انجمن های تخصصی  فلش خور
گفت‌وگو با مردی که دیکتاتور دومینیکن را کشت - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34)
+--- موضوع: گفت‌وگو با مردی که دیکتاتور دومینیکن را کشت (/showthread.php?tid=129265)



گفت‌وگو با مردی که دیکتاتور دومینیکن را کشت - tyjtfhdhr - 01-07-2014

رافائل تروخیو، دیکتاتور سابق دومینیکن، پیش از آنکه در۳۰ مه ۱۹۶۱ در جاده‌ای تاریک ترور شود، برای ۳۰ سال با مشت آهنین بر این کشور حکومت کرد. تیم منسل، خبرنگار بی‌بی سی، با یکی از اعضای گروهی که او را ترور کرد، دیدار کرده است.



دوران حکومت رافائل تروخیو، خشن‌ترین دوره در تاریخ جمهوری دومینیکن است. او با در دست گرفتن قدرت در سال ۱۹۳۰ بر کل کشور فرمان مطلق می‌راند و تحمل هیچگونه مخالفتی را نداشت. افرادی که جرأت ابراز مخالفت داشتند زندانی، شکنجه و کشته می‌شدند. معمولا اجساد آنان ناپدید می‌شد و شایع بود که خوراک کوسه‌ها شده‌اند. تروخیو در سال ۱۹۳۷ دستور قتل‌عام نژادی هزاران نفر از مردم هائیتی را که در این کشور زندگی می‌کردند، صادر کرد.





درگیری مسلحانه



تروخیو در سال ۱۹۶۱ با شلیک گلوله از پا درآمد و دوران حکومتش خاتمه یافت. آنتونیو ایمبرت ۹۰ ساله یکی از هفت نفری است که ۵۰ سال پیش سر راه تروخیو کمین کردند و او را کشتند. او مردی درشت اندام با موهای کوتاه است و به مناسبت ملاقاتش با من یونیفورم نظامی پوشیده است. ژنرال ایمبرت- که درجه نظامیش برای این به او اعطا شده که بتواند از مزایای بازنشستگی دولتی استفاده کند- به صورت رسمی یک قهرمان ملی شناخته می‌شود.



همسرش، گیرالدا، او را آرام آرام در اتاق به سمت صندلی گهواره‌ای کوچکی آورد و سیگاری برایش روشن کرد. او از من پرسید: «سوالت چیست؟»



تروخیو نیمه شب در یک درگیری مسلحانه در جاده‌ای که از پایتخت به سن کریستوبال- محل زندگی معشوقه جوانش- می‌رفت، کشته شد. ژنرال ایمبرت و سه همدست دیگرش در خودرویی منتظر رسیدن اتومبیل شورولت تروخیو بودند. ایمبرت راننده بود و بقیه افراد مسلح گروه هم کمی دور‌تر در جاده مستقر شده بودند.



حافظه پیرمرد به خوبی گذشته‌ها نیست اما هنوز تعقیب اتومبیل تروخیو که با سرعت رد شده بود و شلیک اولین گلوله‌ها را به یاد می‌آورد. او یادش هست که راننده تروخیو سرعتش را کم کرد و آن‌ها تصمیم گرفتند جلوی او بپیچند و راهش را سد کنند. او می‌گوید: «ما از‌‌ همان لحظه شروع به شلیک کردیم.» تروخیو و راننده‌اش هم مسلح بودند و تیر اندازی می‌کردند.



ژنرال ایمبرت به یاد می‌آورد که او و یکی دیگر از همراهانش از اتومبیل پیاده شدند تا به هدفشان نزدیک‌تر شوند. او می‌گوید: «تروخیو زخمی شده بود اما هنوز راه می‌رفت؛ برای همین من دوباره به او شلیک کردم.» با پایان درگیری، جنازه دیکتاتور، که عموما با عنوان «اِل هفه» (رئیس) شناخته می‌شد، وسط جاده افتاده بود. ایمبرت ادامه می‌دهد: «ما او را داخل ماشین انداختیم و از آنجا بردیم.» آن‌ها او را به خانه یکی از طراحان این نقشه بردند و پلیس در ‌‌نهایت جنازه را‌‌ همان جا پیدا کرد.





رهایی



پس از پنجاه سال از او می‌پرسم که آیا هنوز هم از کشتن دیکتاتور دومینیکن خوشحال است؟ او پاسخ می‌دهد: «حتما، کسی به من نگفت که او را بکشم. تنها راه خلاصی از دست او کشتنش بود.»



ژنرال ایمبرت تنها کسی نیست که اینطور فکر می‌کند. در ماه اکتبر ۱۹۶۰، هنری دربرن، رئیس غیررسمی دفتر سیا در جمهوری دومینیکن، در نامه‌ای به مافوق خود در وزارت خارجه نوشت: «اگر اهل دومینیکن بودم، که خدا را شکر نیستم، قطعا از نابودی تروخیو به عنوان اولین قدم در نجات کشورم خوشحال می‌شدم و حتما به عنوان یک مسیحی این را جزو وظایفم می‌دانستم.»





روابط صمیمانه



تروخیو در دوران حکومتش، مدال‌ها و عناوین زیادی برای خود جمع کرد و بسیاری از املاک و بنگاه‌های تجاری را به نام خود و خانواده‌اش کرد. او اسم پایتخت را به سیوداد تروخیو تغییر داد و بلند‌ترین کوه کشور را پیکو تروخیو نامید.



در تمام این مدت او با آمریکا روابطی صمیمانه داشت. عکسی که در سال ۱۹۵۵ گرفته شده او را در حالی که لبخند زنان ریچارد نیکسون، معاون وقت رئیس جمهور را در آغوش گرفته نشان می‌دهد. اما این روابط، با عملکرد تروخیو در مورد حقوق بشر کم کم به سردی گرایید. آخرین مورد هم تلاش برای ترور رومولو بتانکورت، رئیس جمهور ونزوئلا بود که با پشتیبانی تروخیو انجام شد. آمریکا پس از آن سفارتش در دومینیکن را بست و سفیرش را فرا خواند.



پیشتر آیزنهاور، رئیس جمهور آمریکا، با برنامه ساقط کردن حکومت تروخیو، در صورت یافتن جانشین مناسب موافقت کرده بود. اما دولت جدید جان اف کندی در آخرین لحظات از حمایت رسمی از طرح پایان دادن به زندگی تروخیو منصرف شد. یک ماه پیش از آن، عملیات حمله به کوبا در خلیج کوبا با شکست مواجه شده بود و کندی نگران بود که خلاء قدرت در دومینیکن که در همسایگی کوباست باعث شود تا فیدل کاسترویی دیگر در آنجا قدرت بگیرد.



برناردو وگا، تاریخ‌نگار و سفیر سابق دومینیکن در واشنگتن می‌گوید: «جنگ سرد به منطقه دریای کارائیب رسیده بود.» تنها اقلامی که امریکا برای کشتن تروخیو تهیه کرده بود سه قبضه تفنگ «ام ۱» بود که پس از خروج کارکنان سفارت، با تائید سیا به مخالفان تحویل شد.



چند روز پس از ترور، رامفی، پسر تروخیو کنترل اوضاع را در دست گرفت و تقریبا همه آن‌ها که در این قتل دست داشتند به همراه خویشاوندانشان دستگیر کرد. دو نفر از افرادی که در این ترور شرکت داشتند در درگیری و با مقاومت در برابر دستگیری کشته شدند. چهار نفر دیگر نیز زندانی و بعدا اعدام شدند.



در محل قتل تروخیو، تابلوی یادبودی برای زنده نگه داشتن خاطره فداکاری آنان نصب شده است. در این تابلو به جای استفاده از کلمه قتل از عبارت «اجرای عدالت» استفاده شده است. برناردو وگا می‌گوید: «ما دومینیکنی‌ها وقتی به کسانی که تروخیو را کشتند قاتل می‌گویند ناراحت می‌شویم.» او ادامه می‌دهد: «عبارت اجرای عدالت، به این واقعه جنبه مثبت می‌دهد و بیانگر این است که کار خوبی انجام شده است.»





انتقام شخصی



ژنرال ایمبرت، زنده بودنش را مدیون شجاعت کنسول ایتالیا در سنتو دومینگو است که او را شش ماه در خانه‌اش مخفی کرد. او هنوز تفنگ «ام۱» آمریکایی را نگه داشته است؛ اما آن را به من نشان نمی‌دهد و می‌گوید: «این جور چیز‌ها را به کسی نشان نمی‌دهند.» اما کلاهی را که برای تغییر قیافه در شلوغی‌های روزهای پس از ترور تروخیو بر سر می‌گذاشت نشانم می‌دهد.



برایم تعریف کرد که سوار اتوبوس شد و راننده او را شناخت و بابت تشکر از کارش، کرایه نگرفت. همسرش یک جفت کفش قهوه‌ای نیمدار را که شوهرش شب قتل تروخیو به پا داشت، می‌آورد. کفش‌های سایز ۴۰ که کف آن سابیده شده است به طرز حیرت‌آوری کوچکند. همسرش می‌گوید: «این‌ها تا حالا تعمیر نشده‌اند. او هر سال سی‌ام ماه مه این‌ها را پایش می‌کند و گاهی تا چند روز در نمی‌آورد.»