انجمن های تخصصی  فلش خور
خاطرات جبهه ازنوع خنده دارش 5 - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: خاطرات جبهه ازنوع خنده دارش 5 (/showthread.php?tid=124525)



خاطرات جبهه ازنوع خنده دارش 5 - キム尺刀ム乙 - 23-06-2014

صبح روز عملیات والفجر۱۰ در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند،
روحیه‌ مناسبی در چهره بچه‌ها دیده نمی‌شد از طرفی حدود ۱۰۰اسیر عراقی

را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم برای
اینکه انبساط خاطری در بچه‌ها پیدا شود و روحیه‌های گرفته آنها از آن حالت

خارج شود، جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار
دادن کردم و بیچاره‌ها هنوز، لب باز نکرده از ترس شروع به
شعار دادن می‌کردند. مشتمرا بالا بردم و
فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند.

فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید.
منم شیطونیم گل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد
زدم:«الموت لقربانی» اسیران عراقی شعارم را

جواب می‌دادند بچه‌های خط همه از خنده روده بر شده بودندو
قربانی هم دستش را تکان می‌داد که یعنی شعار ندهید! او می‌گفت: قربانی من هستم

«انا قربانی»و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند
رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان می‌دادند و
می‌گفتند:«لا موت لا موت» یعنی ما

اشتباه کردیم.


RE: خاطرات جبهه ازنوع خنده دارش 5 - -Edgar - 23-06-2014

خاطرات کدوم رزمندست؟
خیلی باحاله


RE: خاطرات جبهه ازنوع خنده دارش 5 - キム尺刀ム乙 - 23-06-2014

نمیدونم خودممBig Grin