انجمن های تخصصی  فلش خور
گذران:تا به کی باید رفت !؟ "فروغ فرخزاد" - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58)
+---- موضوع: گذران:تا به کی باید رفت !؟ "فروغ فرخزاد" (/showthread.php?tid=112703)



گذران:تا به کی باید رفت !؟ "فروغ فرخزاد" - Dead Silence - 28-05-2014





تا به کی باید رفت

از دیاری به دیار دیگر

نتوانم ، نتوانم جستن

هر زمان عشقی و یاری دیگر

کاش ما آن دو پرستو بودیم

که همه عمر سفر می کردیم

از بهاری به بهاری دیگر

آه ، اکنون دیریست

که فرو ریخته در من ، گویی ،

تیره آواری از ابر گران

چو می آمیزم ، با بوسهٔ تو

روی لبهایم ، می پندارم

می سپارد جان ، عطری گذران

آن چنان آلوده ست

عشق غمناکم با بیم زوال

که همه زندگیم می لرزد

چون تو را می نگرم

مثل این است که از پنجره ای

تک درختم را ، سرشار از برگ ،

در تب زرد خزان می نگرم

مثل این است که تصویری را

روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم

شب و روز

شب و روز

شب و روز

بگذار

که فراموش کنم .

تو چه هستی ، جز یک لحظه ، یک لحظه که چشمان مرا

می گشاید در

برهوت آگاهی ؟

بگذار

که فراموش کنم


شعر سفر:همه شب با دلم کسی می گفت



همه شب با دلم کسی می گفت

( سخت آشفته ای ز دیدارش

صبحدم با ستارگان سپید

می رود ،می رود ، نگهدارش )

من به بوی تو رفته از دنیا

بی خبر از فریب فرداها

روی مژگان نازکم می ریخت

چشمهای تو چون غبار طلا

تنم از حس دستهای تو داغ

گیسویم در تنفس تورها

می شکفتم ز عشق و می گفتم

( هر که دلداده شد به دلدارش

ننشیند به قصد آزارش

برود ، چشم من به دنبالش

برود ، عشق من نگهدارش )

آه ، اکنون تو رفته ای و غروب

سایه می گسترد به سینهٔ راه

نرم نرمک خدای تیرهٔ غم

می نهد پا به معبد نگهم

می نویسد به روی هر دیوار

آیه هایی همه سیاه سیاه