برسئوس - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: گردشگری و توریسم (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=79) +---- انجمن: گردشگری جهان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=81) +---- موضوع: برسئوس (/showthread.php?tid=126875) |
برسئوس - ×ThundeRBolT× - 27-06-2014 باز هم سلام . این بار قهرمانی که میخوام دربارش بنویسم پرسیوسه. قبل از هر چیزی بذارین برای کسایی که کتابای پرسی جکسون رو خوندن یه ابهام زدایی بکنم : پرسیوس جکسون در کتاب های ریک ریودن ، شخصیتیه زاییده ی تخیلات نویسنده و این پرسیوس که قهرمان باستانی این پست ماست _ با این که نقاط اشتراکی دارن _ هیچ ارتباطی با اون نداره . ابتدای زندگی تولد پرسئوس روزی بود و روزگاری و پادشاهی بود به اسم آکریسیوس ( Acrisius) که بر آرگوس حکومت میکرد و این پادشاه دختری زیبا _ طبق معمول _ داشت که دانائه ( Danae ) نام گرفته بود . روزی این پادشاه از طریق پیشگوی آپولو ( یا شاید دلفی ) مطلع میشود که قرار است دانائه فرزندی به دنیا آورد که پادشاه را خواهد کشت . مسلما ، آکریسیوس علاقه ای به این واقعه نداشت و در نتیجه دانائه در برجی برنزی زندانی شد تا هرگز نتواند ازدواج کند یا بچه دار شود . تنها راه خروجی این برج ، پنجره ی کوچک آن بود . دانائه مدتی را به همین روال میگذراند تا یک روز که ناگهان نوری خیره کننده از پنجره ی برج به داخل میتابد و بارانی از طلا به داخل برج سرازیر میشود . گفته نشده که چطور ولی دانائه میفهمد که این باران طلا ، زئوس است . (البته روایت دیگری نیز برای این داستان وجود دارد که زئوس به صورت مرد جوانی در کنار پنجره ظاهر شده و خودش را معرفی کرده است. ) و بعد از این اتفاق دانائه ، باردار و بعد بچه دار میشود و _ همونطور که خودتون حتما حدس زدید _ اسم کودک را پرسئوس میگذارد. ریشه این نام بسیار جالبه و بهتون پیشنهاد میکنم که حتما از ویکی پدیا ی انگلیسی مطلبی که دربارش نوشته شده رو بخونید ( در بخشEtymology ) : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. http://en.wikipedia.org/wiki/Perseus نجات با این که دانائه تلاش کرد تا پرسئوس را از چشم پدر پنهان نگه دارد ، اما در نهایت روزی رسید که آکریسیوس متوجه شد که دخترش فرزندی دارد . او از دانائه پرسید که پدر کودک کیست و دانائه جواب داد که زئوس پدر پرسئوس است . و البته آکریسیوس حرف او را باور نکرد . در نهایت آکریسیوس دانائه و فرزندش را داخل جعبه ی چوبی بزرگی کرد ، و جعبه را به دریا افکند . دانائه ، شروع به دعا کردن کرد و سراتجام سالم ، همراه با پرسئوس ، پا به جزیره ی سریفوس گذاشت . بزرگسالی علت رو یا رویی با گورگون پادشاه جزیره ی سریفوس ، مردی بود با نام پلی دکتیز (Polydectes ) . ( طریقه ی نجات یافتن دانائه و پرسئوس بدین صورت بود که، برادر پلی دکتیز که یک ماهی گیر بود ، جعبه ی چوبی که آن دو در آن بودند را در تور خود میگیرد و بیرون می آورد) مدتی میگذرد و پرسئوس بالغ میشود و تبدیل به مرد جوان و قدرتمندی میگردد . در این هنگام است که پلی دکتیز به دانائه علاقه مند میشود و از او خواستگاری میکند. دانائه درخواست او را رد میکند، اما پلی دکتیز بر تصمیم خود مصمم بوده و میخواهد که به اجبار هم که شده دانائه را به همسری خود در آورد و در این میان پرسئوس را مانعی برای این ازدواج میبیند. پس نقشه ای برای کشته شدن پرسئوس میکشد . او میدانسته که با وجود شجاعت و قوی بودن پرسئوس ، او فقیر است ( برای این قسمت داستان های متفاوتی وجود داره ) ، پس تظاهر میکند که در میخواهد با فردی ازدواج کند و ار تمام جزیره ، همه باید برای این ازدواج برای او هدیه ای مناسب بیاورند . پرسئوس که قدرت مالی کافی نداشته ، توانایی برای تهیه هدیه نداشته و چیزی نداشته تا به پادشاه عرضه کند . پلی دکتیز او را به همین دلیل ، تحقیر میکند . پس پرسئوس به او میگوید که میتواند هر چه میخواهد را برای او بیاورد و پلی دکتیز میگوید که او سر تنها گورگون فانی ، یعنی دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. مدوسا را میخواهد . پرسئوس قبول میکند . شکست دادن مدوسا بعد از این که پرسئوس این تصمیم را میگیرد ، آتنا و هرمس بر او ظاهر میشوند .( چرا که او فرزند زئوس است و آن ها باید به او کمک کنند .) هرمس به او کفش های بالدارش و تاس کرونوس را میدهد و آتنا سپرش را به وی میدهد تا به وسیله آن بتواند انعکاس مدوسا را ببیند و تبدیل به سنگ نشود . ( از طرف هادس هم کلاه نامرئی کننده به او داده میشه . ) در نهایت پرسئوس در حالی که مدوسا خوابیده سر او را قطع میکند . ازدواج با آندرومدا در راه برگشت به سریفوس ، پرسئوس به دریای هیولا رسید و درآنجا آندرومدا که بوسیله پوسایدون زندانی شده بود را نجات داد و با او ازدواج کرد .( اگه زنده باشم بعدا داستان آندرومدا رو هم مینویسم ) . در نهایت پرسئوس به سریفوس بازگشت. او پلی دکتیز و پیروانش را کشت ، و سر مدوسا را به آتنا تقدیم کرد . (در مجسمه های آتنا میتوانیم نقش سر گورگون که بر روی سپر او کشیده شده را ببینیم . ) پس از آن او همراه با مادرش و آندرومدا برای کشتن آکریسیوس به آرگوس برمیگردد ، اما آکریسیوس قبل از رسیدن آن ها آرگوس را ترک کرده بوده . نهایتا ، پرسئوس خود را به آکریسیوس میرساند و با کشتن او ، پیشگویی را به حقیقت میرساند. در آخر پرسئوس به دلیل کهن سالی ، همراه با آندرومدا میمیرد . RE: برسئوس - Navisa. - 27-06-2014 عکسا نمیارن RE: برسئوس - ×ThundeRBolT× - 27-06-2014 سحر سالمه :/ |