آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / با معنا و تفسیر - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / با معنا و تفسیر (/showthread.php?tid=136340) |
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / با معنا و تفسیر - tyjtfhdhr - 14-07-2014 ۱- آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند ۲- دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبم دوا کنند ۳- معشوق چون نقاب ز رخ در نمی کشد هر کس حکایتی به تصور چرا کنند ۴- چون حسن عافیت نه به رندی و زاهدیست آن به که کار خود به عنایت رها کنند ۵- بی معرفت مباش که در من یزید عشق اهل نظر معامله با آشنا کنند ۶- حالی درون پرده بسی فتنه می رود تا آن زمان که پرده بر افتد چه ها کنند ۷- گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند ۸- مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند ۹- پیراهنی که آید از او بوی یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند ۱۰- بگذر به کوی میکده تا زمره حضور اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند ۱۱- پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان خیر نهان برای رضای خدا کنند ۱۲- حافظ دوام وصل میسر نمی شود شاهان کم التفات به حال گدا گنند معنای شعر معروف خواجه حاقظ شیرازی:[rtl] (1) آنهایی که با نگاه خود خاک را به کیمیا ( طلا) مبدّل می کنند آیا می شود که گوشه چشمی هم به بیندازند .[/rtl] [rtl] (2) همان بهتر که دردمن از مدعیان طبابت پنهان بماند به امید این که روزی از خزانه غیب الهی دوا وشفا عنایت فرمایند.[/rtl] [rtl](3) در حالی که معشوقه روپوشو نقاب از رخساره خود بر نمی دارد چه لزومی دارد که هر کسی از روی پندار باطل چهره او را وصف کند.[/rtl] [rtl](4) از آنجایي که عاقبت به خیری ، نه بزرگی و رندی و نه وارستگی ارتباط دارد، پس همان به که کار خود را به کرم و مصلحت خدا واگذاریم.[/rtl] [rtl](5) خالی از شناختحقّ و آگاهی عارفانه مباش که در معاملهِ حَرّاجی عشق صاحب نظران با معرفت با آشنایان ِعارف و پویندگانِ راهِ عشق ، داد وستد می کند .[/rtl] [rtl](6) 1- اکنون که به پرهیزگاری و حفظ ظاهر شرع مقیّدند فساد وآشوب پیشه خود ساخته اند ،اگر روزی قید و بند عفاف برداشته شود چه ها که نمی کنند .[/rtl] [rtl]2– اکنون که پای در کُندِ جسم در بند دارند اینطور فتنه و فساد می کنند باید دید آن زمان که از این کند و بند رهایی یافتند چه شورش و چه آشوبها که بر پا خواهند کرد.[/rtl] [rtl] (7) از این گفته و روایت من اگر سنگ به ناله در آید جای شگفتی نیست زیرا اهل دل و صاحبدلان قصّه عشق را با سوز وگدازی مؤثر بیان می کنند.[/rtl] [rtl](8) شراب بنوش، زیرا صد گناه پنهان از چشم بیگانگان ، بهتر از عبادتی است که از روی ریا و تظاهر انجام می شود .[/rtl] [rtl](9) ترسم از این است که پیراهنی را که ازآن بوی یوسف به مشامم می رسد برادران حسودش از هم دریده و چاک چاک کنند .[/rtl] [rtl] (10) دور از چشم حسودان مرا به سوی خود بخوان که نیکوکاران بخشایگر هم ، برای رضای خدا کار نیک را در پنهانی انجام می دهند.[/rtl] (11) حافظ روزگار وصال و دیدار پیوسته جاوید و برقرار نیست و مانند التفاتِ شاهان به گدایان زود گذر و اندک است . تفسیر غزل : غزل اتمام حجت به عبارت بهتر فرجام خواهی حافظ از شجاع می باشد زیرا می گوید اگر مرا به چاه انداختید پیراهنم را به عماد ندهید که آنرا برای خودش قبا کند ولی بدان من کافر نیستم ، من یزید عشقم ( عاشقترین بنده خدا هستم ) من اهل نظرم با من چنین معامله ای نکنید زیرا سنگ هم بدین کار شما خواهد گریست. در حضور خوانندگان ب۱ شجاع که خاک را با نگاه تبدیل به کیمیا می کند آیا ممکن است گوشه چشمی به من کند . ب۲ دردم پنهان ز پزشکان دروغین بِهْ شاید خداوند از خزانه غیبش دوا کند .ب۳ وقتی شجاع از نظرم پنهان و نمیتوانم او را بینیم چرا هر کس داستانی از خود می بافد. ب۴ خوشبختی ارتباطی به رندی و زاهدی ندارد بهتر است هر کس خوشبختی را از خدا طلب کند. ب۵ مرا بشناس ، با من مانند بیگانگان رفتار نکن من عاشقترین بنده خدا هستم . ب۶ اما کسی نمی داند من که هستم و در درون پرده ( خلوت شجاع ) چه می گذرد وقتی پرده ها بیفتد همه چیز معلوم خواهد شد . ب۷ از سختیهائی که به من وارد شده تعجب نکنید سنگ هم به حالم گریه می کند ولی من مانند همه صاحبدلان و مردان خدا ذَجه نمی زنم ، شاکر خداوند هستم. ب۸ به خدا پناه ببر ، با خلوص نیت عبادت کن زیرا اگر گناه کنی بهتر از تظاهربه طاعت و ریاکاریست . ب۹ریاکاران مانندبرادران یوسف هستند او را به چاه انداختند و پیراهن او را قبا کردند. ب۱۰ اگر می خواهی همه تو را همیشه دعا کنند به خلوت خدا برو و عبادت کن .ب۱۱ شجاع پنهان ز حسودان مرا به حضور خود بخوان زیرا که بخشندگان کار خیر را پنهانی برای رضای خاطر خدا می کنند . ب۱۲ حافظ تلاش بیهوده نکن تو نمی توانی در کنار او بمانی زیرا او شاه و تو گدا هستی. در حضور خواجه آنان چه کسانی هستند ؟ شاه شجاع–آیا او می تواند خاک را به نظر کیمیا کند ؟ خیر- چرا چنین گفته شده ؟ برای تعظیم پادشاه– چرا به حافظ گوشه چشم نمی کند؟حاسدان نمی گذارند-طبیبان مدعی چه کسانی هستند؟ کسانیکه برای حافظ اشک تمساح می ریزند- درد حافظ چیست ؟ قدرناشناسی شجاع و حسادت اطرافیان او-برای درمان درد حافظ چه می کند ؟ به خدا پناه می برد. چگونه ؟ خدا ازخزانه غیب به او دوا بدهد-معشوق کیست ؟ شجاع- چرا نقاب ز رخ در نمی کشد ؟او را نسبت به حافظ بد بین نموده اند-هر کس کیست ؟ همان طبیبان مدعی- رند کیست ؟ حافظ– زاهد کیست؟ عماد فقیه– حسن عاقبت ؟ سرانجام کار– سرانجام کار به رندی حافظ مربوط است یا زهد عماد ؟ خدا می داند !– حافظ چه می کند ؟ به خدا وا گذار می کند– آیا واگذار نمود ؟ آری– عاقبت او چه شد ؟ سرانجام محبوب خلوت شجاع شد . غزل شماره ۲۰۴ یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود چه کسی بی معرفتی می کند ؟ شجاع – چه کسی من یزید عشق است ؟ حافظ – من یزید یعنی چه ؟ من زیادتر از همه – اهل نظر چه کنند ؟ با حافظ دوستانه رفتار کنند – درون کدام پرده ؟ خلوت شجاع و عماد – آیا پرده افتاد ؟ خدا انداخت – چگونه ؟ عماد سال ۷۷۳ ق رحلت نمود – سنگ از کدام حدیث بنالد ؟ ستمی که به حافظ می رود – صاحب دل کیست ؟ حافظ– او ستم را چگونه تحمل می کند ؟ با دل خوشی– مِیْ خور ؟ شراب بنوش– چرا ؟ چون گناه دارد– آیا خدا به گناه اجر می دهد ؟ به بعضی گناهان اجر می دهد– به کدام گناهان ؟ به گناهی که مربوط به خود فرد باشد – به کدام طاعت اجر نمی دهد ؟ طاعتی که بوی ریاکاری بدهد– حافظ این طاعت را چگونه می داند ؟ صد بار بدتر از خوردن مِی– یوسف که بود ؟ پسریعقوب – او چه شد ؟ برادرانش او را به چاه انداختند– پیراهنش چه شد ؟ برای یعقوب برده شد – حافظ از چه می ترسد ؟ از برادران ریاکار یوسف – چرا ؟ به جای سوگواری برای او پیراهنش قبا کنند و به بزم بروند( تعبیر ایزدی است )– کوی میکده ؟ بارگاه خداوند– زمره حضور ؟ همه حاضرین -چرابرای حافظ دعا کنند ؟ چون او یک رنگ است پیراهن مظلومی را قبا نمی کند– چه کسی حافظ را به خود بخواند ؟ شجاع– چگونه ؟ پنهانی– چرا پنهانی ؟ دور از چشم حاسدان – منعمان چه می کنند ؟ پنهانی خیرات می کنند-چرا ؟ خدا اینگونه می پسندد– شاه کیست ؟شجاع–گدا کیست ؟حافظ–دوام وصل چرا میسر نمی شود ؟ شجاع بی اعتنا و بی معرفت است،حاسدان بد گوئی می کنند. در حضور اندیشه شجاع ۲۴/۱۲/۶۷۸ ق شیراز را تصرف و حکومت خود را مستقر نمود در این تاریخ ۳۴ ساله علی رغم دانش و تجربه و هوش زیاد باز هم خیلی جوان است و دسیسه گران ریاکار مانند شاه رکن الدین حسن یزدی ، خواجه عماد فقیه کرمانی و گروه او شجاع را محاصره نموده اند . رکن الدین حسن یزدی برای قتل تورانشاه نقشه می کشید و خواجه عماد فقیه شاعر خانه زاد دربار امیر مبارز و شجاع برای نابودی حافظ . در گام نخست چنان عمل می کنند که شجاع را از حافظ دور می کنند و اگر حافظ نزدیک شود پرده دار او را با شمشیر بزند . غزل شماره ۱۷۹ چو پرده دار به شمشیر میزند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند در این غزل حافظ در واقع با شجاع اتمام حجت می کند : گوشه چشمی به من بکن ، دردم نهفته بِهْ ز طبیبان ، معشوق نقاب ز رخ نمی کشد ، حسن عاقبت به رندی و زاهدی نیست ، بی معرفت مباش بدان من عاشق ترین عاشق خدا هستم ، درون پرده بسی فتنه می رود ، سنگ برای حافظ گریه می کند ، اگر می بخورد ثواب است اگر طاعت ظاهری کند گناه بزرگ است ، پیراهن یوسف قبا درست کنند به کوی میکده برود و بالاخره اگر نمی گذارند علنی به حضور شجاع برسد پنهانی او را به حضور خود بخواند . سرانجام نتیجه گیری و می گوید : بیت ۱۲ غزل حافظ دوام وصل میسر نمی شود شاهان کم التفات به حال گدا گنند این غزل در سالهائی سروده شده که رابطه حافظ و شجاع به پایین ترین سطح ممکن تنزل نموده ، خواجه می فرماید دوام وصل میسر نمی شود و باید او به راه خود برود ولی حاسدان دست بردار نیستند . همانطور که شاه رکن الدین حسن یزدی می خواست تورانشاه را به دست شجاع بکشد عماد هم می خواهد حافظ ۵۲ ساله را به دست شجاع بکشد . احتمالاً با تدابیری که تورانشاه تدارک می بیند شجاع او را به چاه و زندان سکندر می اندازد . درحضور دهخدا نظر : چشم دل – کیمیا : معجونی که مس را به طلا تبدیل می کند- طبیب : درمانگر – مدعی : دروغی- خزانه: انبار داروئی- غیب: پنهانی- معشوق: شجاع- نقاب: روبند- رخ: چهره- تصور: خیال- حسن: نیکی- عاقبت: پایان- رند: یک رنگ- زاهد : پرهیزکار- عنایت : توجه خداوند- معرفت : دانائی- یزید: زیادتر – اهل : رهرو- حالی: هم اکنون- بسی: بسیار- حدیث: داستان- عجب: تعجب- حکایت: داستان- ادا: بیان- اغیار: بیگانگان- حجاب : پرده – طاعت : عبادت – روی : نیرنگ – ریا : دغل – غیور : حسود – قبا : روپوش – زمره : همگی – اوقات : تمام وقت – صرف : به کار گرفتن- حاسدان : حسودان – خوان : صدا بزن –منعمان : بخشندگان – خیر : نیکی – دوام : ادامه – وصل : پیوند – میسر : ممکن – التفات : توجه . معنی لغات ترکیبی و اصطلاحات آنانکه : کسانیکه- به نظر کیمیا کنند: بسیار دانشمند هستند- آیا بود: آیا ممکن است- گوشه چشمی: توجهی – دردم نهفته: دردم را به کسی نگویم- باشد که : به امید-در نمی کشد : بر نمی دارد- هر کس : اطرافیان- به تصور: خیال ،گمان- حسن عاقبت : نیک فرجامی– آن به : بهتر است – به عنایت : توجه خداوند – منِ یزیدِ عشق : من عاشق ترینْ بنده خدا- اهل نظر : صاحبنظران– معامله با آشنا : رفتار خودمانی– بسی فتنه می رود : بسیار توطئه می کنند– از این حدیث : از این داستان – عجب مدار : تعجب نکن– خوش ادا کنند : به خوبی بیان کنند– ز اغیار در حجاب : دور از چشم دیگران– روی و ریا : ریاکاری و نیرنگ – زمره حضور : جمع حاضرین– ز بهر تو : از برای تو– پنهان ز حاسدان : دور از چشم حسودان– دوام وصل : ادامه همراهی . شناسه غزل احتمالاً غزل اواخر سال ۷۶۹ ق مصادف با ۷۴۶ ش مصادف با ۱۳۶۷ م که حافظ می گوید دوام وصل با شجاع میسر نبست و بهتر است گوشه گیری نماید اگر بگذارند . بیت ۴ چون حُسنِ عافیت نه به رندی و زاهدیست آن به که کار خود به عنایت رها کنند |