این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) (/showthread.php?tid=123572) |
این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - saba3 - 21-06-2014 سلام دوستای گلم از این که به من افتخار دادین و به این تایپیک مراجعه کردین سپاس گذارم من روزی یه پست از این رمان که نوشته ی خودم است رو میذارم ولی توجه داشته باشین هر گونه کپی برداری به هرگونه ممنوع می باشد و می خوام از یکی از دوستان خوبم نوشیکا جان تشکرکنم که قول دادن به من در نوشتن این رمان کمک کنن ............................................................................ -اههههههههههههههههه رزا پاشو دیگه مثل خرس خوابیدی یه نگاه به ساعت بنداز زیبای خفته نمی خوای افتخاربدی بیدار شیییییی اههههههه بیشعور اون چشاتو باز کن دیگهههههههههه - ماپامه اینجاچه غلظی می کنی ولم کن بذار بخوابم اه اول صبحی گیر دادی - ببین اب میریزم روتا پاشو منو اذیت نکن افرین - گیر دادیاااااااااااااااااا من نخوام بیدار شم کیو باید ببینممممممم یهو اپامه یه لیوان اب سرد ریخت رو صورتم از جا پریدم که برم بگیرمش طلافیشو سرش درز بیارم ولی اون زودتر دستمو خوند و از جا دررفت . ا اتاقم اومدم بیرون پریدم که بگیرمش که یهو حس کردم به چیزی بر خورد کردم سرمو بلند کرد دیدم به مامان خوردم و مامانم دارم می خنده مامان - وایییییی اپامه جون چه راه خوبی واسه بیدار کردن بهم یاددادی دستت درد نکنه اپامه- خواهش خاله جون قابل نداشت ( اپامه دختر خاله ی من نبود ولی از روی صمیمیتی که با هم داشتیم من به مامان اون خاله می گفتم اونم به مامان من خاله می گفت ) من-تو اول صبحی اینجا چه غلطی می کنیییییییییییییییییییییییییییی اپامه - دستت درد نکنه تشکرته خاله می بینییییییییی واقعا که ببینم رزا جووووووووووون خیر سر مگه قرار نبود امروز با چه ها بریم کوه من- وای راس میگی حواسم نبود اههههههههه و سایلم هم اماده نکردم وایییییییییی الا اماده میشم شرمنده مامان - تو لازم نکرده من دیگه تورو شناختم خودم دیروز وسایلتو جمع کردم تو برو اماده شوووووووو من- واییییییییییییی مامان جون فدات شم پیش مرکت شه رزا الهییییی غمتو نبینه مرسیییییییییییییی مامان برو اماده شو دیگه رفتم با حوله صورتمو خشک کردم و موهامو سشوار کشیدم تا خشک شه بعد پاشدم و یه مانتوی سبز پسته ای با شلوار جین ابی با یه شال مشکی حریر گذاشتم تو اینه به چشمای سبز رنگم نگاه کردم یه کمی سایه هم رنگ چشمام زدم یه رز قرمز هم زدم دیگه یه چیگری شده بودم واسه خودم رفتم سالن مامان - بیا اینم کیفت بذار من - مامان جون مرسیییییییییییی مامان - خواهش می کنم من - اپامه جون با ماشین من بریم اپامه - باشه بابا اههههههه با اون را نندگی مزخرفت من - اپامهههههههههههه خوب از فردا بیشتر میذارم فعلا بایییییییییییییییییییییییی RE: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - saba3 - 22-06-2014 واقعا کههههههههههههههههههههه تا سپاس و نظرندین دیگه پست نمی ذارممممممممممممممممم خجال بکشین 12 تا باز دید داشتم اون وقت یهنفرتونم نه سپاس دادین نه نظر واستون متاسفممممممممممم حالا شد 17 تا باز دید واقعا کهههههههههههههههههههههههههه RE: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - saba3 - 24-06-2014 بعد 31 باز دید یکی سپاس داد چه عجب داره ایشششششششششش اینم قسمت جدید فقط واسه اون دوستی که سپاس داد چون اون چه گناهی کرده که 30 نفر دیگه ادب سپاس و نظر دادن رو ندارنننننننننن خب بریم سراغ رماننننننننننن داره از این قسمت جالب میشه اما تا جالب کلییییی فکر کنم شش یا هفتا پست مونده بریم ادامه با مامان خدا حافظی کردیم با اپامه رفتیم دنبال بچه ها خب دنبال همه رفتیم یه جا نزدیکی کوه با یه سری دیگه قرار داشتیم که اونا خودشون میومدن گوشیم شروع کرد به زنگ زدن میترا-رزا نمی خوای اون وا مونده رو جواب بدی کلم رفت من- اخه میترا یه بیشعوری نمی خواد اون وامونده رو بذاره بیخ گوشم جواب بدم این اپامه که کر شده الحمدالله اپامه - فکرکردم خیر سرت نمی خوای جواب بدی که چیزی به من نگفتی ایششش صدای زنگش قطع شد من - لطف کن الا که فهمیدی ببین کدوم خیر ندیده ای بود زنگ بزن بهش گوشی روبذار بیخ گوشم جواب بدم اپامه شماره رو گرفت و گوشی رو گذاشت کنارگوشم اریا-معلومه کجایین چرا جواب نمی دین اون گوشیو شقایق خوبه چرا گوشیش خاموشه - اولا سلام دوما بقیه دیگه اصلا ادم نبودیم نه دستتون درد نکنه واقعا - شرمنده سلام ببخشید فشار عصبی بود نگران شدم - اشکال نداره نزدیکیم - اها اها دیدمتون به اپامه گفتم گوشیمو قطع کنه بعد همون جا نگه داشتم .اخه بچه ها نگران بودن . اریا اومد جلو گفت خوبین نگران شدیم همتون اومدین بعد یه چشمک واسه شقایق زد من - اریا خجالت بکش الا توفقط شقایق رو دیدی دیگه خب تعداد ما که همچین زیاد نیس چشاتو وا کن بشمار بعد تعدادمون هم انقدر زیاد نبود که نتونی همه رو بشماری اسدو پویا و یه نفر دیگه که نمی شناختم زدن زیر خنده اپامه می گفت که این سری یه نفر دیگه هم میاد من - تو دیگه به چی می خندی عدس با تو ام عدسی اسد- وایستا برسی بعد ضد حال بزن و اینط طوری حال بگیری سیهو دیدم اون کسی که جدید بود زل زده به من یه چش قره حسابی براش رتم بنده خدا چه قدر ضد حال خورد دلم سوخت واسش من - خوب اریا اگه از نگاه کردن به شقایق سیر شدی بگو حرکت کنیم ما جلو بریم یا شما یهو اون پسره که تازه وارد بود به حرف اومد و با ته ته پته گفت خانوما مقدم تون شما بفرمایین جلو سرورین بعله اصلا وقتی یه جا خانوم هست اصلا معلومه چه سوالیه خندم گرفته بود معلوم بود حل شده ولی مگه من لولو خرخررم وااااااااااا اسد - ببین اون اب دهنتو قورت بده اب از لب و لوچت جاری شده این خشکله هرکی میبنتش اسیرش شده به از تو بهترون رز داده تو اسکول که دیگه جای خود دارد پویا - ببین به قول همین رزا عدس عدسی با این پسر خاله من درست صحبت کن اسد - ببین اگه من درست صحبت نکنم مثلا تو جفله چه می کنی هانننننننن بگو ببینم پویا - ببین میزنم دهنت خون بیادا نکنه تو هم خاطر خواه رزا یی چشاتو درویش کن زشته اخه نا سلامتی چی بگم ادم نا حسابی من - خوبه بابا الا دعوا میشه راه بیفتیم بریم بابا ایش خاک تو مخ ندید پدیدتون واقعا براتون متاسفم خوشکل ندیده این ایشششش بعد بدون اینکه مهلت بدم کسی حرف بزنه به سمت ماشینم رتم و سوار شدم اونال هم همین طور رفتن سوا شدن اپامه - رزا چی شده بود چیزی شدهبود دعوا بود ولی اون ارش خوب زیر زیرکی نگات می کرد بی یه ادم دیگه هم اجیر کردی نکپت اخه چرا انقدر تو برو رو داری اههههه شقایق - چرا نذاشتی ما بیاییم در حالی که ماشین رو روشن می کردم گفتم بابا فرصت بدین سوارشم بعدشقایق لازم نکرده این این اریا از همون جا لب لوچش اویزون بود و زل زده بود به تو میومدی که دیگه از نگاه کردن بهت سیر نمی شد بعد من باید با کیف می زدم تو گوشش بعد میمرو بعد کسی نبود دیگه زل بزنه به تو بعد تو افسردگی می گرفتی منم واسه قطل این اری ناری شما کمی انداختن زندانننننننن بعد مکثی گفتم وایییییییی نفسم در نمیاد حالا جواب اپامه جونمممم اره عنی نه باز این پویال و اسد بگو مگو شون گرفته بود بعد یه اهنگ قشنگ گذاشتم شعر شهریوری امیر تتلو خیلی این شعرشو دوس داشتممممم امشب باز رفتی زود ، اما خب عطرت موند ، با گریه منو خوابوند تو دوست داری که در ری سریع ، من یه احساسی یه ” شهریوری ” تو داری حوصلمو سر میبری ، میپیچی به پر و پای من بی دلیل تو کاری نمیکنی لب و دهنی ، فقط حرفـــــــ میزنی دوباره یاد گذشته اههه هیچ وقت یادم نمی رفت اون نگاه ها اون خنده اون علاقه اون ههههههه چی بگم ازوقتی ندیدمش چه اسم قسنگی داشت سبحان خیلی اسم قشنگیه منزه پاک مثل اسمش بود واقعا پاککککککک خیلی پاک دیگه دوره دوره ، فاصله بین ما تنهایی تو خونمونه حالا که این همه وقتی حرفات تو خونه بوده خاطراتو میندازمشون دور من دونه دونه دیگه دوره دوره ، فاصله بین ما تنهایی تو خونمونه حالا که این همه وقتی حرفات تو خونه بوده خاطراتو میندازمشون دور من دونه دونه خیلی تلاش کردم د بار برای همیشه فراموشش کنم ولی نمی تونستمممممممممممممممم نمی تونستم مگه می شد نمی شدبه خاطرش سه با ر سه بار خود کشی کردم ولی نمردم خوش بختانه هیچکی نفهمید وقتی بش کگفتم خود کشی کردم حتی بهش نگفتم چرا اونم نپرسید هیچ وقت یادم نمیره اون روزو که چه طوری بهم گفت ازت خواهش می کنم که دیگه این کارو نکن چه لجبازی بودم هرچی اون بیشتر خواهش می کرد من بیشتر لجبازی می کردم همش می گفتم که چرا نکنم مگه زندگی ارزش داره همش می گفت رزا قول بده دیگه این کارو نکن انقدر ازاون خواهش و از من لجبازی تا گفت چرا نمی فهمی واسه من مهمیییییییییی دوست دارم نمی خوام از دستت بدم حتی اون موقع هم بهش دررابطه با حسی که بش داشتم نگفتم اههههه این تویی که باعث افت منی عادته حرفــــــ مفت بزنی .تو خودتم میدونی دیگه نمیکشی باید دل از منه قفل بکنی تو دنبال دیدن بغض منی عادته همه رو بُر بزنی من حالم به هم خورده از این رابطه که خورده زمین تو دوست داری که در ری سریع.، من یه احساسی یه ” شهریوری ” تو داری حوصلمو سر میبری ، میپیچی به پر و پای من بی دلیل تو کاری نمیکنی لب و دهنی ، فقط حرفـــــــ میزنی [color=#cc3333 ]دیگه دوره دوره ، فاصله بین ما تنهایی تو خونمونه[/color] حالا که این همه وقتی حرفات تو خونه بوده خاطراتو میندازمشون دور من دونه دونه دیگه دوره دوره ، فاصله بین ما تنهایی تو خونمونه حالا که این همه وقتی حرفات تو خونه بوده خاطراتو میندازمشون دور من دونه دونه کاش می شد اون روزا بر می گشتن خیلی سال از ااخرین باری که دیدمش می گذره خیلی سال خیلی سال خیلییییی یادمه مگه میشه از یادم بره من یه ادم شهریوری بودم دقیقا یادمه که خردادی بود واس نه خرداد واقعا خسلت خردادی هارو خوب حفط کرده بود خیلی خواست اههههههههههههههههههه چی بگم مگه میشه برگشت به اون زمان معلومه که نمی شهههههههه RE: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - spent † - 25-06-2014 ممنون خوب بود.ادامه ش رو هم بزار RE: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - ✘dead~G!ฯГ✘ - 25-06-2014 عالی ادامش.... RE: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - ᖇᗩᕼᗩ➷Ḱᓰᔕᔕ - 25-06-2014 ببخشیدا خوب نبود بیشتر دقت کن:-X RE: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - ehsas-hs 2 - 25-06-2014 سلام من کاربر EHSAS-HS هستم
من اینو قبلا هم چندین باره تو قسمت انتقادات و رسیدگی به اخطارها نوشتم ولی کسی رسیدگی نکرد یک نفر یک پیام خصوصی به من داده بود و تو اون تبلیغ سایتشون رو کرده بود من هم به یکی از مدیرا گزارش کردم منتهی نمیدونم چرا من رو هم محروم کردن ....من اصلا تبلیغی نکردم لطفا رسیدگی کنید لطفا به جای حذف کردن پست جواب من رو بدید RE: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - saba3 - 25-06-2014 اینجا تایپیک منه توش رمانمو میذارم و ربطی هم به موضوع من نداره حالا نام کار بریشو به یکی از مدیرا بدهههههههههههه RE: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - Mohamad1997 - 25-06-2014 ممنون خوب بود بقیه شم بزار در کل خوب بود ایول RE: این اخرین بارههههههه(به قلم خودم ) - Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ - 25-06-2014 خب .. بزار یکمـ نقدش کنمـ ! یکمـ قلمت ضعیفه که باس روش کار بشه .. بیشتر رمـان مکالمه ی بین دو شخصه که یه مقدار خسته کنندش میکنه :/ نیازی هم نیس زیادی وارد جزئیات خیلی ریز بشی .. یکم جذاب ترش کن .. طوری که باعث بشه خواننده مشتاق بشه واس خوندن قسمت بعدش ! ممنون :* |