انجمن های تخصصی  فلش خور
داستان کوتاه خرید بستنی در یک روز گرم تابستان - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: داستان کوتاه خرید بستنی در یک روز گرم تابستان (/showthread.php?tid=109805)



داستان کوتاه خرید بستنی در یک روز گرم تابستان - Dead Silence - 19-05-2014

هوا نابهنگام گرم بود . به همین خاطر توقف جلوی مغازه بستنی فروشی امری کاملا طبیعی به نظر می رسید. دختر کوچولویی که پولش را محکم در دست گرفته بود ،وارد بستنی فروشی شد .بستنی فروش قبل از آن که او کلمه ای بر زبان جاری نماید با اوقات تلخی به او گفت از مغازه خارج شده و تابلوی روی در را بخواند و تا وقتی کفش پایش نکرده وارد مغازه نشود. دخترک به آرامی از مغزه بیرون رفت ،و مرد درشت هیکلی به دنبال او از مغازه خارج شد.دختر کوچولو مقابل مغازه ایستاد و تابلوی روی در را خواند :ورود پابرهنه ها ممنوع!دخترک در حالی که اشک چشمانش بر روی گونه هایش می غلتید راهش را گرفت تا برود .

در این لحظه مرد درشت هیکل او را صدا زد . او کنار پیاده رو نشست ، کفش های بزرگ نمره 44 خود را در آورد و در مقابل دخترکوچولو جفت کرد و گفت : بیا بکن تو پاهات. درسته که با این کفش ها نمی تونی خوب راه بروی ، امااگر بتونی یه جوری آنها را با پاهات بکشی، می تونی بستنی ات را بخری.
مرد دختر کوچولو را بلند کرد و پاهای او را توی کفش ها میزان نمود و گفت: عجله نکن ، بس که این کفش رو با پاهام این ور و اون ور کشیده ام خسته ام. تا بری و برگردی من اینجا راحت می شینم و بستنی ام را می خورم. چشمان براق دختر کوچولو هنگام هجوم او به سمت پیشخوان و خریدن بستنی صحنه ای نبود که از ذهن زدوده شود. بله، او مرد درشت هیکلی بود، شکم گنده ای داشت ، کفش های بزرگی داشت ، اما …..


RE: داستان کوتاه خرید بستنی در یک روز گرم تابستان - PISHY - 19-05-2014

قشنگ بود
بیشتر بزار
ممنون


RE: داستان کوتاه خرید بستنی در یک روز گرم تابستان - alireza-1377 - 19-05-2014

عالی بود بیست بود مرسی


RE: داستان کوتاه خرید بستنی در یک روز گرم تابستان - negin2000 - 19-05-2014

HeartHeartHeartHeart


RE: داستان کوتاه خرید بستنی در یک روز گرم تابستان - ♕ρяιηcєѕѕღsαяαh♕ - 19-05-2014

خوب بود


RE: داستان کوتاه خرید بستنی در یک روز گرم تابستان - caran - 15-07-2015

عالی و بی نظیر
آپ کنی بهتر میشه