ميرزا يوسف خان مستشارالدوله - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34) +--- موضوع: ميرزا يوسف خان مستشارالدوله (/showthread.php?tid=115434) |
ميرزا يوسف خان مستشارالدوله - # αпGεʟ - 05-06-2014 دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. در سال 1279 کاردار ايران در پترسبورگ و در سال 1280هـ ق ژنرال کنسول تفليس شد و چهار سال در آنجا ماند، در اواخر سال 1283هـ ق به کارداري سفارت ايران در پاريس منصوب و از راه استانبول عازم فرانسه شد.در مدت سه سال اقامت خود در پاريس چهار مرتبه به لندن رفت در سال 1299 در وزارت مشيرالدوله به عنوان معاون وزير عدليه انتخاب و لقب مستشارالدوله به نام او صادر شد.
رديابي ريشه فلسفي سياسي مستشارالدوله
در رديابي فرهنگ سياسي او بايد گفت که نخستين آشنايي او با علم سياست مغرب زمين در زماني بود که به سمت منشي کنسولگري انگليس در تبريز خدمت ميکرد و در همانجا بود که با کتابهاي ليبراليستهاي انگليسي آشنا شد. بعدها، چندين سال اقامت در ” پطرزبورگ“ و ” تفليس“ يعني مراکز آزاديخواهي و آزاديخواهان روس، تحول بزرگي در افکارش به وجود آورد. در روسيه با افکار سوسياليستها و نيز در فرانسه با افکار و آثار سوسياليستهاي فرانسه مثل ” شارل نوريسي“ و ” پرودون“ و ” سن سيمون“ آشنا شد. سالهاي اقامت او در پاريس با عنوان کنسول ايران مصادف با سال کمون پاريس 1871 ميلادي و سرکوبي خونين کمون است. بيشترين نظريه سياسي او از مکتب اصالت فردِ فرانسوي و خردگرايي وابسته به آن بود. ملاقاتهاي مکرر او با ملکم خان و مطالعه کتب متفکران انقلابي فرانسه مثل روسو و ولتر و منتسکيو و کتابهاي ديگر و قوانين اساسي « مجلس مؤسسان» و کنوانسيون انقلابي فرانسه و اعلاميه حقوق بشر در ساخت انديشه او تأثير بسزايي گذارد و ثمره آنها کتاب يک کلمه اوست، 2 فريدون آدميت ميرزا يوسف خان را از پيشوايان اصلي فکر ناسيوناليسم ميداند. 3
تأثير زندگي اجتماعي در غرب بر مستشارالدوله
مستشارالدوله طي سالها اقامت در اروپا به زبانهاي روسي، انگليسي و فرانسه تسلط پيدا کرد و از راه اين سه زبان بود که با آثار متفکران آنها آشنايي پيدا کرد و فرهنگ آنان را شناخت؛ صاحب تاريخ بيداري ايرانيان در اين باره گويد: « در مأموريت پاريس انتظام و آبادي و ثروت ملي و فرهنگ و هنر اروپا را ديد و بر شور و حرارت قبلي او نسبت به ايران افزوده شد و چون سبب ترقيات فرانسه و تنزلات ايران را از ملکم پرسيد او چنين گفت: بنيان و اصول نظم فرانسه يک کلمه است و همه ترقيات همان يک کلمه و آن يک کلمه که جميع انتظامات و ترقيات فرانسه در آن مندرج است کتاب قانون است.» 4 او در مقدمه کتاب « يک کلمه» ميگويد در مدت اقامت خود در پاريس چهار دفعه به عزم سياحت به لندن رفتم و در اين مدت ميديدم که در فرانسه و انگليسي انتظام لشکر و آزادي عامه صد آن قدر است که در مملکت سابقالذکر (روسيه) ديده بودم، اگرچه سبب اين نظم و اين ترقيات و اين آسايش و آبادي را از عدل ميدانستم به سبب آنکه اين سلطنت و اين ثروت و اين آبادي و عمارت به غير عدالت ميسور نشود. 5 در اين عبارات گرايش و فريفتگي مستشارالدوله به فرهنگ غرب به عيان مشاهده ميشود. گويي او با مقايسه جامعه خويش و جامعه غرب مدينه فاضله را در آنجا يافته است و از عدل و دادگري آنان سخن ميگويد اما در جاي ديگر خود ايرانيان را از اعمال فساد غربيان ترسانده و هشدار داده است که « اين فقره از واضحات است که بعدها هيچ يک از اقوام به نشر قانون ننمايند به طوري که در ماده صربستان و غيرها ديگران دولت عثماني را با آن قدرتي که داشت، مجبور کردند، ما را نيز آسوده نخواهند گذاشت و مجبور خواهند کرد.» 6 سخني که پس از مقايسه اين دو سخن از شخص واحد بايد گفت اين است که آنچه خوبان بپسندند هنر است. رساله « يک کلمه»
رساله « يک کلمه» حاصل مطالعه در فکر و انديشه و فرهنگ غرب بود که آن را در سال 1278هـ ق در پاريس نوشت و مقصود از « يک کلمه»، قانون است. بعضي گفتهاند که کتاب « يک کلمه» از ضمير روشن او تراوش کرده است. 7 و بسياري معتقدند که « يک کلمه» ترجمه قانون اساسي فرانسه است، 8 که قول صحيح هم همين است. جريان ترجمه و تأليف رساله « يک کلمه» آنگونه که مؤلف مينويسد بدين ترتيب است که نويسنده روزي در خواب هاتفي غيبي ميبيند و از هاتف رمز موفقيت کشورهاي مغرب زمين را سؤال ميکند، هاتف غيبي در پاسخ تمام سؤالات مؤلف جواب ميدهد، اين رمز در يک کلمه خلاصه شده است و آن يک کلمه، قانون نام دارد. 9 البته ملکم قبلاً نوشتههايي در باب قانون نوشته بود و در آثار طالبوف و آخوندزاده جسته و گريخته مطالبي منعکس شده بود، 10 اما رساله « يک کلمه» بزرگترين حادثه آن زمان تلقي شد و چاپ اول اين رساله با استقبال فراوان محافل سري وطني آزاديخواه ايران همراه بود. 11
اسلامشناسي مستشارالدوله
مستشارالدوله، شرح مبسوطي راجع به قانون اساسي فرانسه ميدهد و زيرکانه اين قوانين را با قوانين اسلامي منطبق ميکند تا از تندي و حدّت آن بکاهد. او سپس به شرح مفصل يک به يک اين قوانين پرداخته و طرز اجراي آن را متذکر ميشود و در انتهاي هر فصل تعدادي از آيات قرآن با احاديث اسلامي را بدرقه آن ميکند و آنها را با يکديگر منطبق نموده نتيجه ميگيرد که قانون اساسي فرانسه کاملاً با قوانين اسلامي مطابق است، به نمونهاي از اين شرح و تفسير توجه نماييد. در باب فقره شانزدهم (عدم شکنجه و تعذيب) مادام که هر گناهي را در کتاب قانون جزاي مخصوص و معين موجود است، تعذيب جاني براي اقرار گرفتن به بهانههاي ديگر غيرممکن است در توجيه اين عبارات به آيه ” من جاء بالسيئه فلا يجزي الا مثلها“ استناد ميشود. آشنايي او با مباني و تفکر اسلامي اندک است اما وانمود ميکند که از معارف اسلامي اطلاع و آگاهي کافي دارد. 12 حتي نام اوليه کتاب « يک کلمه» را روحالاسلام ميگذارد. 13 اما آخوندزاده در نامههايي، مغايرت اين قوانين را با قوانين اسلام گوشزد ميکند. البته آخوندزاده ميخواهد بگويد که قوانين فرانسه بسيار برتر از قوانين اسلام است. 14 و القا مينمايد که قوانين اسلامي غيرمترقي و خشن است، خلاصه با اين نيرنگ ميرزا يوسف خان قانون اساسي فرانسه را با پوشش اسلامي منتشر ميکند و مجموعهاي مدون به وجود ميآورد که منشأ بسياري تحولات بعدي در ساخت سياسي و فرهنگي جامعه ما ميشود و در اينجاست که اگر روشنفکر اين زمان را مزدور اجانب ندانيم بايد تأکيد کنيم که در اين نوع نگرش غرق در اشتباه بوده است، زيرا وي، اگر هم به فکر تحول و کمال و بازسازي کشورش بوده است به اهرمها و محورهايي نياز داشته که ريشه در فرهنگ بومي و خاصه اعتقادات عميق مردم کشورش داشت و او به عنوان روشنفکر ميبايست رسالت عظيم زدودن زنگارهاي خرافي و اشرافي را از اين باور به عهده بگيرد، تا حول محور مکتبي خاص که بيشتر جامعه بدان پايبندند منشأ تحولي عظيم در ساخت سياسي ـ اجتماعي ـ فرهنگي کشورش باشد نه اينکه با تحميل بينش بيگانه خويش بر اسلام بخواهد وجههاي اسلامي به آراء عاريهاي خوي بدهد تا مقبول افتد.
مستشارالدوله در مقدمه رساله « يک کلمه» پيشرفتها و ترقيات جامعه غرب را با ايران مقايسه ميکند 15 و هشدارهايي لازم و مفيد براي رهايي جامعه از چنگال مصايبي که حيات جامعه آن روز را تهديد ميکرد به زبان ميآورد، اما سؤال اين است که آيا با ترجمه قانون اساسي فرانسه و توصيه به تشکيل و تأسيس نهادهايي که به تصور نويسنده باعث و باني پيشرفت نظام اجتماعي و سياسي غرب است، ميتوان جامعه ايران را هم مثل غرب از فلاکت رهانيده، به پيشرفت و ترقي سوق داد.
نتيجهاي که پس از اينگونه اقدامات حاصل شده است، سوء نيت يا حداقل ضعف بينش روشنفکر اين زمان را نشان ميدهد. و اين حکم بدين شرط است که دستهاي پنهان و آشکار که استعمار را در اجير کردن افراد و توجيه آنها به انجام اعمال خرابکارانه سوق ميدادهاند را در نظر نگيريم.
ضعف بينش و عدم شناخت جامعه از راه علاج يا يک بعدينگري
از آرزوهاي بزرگ مستشارالدوله تأسيس راهآهن در ايران بود، و چنان ميپنداشت که تمهيد مقدمات جميع ملزومات مملکتي و دولتي، ابتدا راهآهن است و با ايجاد آن اوضاع ايران در عرض سه سال به کل منقلب و در يک کلمه، ايران گلستان خواهد شد. 16 به همين انگيزه رسالهاي به نام کتابچه بنفش درباره تأسيس راهآهن سراسري ايران نوشت و به شاه عرضه داشت. جزوه ديگري در لزوم کشيدن راهآهن از تهران به خراسان تهيه کرد و منافع آن را ذکر کرد. بنابر اين ميتوان گفت که از بزرگترين راهحلهاي مستشارالدوله براي نجات جامعه ايران، تأسيس راهآهن و اجراي قانون بود. 17 دوستان و همفکران مستشارالدوله
مستشارالدوله از همفکران ميرزا حسين خان سپهسالار و با ميرزاملکم خان هممسلک و دوست بوده و مجالست سري و علني داشته است. 18 در بسياري امور آخوندزاده عقل و دين او را دزديده است. با ميرزا فتحعلي آخوندزاده آشنايي و مکاتبه داشته و از اين مرد کسب فيض ميکرده است. 19 و در مواردي پشتيبان وي بوده و مکاتبات زيادي با آخوندزاده دارد، 20 گويي در فکر و انديشه، اين دو بر يکديگر تأثير متقابل داشتهاند با اين تفاوت که در بعضي از مسائل از قبيل جدايي کامل دين از مسائل سياسي و اجتماعي بين آن دو اختلافهايي هست.
ميتوان گفت مستشارالدوله دين را به عنوان پوشش يا روبنايي براي پيشبرد بسياري از مسائل ضروري ميدانسته است؛ کوششي که در تطبيق اسلام با محتواي رساله « يک کلمه» دارد اين امر را روشن ميکند.
شخصيت ميرزا يوسف خان مستشارالدوله
ميرزا يوسف خان براي نشر عقايد خويش در روزنامه عدليه مطالبي مينوشت، روزنامه عدليه به وسيله سپهسالار براي توجيه و تشريح اصلاحات قانونگذاري و نظام حقوقي و دادگستري مترقيانه انتشار مييافت و از بسط عدالت « تربيت ملت» افزودن بصيرت مردم، آسودگي و ترقي اوضاع مردم، ايجاد تأسيسات عالي، وضع قوانين جديد و برانداختن تأسيساتي که مانع اجراي عدالت باشد، سخن ميراند. 21 به واسطه انتشار کتاب « يک کلمه» در زندان قزوين زنداني شد، 22 حاج سياح در کتاب خاطرات خود در فصلي که شرح تعديات و شکنجههاي وحشيانه مأموران ناصري را ميدهد ذکري هم از مستشارالدوله ميکند، 23 پس از آنکه نوشتههاي خصوصي او را به دست آوردند و همراه با رساله « يک کلمه» براي ناصرالدين شاه فرستادند، شاه حکم حبس او را صادر کرد و جيره و مواجبش قطع شد. دلايل مزبور نشان ميدهد که مستشارالدوله، روشنفکري آزاديخواه و اصلاحطلب بود و در راه اظهار عقيده خود به زندان افتاد و شکنجه و تحقير شد. بايد در ارزيابي انديشه اين روشنفکر به بحث پرداخت. انديشه مرداني که مقدمه مشروطيت را فراهم آوردند، مختلف بود. هر يک از آنها با شاخصي از گفتهها و انديشههاي خويش مشهورند که بعضي از سران آنها دوست و همفکر ميرزا یوسف خان نيز بودهاند. اما شاخص انديشه ميرزا يوسف خان « قانون» بود، اين طرز تفکر که بر ضرورت پيروي از آيين برتر از اراده و هوس افراد و مبتني بر تعقل و مصلحت تکيه ميکرد، منطقي و معقول بود ولي جزء ديگرش که ليبراليسم را درمان همه دردهاي سياسي و اجتماعي و اخلاقي ايران وانمود کرد، گزافهگويانه بود. 24 آن هم چه قانوني؟ قانوني که ريشه در فرهنگ و نيازها و ايدهآلهاي جوامع برون مرزي دارد. و سادهترين غرضِ ترويج آن پيدا کردن جايي براي منافع حال و آينده استعمار است.
حقيقت اين است که در اين زمان که زمينه ارتباط با غرب و مسافرت بدانجا فراهم شده بود، روشنفکر ايراني با جامعه، فرهنگ، فلسفه و دانش آن سامان ــ خواه سطحي و خواه عمقي ــ آشنا شده است اما در مواجهه با جامعه غرب به نقد و بررسي صحيح و همه جانبهاي نرسيده است که با الهام از آن بينش درست و پويا، راهحل مفيد، معقول و منطبق با واقعيتي براي اصلاح جامعه خويش بيابد؛ اقدامات، سخنان، ارتباطها، همفکران و خصوصاً انتشار کتاب « يک کلمه» مستشارالوله نشان ميدهد که وي اصالت را به انديشه و فکر و روش و منش اومانيستي ليبراليستي غرب ميداده است و راهحل نجات جامعه خويش را، از چنگال استبداد و فلاکت و فقر اجتماعي، در نزديکي هر چه بيشتر به جامعه غرب و پذيرفتن روشهاي سياسي، علمي و فرهنگي آن سامان ميدانسته است، راه علاجي که در صورت توفيق، از چاله درآمدن و به چاه نيرنگ و فريب استعمارگران افتادن، ميانجاميد.
|