رفـــاقت یعنی ایــــن [ خدا وکیلی ارزش یه بار خوندنو داره ] - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: رفـــاقت یعنی ایــــن [ خدا وکیلی ارزش یه بار خوندنو داره ] (/showthread.php?tid=110325) |
رفـــاقت یعنی ایــــن [ خدا وکیلی ارزش یه بار خوندنو داره ] - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 21-05-2014 دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ، حس کند.سنگر آنها توسط نیروهای بی وقفه دشمن محاصره شده بود. سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی. حرف های ستوان را شنید ، اما سرباز تصمیم گرفت برود به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد. وقتی که دو مرد با هم بر روی زمین سنگر افتادند، فرمانده سرباز زخمی را نگاه کرد و گفت: من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و روح و جسم تو مجروح و زخمی است. سرباز گفت: ولی ارزشش را داشت ، ستوان پرسید منظورت چیست؟ او که مرده، سرباز پاسخ داد: بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی.... می دانی ؟! همیشه نتیجه مهم نیست . کاری که تو از سر عشق وظیفه انجام می دهی مهم است. مهم آن کسی است یا آن چیزی است که تو باید به خاطرش کاری انجام دهی. پیروزی یعنی همین. پرنده بر شانه های انسان نشست .انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : - اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی .پرنده گفت : - من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم . انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود .پرنده گفت : - راستی، چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید .پرنده گفت : - نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است . انسان دیگر نخندید. انگار ته ته خاطرات اش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی .پرنده گفت : - غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرین نکند فراموش اش می شود . پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشم اش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش ، آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد . آن گاه خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت : - یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی . راستی عزیزم، بال هایت را کجا گذاشتی ؟ انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست . RE: رفـــاقت یعنی ایــــن [ خدا وکیلی ارزش یه بار خوندنو داره ] - ღ narges ღ - 25-05-2014 قشنگ بود مرسی RE: رفـــاقت یعنی ایــــن [ خدا وکیلی ارزش یه بار خوندنو داره ] - نگین15 - 25-05-2014 چرا سر ظهری اشک ادمو درمیارین؟ RE: رفـــاقت یعنی ایــــن [ خدا وکیلی ارزش یه بار خوندنو داره ] - negin2000 - 25-05-2014 RE: رفـــاقت یعنی ایــــن [ خدا وکیلی ارزش یه بار خوندنو داره ] - عطرینا - 25-05-2014 اشکم دراومدواقعاعالی بودمرسی RE: رفـــاقت یعنی ایــــن [ خدا وکیلی ارزش یه بار خوندنو داره ] - DOLIツ2013/DEC/15 - 25-05-2014 قشنگ بودن RE: رفـــاقت یعنی ایــــن [ خدا وکیلی ارزش یه بار خوندنو داره ] - زیبا محمدی - 26-05-2014 مرسی قشنگ بود |