
مَهشيد :    (= ماه شيد)، پرتو ماه، ماهتاب، + ( ماه شيد. مَهشاد
مَهشاد :    (= ماهشاد)، ( ماهشاد.

مَه‌سیما
مَه‌سيما :    (فارسي ـ عربي) (= ماه سيما)، ( ماه سيما و ماه چهر. مَهستی
مَهستي :    (فارسي ـ عربي) (مَه = ماه + ستي = مخفف سيدتي)، 1- ماه خانم، ماه بانو؛ 2- (اَعلام) مهستي گنجوي [قرن6 هجری] شاعره‌ي ايراني كه بعضي او را معاصر سلطان سنجر و بعضي معاصر سلطان محمود غزنوي دانسته‌اند، مهستی چنگ و عود ... مهستا
مهستا :    (مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهست؛ 2- (به مجاز) دختر بزرگتر و مهمتر؛ 3- (به مجاز) دارای قدر و مرتبه  ی عالی. مَهسان
مَهسان :    (مه = ماه + سان (پسوند شباهت))، + مهسا. مَهسا
مَهسا :    (مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زيبارو. مِهزاد
مِهزاد :    (= مِهزاده)، (در قديم) بزرگ زاده، شاهزاده. مِهرین
مِهرين :    (مهر + ين (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر. م مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام آتشكده‌اي در قم؛ 2) نام بنا و ناحيه‌اي در اصفهان. مِهری
مِهري :    (مهر+ ي (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر، م مهر؛ 2- (در موسيقي) نوعي از چنگ. مَهروز
مَهروز :    (مَه = ماه + روز)، 1- ماه روز، ماهي كه در روز نمايان است؛ 2- (به مجاز) زيبارو. مَهرو
مَهرو :    (= ماه رو) (به مجاز) زيبا رو.

مِهرنیا
مِهرنيا :    (مهر = مهرباني، محبت + نيا)، 1- از نژادِ مهربانان؛ 2-(به مجاز) مهربان و با محبت. مِهرنوش
مِهرنوش :    (مهر = خورشيد + نوش = جاويدان) (به مجاز) زيبايي جاويد و هميشگي، هميشه زيبارو. مِهرنِگار
مِهرنِگار :    (مهر = خورشيد + نگار = (به مجاز) معشوق زيباروي، دختر يا زنِ زيباروي، بت، صنم)، 1- روي هم به معني خورشيد زيباروي؛ 2- (به مجاز) زيباروي درخشان. مِهرنسا
مِهرنسا :    (فارسي ـ عربي) (مهر = خورشيد + نسا)، 1- خورشيد زنان؛ 2- (به مجاز) زيباروي در ميان زنان. مِهرناز
مِهرناز :    (اَعلام) نام خواهر كيكاووس كه وي را به همسري رستم داده بودند. مِهرگل
مِهرگل :    (مهر = خورشيد + گل)، 1- گل آفتاب، گل آفتاب گردان؛ 2- (به مجاز) زيبا و لطيف . مِهرگان
مِهرگان :    1- جشني كه در ايران قديم در شانزدهم مِهر به مناسبت يكي شدنِ نام روز با نام ماه بر پا مي‌شده است؛ 2- (در قديم) (به مجاز) پاييز؛ 3- (در قديم) (در موسيقي ايراني) از الحان قديمي ايراني (مهرگان خردك). مِهرک
مِهرك :    (مِهر = خورشيد + ك/ ak ـ/ (پسوند شباهت))، 1- شبيه به خورشيد؛ 2- (به مجاز) زيبارو. مهرشید
مهرشيد :    (= خورشيد)، ( خورشيد. مِهرسا
مِهرسا :    (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبارو.

م

مِهردخت
مِهردخت :    (مهر = مهرباني، محبت + دخت = دختر)، دختر مهربان و با محبت. مَه‌رخ
مَه‌رخ :    1- ماه رخ، آن كه داراي رخساري چون ماه است؛ 2- (به مجاز) زيبا، خوبرو. مِهرجهان
مِهرجهان :    (مهر = خورشيد + جهان)، 1- خورشيدِ عالم، آفتابِ عالم تاب؛ 2- (به مجاز) زيبا رو. مِهرجان
مِهرجان :    (مُعرب از فارسي مهرگان)، ( مهرگان. مِهربانو
مِهربانو :    بانوي مهربان و با محبت، زنِ مهربان. مهربان
مهربان :    1- با محبت، با مهر، نيكي كننده، رحم كننده؛ 2- (در عرفان) مهربان صفت ربوبيت را گويند؛ 3- (اَعلام) نام شهری در شهرستان سراب در استان آذربایجان شرقی. مِهرانه
مِهرانه :    (مِهران + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مِهران، ( مِهران. 1- مهرانوش
مهرانوش :    محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان. مِهرانگیز
مِهرانگيز :    برانگيزاننده‌ي محبت و دوستي، انگيزنده‌ي شوق و مهر. مِهران‌دخت
مِهران‌دخت :    (مهران + دخت = دختر)، دختر دارنده‌ي مهر و محبت، دختر مهربان.


RE: ....... - ♥shaqayeq♥ - 22-07-2014

بی کیفیت!!!
ی موضوع مهم بزار!!!!
Undecided


RE: ....... - ali410 - 22-07-2014

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.namefarsi.com/%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D9%85/

مِهرانا
مِهرانا :    (مهران + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مهران، ( مهران. 1- مِهرافروز
مِهرافروز :    1- افروزنده‌ي مهر و محبت، افروزنده‌ي مهرباني؛ 2- (به مجاز) مهرورزنده و مهربان. مهراعظم
مهراعظم :    (مهر = مهرباني و محبت + اعظم = بزرگ)، 1- مهرباني و محبت بزرگ؛ 2- (به مجاز) بسيار مهربان. مِهرابه
مِهرابه :    (مهراب + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مهراب، ( مهراب. 1- مِهرا
مِهرا :    (مهر+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به مِهر، ) مِهر. مهرآیین
مهرآيين :    داراي مهر و محبت و دوستي، داراي مهرباني، داراي آيين و روش دوستي و مهرباني. مهرآوه
مهرآوه :    (= مهرابه)، ( مهرابه. مهرآنا
مهرآنا :    (فارسي ـ تركي) (مهر = محبت و دوستي، مهرباني + آنا = مادر) 1- مهرباني و محبت و دوستي مادر؛ 2- (به مجاز) مهربان و با محبت. مهرآفرین
مهرآفرين :    آفريننده ی مهر و محبت و دوستي. مهرآفاق
مهرآفاق :    (مهر= مهرباني و محبت + آفاق = گيتي، جهان، زمانه، روزگار)، (به مجاز) مهربان و با محبت،


RE: ....... - **li@** - 22-07-2014

بیکیفیت..............


RE: ....... - TARA* - 22-07-2014

ملیساHeart