داستان کوتاه و بسیار زیبا - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: داستان کوتاه و بسیار زیبا (/showthread.php?tid=109713) |
داستان کوتاه و بسیار زیبا - ❤R@TA❤ - 19-05-2014 دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. http://www.uploadax.com/images/09320341353279319363.jpg روزگاری در اولیـن صبح عروسی ، زن و شوهـری توافق میکنند که... در را بر روی هیچـکس باز نکنـند . در همیـن زمان ، پدر و مادرِ پسـر ، زنگِ درِ خانه را به صدا درآوردند . زن و شوهر نگاهی به همدیگـر انداختند اما چون از قبل توافـق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکـردند. ساعتی بعد زنـگ خانه دوباره به صدا درآمد و این بار ، پدر و مادرِ دختـر پشتِ در بودند. زن و شوهر نگاهـی به همدیگـر انداختـند . اشک در چشمانِ زن جمع شده بود و گفـت : نمیـتوانم ببیـنم که پدر و مادرم پشتِ در باشند و در را به رویشان باز نکنـم . شوهر مخالفـتی نکرد و در را به رویشان باز کرد . سالـــها گذشت ... خداونـد به آنها چهار فرزندِ پسر اعطا کرد . سالِ بعد پنجمـین فرزندشان دختر بود . پدرِ خانـواده برای تولدِ این فرزند ، بسیار شادی کرد و چند گوسفـند را سر برید و مهمانیِ مفصلی به راه انداخت . مردم متعـجبانه از او پرسیدند : علتِ اینـــهمه شادی و مهمانی دادن چیست ؟ همه این شادی و مهمـانی را برای تولدِ پسرهایـشان به راه میاندازنـد ... مـرد به سادگی پاسخ داد: چـــون این همـــان کسی است که در را به روی من باز خواهد کـــرد RE: داستان کوتاه و بسیار زیبا - αѕтer - 19-05-2014 مرسی عالی بود RE: داستان کوتاه و بسیار زیبا - negin2000 - 19-05-2014 |