وسعت زیبا دیدن (داستان کوتاه) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: فرهنگی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=35) +--- موضوع: وسعت زیبا دیدن (داستان کوتاه) (/showthread.php?tid=119232) |
وسعت زیبا دیدن (داستان کوتاه) - F A R ! N - 13-06-2014 در یک بیمارستان دو بیمار به نام های تام و جک وجود داشتن که تام اجازه حرکت کردن نداشت ولی جک که تختش کنار پنجره بود می تونست هر کاری بکنه . جک هرروز می رفت کنار پنجره و از زیبایی های طبیعت برای تام تعریف می کرد . جک می گفت که پشت پنجره پارک بزرگی وجود دارد که حوضی در وسط ان مانند ستاره می درخشد و پرندگان اواز می خوانند و کودکان بازی می کنند . جک هر روز تعریف می کرد …. یک روز صبح که تام از خواب بیدار شد دید که جک نیست … پرستار را صدا زد و گفت که اون کجاست . پرستار گفت اون مرخص شده و تازه تو هم بهتری و می تونی حرکت کنی … تام با اصرار فراوان بالاخره تختش رو به کنار پنجره برد … با صحنه ی عجیبی مواجه شد … پشت پنجره یک دیوار بزرگ بود که جلوی دید رو گرفته بود …… دوباره پرستار رو صدا زد و جریان رو براش تعریف کرد . پرستار جمله ای گفت که سر تا پای تام گیج رفت … پرستار گفته که جک نابینا بود… RE: وسعت زیبا دیدن (داستان کوتاه) - یاسی@_@ - 27-07-2014 من این رو یه جای دیگه خونده بودم اما اخرش جک میمیره مرخص نمیشه بلکه میگن مرده RE: وسعت زیبا دیدن (داستان کوتاه) - amiiiiir - 27-07-2014 جان من؟؟؟؟؟رفیقم رفیقای تو داستان... RE: وسعت زیبا دیدن (داستان کوتاه) - F A R ! N - 27-07-2014 اسپمها پاک شد! :| |