كتابخانههاي باستان و قرون وسطي. - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تاریخ (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=34) +---- انجمن: وسطی و باستان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=46) +---- موضوع: كتابخانههاي باستان و قرون وسطي. (/showthread.php?tid=108362) |
كتابخانههاي باستان و قرون وسطي. - # αпGεʟ - 14-05-2014 كتابخانههاي باستان و قرون وسطي. سخن در باب تاريخ تشكيل نخستين كتابخانه مبتني بر حدس و گمان است، لكن به هر حال قطعي است كه پيدايش كتابخانهها به موازات پيدايش سواد و علم بوده است. تمدن در هر كجا پديدار شود نه صرفآ وابسته به ارتباطات ميان افراد و قبايل، بلكه وابسته به ثبت و ضبط اين ارتباطات بوده است، تا پيامهاي مندرج در آنها به دور دستهاي مكان و زمان برسد. حكومتها براي اداره قلمروهاي خود و بازرگانان براي صدور و ورود كالا، به اينگونه اسناد نياز داشتند. مراكز اداري و بازرگاني بالطبع باسوادان را به خود جلب ميكردند و در چنين محيطهايي بود كه نخستين جوانههاي تمدنها سر زدند. ما اينك ميدانيم كه توان ضبط مراودات مصارف بسياري، وراي بازرگاني و حكمراني، داشت. سرگرمي در انواع اشكال آن، نمايش و ادب، و نيز فعاليتهاي فردي و اجتماعيِ بيشماري بدينگونه ثبت و ضبط ميشدند. اهميت سواد در تمام اين جهات نياز به مدارس را ايجاب كرد و در اين مدارس تدريس اساسآ با كمك نوشته صورت ميگرفت. وراي همه اينها، نقشي كه اين امر در تاريخ تعليم و تربيت و كتابخانهها ايفا كرد، بسيار مهم بود. اساسآ غرض از همه مناسك و آداب ديني برقراري ارتباط در ميان آدميان است. آداب و سنن مضبوط، نيروهايي هستند كه انسانها را در قبايل و ملل مختلف به يكديگر متصل نگه ميدارند و به آنها شخصيت دائمي و مسلط ميدهند. كلام مكتوب نزد توده مردم قدرت جادويي دارد. اين امر هم در جوامع نخستين انساني و هم تا حدودي امروزه حقيقت دارد. سران قبايل و ملل زود درمييابند كه سواد و علم به ايشان جلوه تقدس ميدهد كه معمولا در معابد و كليساها تبلور مييابد. از اينرو، تصادفي نيست كه چنين مكانهايي به مراكز نگهداري سننن مكتوب تبديل شوند و همه كتابخانههاي وابسته به نهادها، درگذشتهها، لازم بود به معابد وابسته باشند. چنانكه در قلمرو مسيحيت، لااقل تا قرن هجدهم، اين چنين بود. كليسا، بيش از هزار سال، انحصار عملي آموزش و سواد را در اختيار داشت و واژه Clerici كه براي مقامات آن بهكار ميرفت صرفآ اشاره به باسواد بودن ايشان داشت.
گسترش مجموعههاي نوشتهها و كتابخانهها، فراتر از اين حد، بهتدريج و در اوضاع و احوال مساعد صورت گرفت. عناصر اصلي اين اوضاع و احوال عبارت بودند از: 1) رواج علم و ادب در ميان مردم عادي در نتيجه تأسيس دانشگاهها و پيدايش حرفههاي دنيوي نظير حقوق و طب؛ 2) رشد كسب و تجارت كه موجب مكنت و پيشرفت فن و صنعت شد و نياز به كارگران باسواد را ايجاد كرد؛ 3) بهدنبال آن، پيدايش طبقه نسبتآ مرفه كه در خانههاي بادوام ميزيستند، خانههايي كه ثبات و درجهاي از خلوت شخصي را برايشان به ارمغان آورد؛ 4) فراواني مواد اوليه توليد دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
كتاب ، اعم ازدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. پاپيروس ، دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. پارشمن ، يا دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. كاغذ . اين شرايط به درجات گوناگون در يونان، از قرن پنجم پيش از ميلاد، و در اسكندريه از قرن سوم پيش از ميلاد، در امپراتوري رم، و در قسطنطنيه در دوران بيزانس موجود بوده است. در انگلستان اين شرايط از قرن پانزدهم شروع به پيدا شدن كرد و در دوران موسوم به بازگشت بهطور نهايي مستقر شد. بايد به اين نكته توجه داشت كه پيش از آنكه كتابخانهها، اعم از عمومي يا شخصي، شكوفا شوند، لازم است كه توان خواندن به عادت خواندن مبدل شده باشد. اين عادت، در صورتي كه كتاب فراوان باشد، به سرعت رواج مييابد. وانگهي بهدنبال دوران فراواني و ارزاني مواد اوليه كتاب، معمولا دوران آفرينش ادبي ميآيد. فوران آثار ادبي در قرن پنجم پيش از ميلاد در يونان در پي افزايش واردات پاپيروس در قرن پيش از آن رخ داد. فعاليت ادبي در انگلستان عصر اليزابت نيز بعد از فراوان شدن كاغذ ارزان و صنعت چاپ رونق گرفت.
يونان. نخستين مجموعهها در يونان باستان به احتمال زياد در جوار معبدها و زيارتگاههاي بزرگ ايجاد شدند. هنر نوشتن دستكم از دوران مينوسي (3000-1100ق.م.) در يونان شناخته شده بود، اما رواج نوشتن با دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
الفبا بهجاي هجا، كه در قرن نهم پيش از ميلاد رخ داد و تأليف ايلياد و اديسه را ممكن ساخت، احتمالا مسير بهوجود آمدن مجموعههاي سازمان يافته را نيز باز كرد. معبدها بنيادهاي ديني بودند كه آيينها داشتند و اين آيينها لازم بود به نسلهاي بعد منتقل شود. اجراي آيينهانيز شامل قرائت متنهايي ميشد كه بايد از بر يا از روي نوشته خوانده ميشدند. حتي كتيبههاي معابد از مطالب ادبي و تاريخي تشكيل شدهاند. بسياري معابد در رشتههاي خاص، نظير طب، بانكداري، نسبشناسي، و يا آرشيو تخصص يافتند. بسياري ديگر، اشياي قيمتي، نظير اسناد ادبي و غير آن را به امانت ميپذيرفتند. وجود اين قبيل مجموعهها در معابد قطعي است، هر چند اشاره مستقيمي به آنها در دست نيست. دو نويسنده سدههاي بعد كه چندان نيز محل اعتماد نيستند، از وجود دو كتابخانه سلطنتي در قرن ششم پيش از ميلاد سخن گفتهاند. اين دو، آتنايوس[1] و آولوس گليوس[2] هستند. يكي از اين دو كتابخانه را گفتهاند پولوكراتس[3]، جبار ساموس، و ديگري را پيسيستراتوس[4]، جبار آتن، ايجاد كرد. هيچ شاهد ديگري مبني بر وجود اين دو كتابخانه بهدست نيامده است، اما در گزارش دو نويسنده فوق نيز سخن ناممكني بر زبان نرفته است. از قرن چهارم پيش از ميلاد شواهد بهتري از وجود كتابخانهها در يونان در دست است. از چهار مدرسه فلسفه در آتن تنها يكي ملكي از آن خود نداشت و بنابراين نميتواند كتابخانه نيز داشته باشد. از كتابخانه آكادمي افلاطون سخن چنداني در دست نيست، اما وجود آن كم و بيش قطعي است. در اين كتابخانه آثار خود افلاطون و برادرزادهاش و نيز نوشتههاي مكتب فيثاغورسي نگهداري ميشد. افلاطون آثار مكتب اخير را خود خريد و به آكادمي منتقل كرد. ذكر كتابخانه مكتب اپيكوريان در وصيتنامه اپيكور (341-270ق.م.) آمده است. آن نيز ميتوانست مجموعه قابلي باشد، زيرا آثار بنيانگذار آن، اپيكور، خود 300 طومار ميشد. اما از همه مهمتر، كتابخانه ارسطو در ليسه بود كه از آن اطلاعات بسياري در دست است. ليسه (تأسيس شده در 336ق.م.) از آكادمي بزرگتر بود، و هدف اصلي آن پژوهش علمي و سازماندهي به دانش و ثبت آن بود. كار ليسه را كتابخانه و يك موزه پشتيباني ميكردند. هنگامي كه ارسطو بازنشسته شد، كتابخانه، نخست به تئوفراستوس[5] و سپس به نلئوس[6] واگذار شد. نلئوس كتابخانه را به خانه خود برد و در آن جاي داد. وارثان او از ترس آنكه مقامات پرگاموم، كه خانه نلئوس در قلمرو آنان قرار داشت، كتابخانه را مصادره كنند، آن را دفن كردند. در اوايل قرن اول پيش از ميلاد، اخلاف نلئوس كتابخانه را از زير خاك خارج كردند و با آنكه مجموعه به سختي آسيب ديده بود، آن را به بهاي هنگفت فروختند. سپس سولا آن را خريد و به رم برد. در همانجا و سال 40ق.م. ويرايش معتبري از آثار ارسطو تهيه شد كه مبناي تمامي متوني است كه امروزه ما از ارسطو در دست داريم. مدرسه ليسه طي تمام اين سدهها بهكار خود ادامه داد و گرچه اصل نوشتههاي ارسطو ميتوانسته از آتن خارج شده باشد، اما احتمالا نسخههاي آن در اين شهر باقي ماند. به گفته آتنايوس برخي كتابهاي ليسه را بطلميوس براي كتابخانه اسكندريه خريد. اينها نيز احتمالا از اصل نسخهبرداري شده بودند. از آثار ارسطو بر روي پارههاي پاپيروس چيزي در مصر يافت نشده است.
مدارس فلسفي آتن در قرن سوم ق.م. بهصورت نه چندان جدي به دانشگاه آتن پيوستند. دانشگاه، خود از مدرسه بهوجود آمده بود كه محصول سالهاي استقلال آتن بود. آتن نيز سپاه خود را براي تعليم آماده كرده بود. وجود كتابخانه در دانشگاه را يك كتيبه ثابت كرده است. وجود كتابخانههاي ديگر را كتيبههاي ديگر در ديگر جاها نشان داده است. كتابخانه سلطنتي مقدونيه را جانشينان اسكندر ايجاد كردند و روميها در 168ق.م. آن را تصرف كردند و به رم بردند كه موجب توجه مجدد به ادبيات يوناني شد.
كتابخانه معروف ديگر در انطاكيه بود. اين شهر بعدها مركز دانشگاهي و تجاري مهمي شد. كتابخانهاي نيز در اسمرنا[7] بود كه استرابون به آن اشاره كرده است، اما چيز بيشتري درباره آن نميدانيم. كتابخانههاي مهم در جهان يونانيمآب ظاهرآ در اسكندريه و پرگاموم بودند.كتابخانه پرگاموم را دودمان آتاليد[8] ، در قرن دوم پيش از ميلاد در رقابت با كتابخانه اسكندريه ساختند. البته كتابخانه اسكندريه يك صد سال پيش از آن ساخته شده و به شكوفايي رسيده بود. تنها رئيس شناخته شده مدرسه و كتابخانه، كراتس مالوس بود كه از 168ق.م. به رم رفت و تتبعات يوناني را دامن زد. چهار اتاق از اتاقهاي كوچك كتابخانه پرگاموم هنوز برجاست كه بزرگترين آنها فقط 14×16 متر است و ظرفيت آن به 20000 طومار هم نميرسد. پلوتارك ميگويد از اين كتابخانه 200000 كتاب به رسم هديه از طرف آنتوني براي كلئوپاترا فرستادند تا به مجموعه اسكندريه افزوده شود. اين قصه را ديگران تأييد نكردهاند و عملا نيز محتمل نيست. در دوران امپراتوري به احتمال زياد اكثر شهرهاي واقع در شرق مديترانه كتابخانهاي داشتند. دو كتابخانه مهم در آتن، يكي توسط تراژان و ديگري توسط هادريان ايجاد شدند. پليني جوان كتابخانهاي را در پروسا توصيف ميكند كه وي نماينده تراژان در آن بود. تكه پارههايي از كتابخانهها و يا اشاراتي به آنها در شهرهايي نظير اِفِسوس و پاتراي[9] و بسياري جاهاي ديگر موجود است.
كتابخانه اسكندريه. مشهورترين كتابخانه يونان عصر باستان، بخشي از بنياد پژوهشي اسكندر در مصر را تشكيل ميداد كه بهنام "موزه" يا "موزه اسكندريه" مشهور بود. موزه و كتابخانه اسكندريه را جانشينان بطلميوس (قرن 3ق.م.) تأسيس كردند و طي قرنها حكومت خود بر مصر آن را برپا نگهداشتند. شكلدهي اوليه كتابخانه به همت ديمتريوس فالروم صورت گرفت كه محضر ارسطو را درك كرده بود. وي در سال 297ق.م. به اسكندريه درآمد و اين بنياد علمي را پايهگذاري كرد. قصد او آن بود كه آكادمياي مانند ليسه آتن و حتي بهتر از آن، كه ارسطو در آنجا درس ميداد، در اسكندريه ايجاد كند.
بهترين دوران موزه اسكندريه، دوران چهار پادشاه اول بطلميوسي بود. در تاريخ به ندرت پيش آمده كه يك خاندان شاهي اين چنين مداوم و با دست و دلبازي درآمدهاي خود را صرف يك مركز پژوهشي كنند. قصد آنها اين بود كه براي موزه، كتابخانه پژوهشي بينالمللي عظيمي ايجاد كنند و تمام نوشتههاي يوناني و ترجمه يوناني تمام نوشتهها به زبانهاي ديگر را، از زبانهاي مردم حوزه مديترانه گرفته تا خاورميانه و هند، در آن جاي دهند. البته ما نميدانيم كه برنامه ترجمه آثار غيريوناني به زبان يوناني تا كجا پيش رفت.
رياست موزه برعهده كاهني بود كه توسط پادشاه منصوب ميشد. هيئتي از دانشمندان و پژوهشگران در بخشهاي مختلف زيرنظر او كار ميكردند كه همگي از شاه حقوق ميگرفتند. دو كتابخانه جنب موزه قرار داشت: يكي كتابخانه اصلي در بروخيوم و ديگري كتابخانهاي در معبد سراپيس كه پنجاه سال بعد بطلميوس سوم آن را تأسيس كرد. در دوره نخستين، جماعتي از دانشمندان و نويسندگان و ويراستاران توانمند جذب موزه شدند كه جايگاه مهمي در جهان دانش يوناني داشتند. كار آنها راه تصحيح و سازماندهي دانشهاي يوناني را هموار كرد و از اين طريق بود كه اين دانشها به تمدن بيزانس، و از آنجا نيز، به اروپاي غربي راه يافتند. بسياري از اين دانشمندان رسمآ در كتابخانه بهكار اشتغال داشتند. چهار رئيس و مقام عاليرتبه ديگر نخستين كتابخانه، از دانشمندان عصر خود بودند. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
كاليماخوس از جمله آنها بود كه خود به رياست آن نرسيد، اما سه نفر از چهار رئيس نامبرده شاگردان او بودند. در جهان غرب، لااقل، هيچ سابقهاي وجود نداشت تا كتابدارهاي كتابخانه اسكندريه بتوانند در كار سازماندهي مواد كتابخانهاي با آن عظمت از آن استفاده كنند. درخصوص شمار مجموعه كتابخانه اسكندريه حدس و گمان بسيار است، اما قطعي است كه در كوتاه زماني از چند صد هزار فراتر رفت. از اينرو، دو كار در كتابخانه اساسي تلقي شد؛ يكي تهيه يك كتابشناسي موثق از نوشتههاي يوناني، و ديگر، نسخهپردازي به شكل استاندارد از متون موجود بهگونهاي كه مناسب ذخيرهسازي در حجم انبوه باشد. لازمه كار نسخهپرداز، دستهبندي متون به "كتابها"يي با طول معين بود كه بتوان آنها را در يكدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[/url]طومار استاندارد جا داد. اين كار را متخصصان موضوعي انجام دادند.بدين ترتيب كتابشناسيهاي گزيده بسيار فراهم شد و نظام نقطه و علامتگذاري بهوجود آمد. تهيه كتابشناسي ملي زيرنظر كاليماخوس صورت گرفت. اين كتابشناسي در دست نيست، اما قرنها وجود داشت و مورد مراجعه قرار ميگرفت. پارههايي از آن را در اينجا و آنجا ميتوان يافت. لغتنامه بيزانسي، موسوم به سوئيداس[10] اين كتابشناسي را 120 جلد ذكر كرده است. بهكار رفتن واژه پيناكس (= لوح)[11] احتمالا به خاطر آن بوده است كه اين كتابشناسي بهصورت رف برگه بر روي لوح نوشته شده بود. ترتيب مدخلهاي آن نيز احتمالا زماني بوده است، هم در مورد پديدآورنده و هم در مورد مادهاي كه ذيل آن ميآمده است. خود طومارها را يا بر رفها، و يا درون حفرههاي لانه كبوتري مينهادند. قاعدتآ بايد نسخهبرداران از طومارهاي يك اندازه استفاده ميكردند تا به خوبي در اين مكانها جاي گيرند. ظاهر امر آن است كه كاليماخوس توانست تنها يك چهارم موجودي كتابخانه را فهرست كند و بقيه كار را ديگران پس از وي انجام دادند. گفته ميشود كه در جريان به آتش كشيدن كشتيهاي جنگي در اسكله اسكندريه توسط ژوليوس سزار در 47ق.م.، كتابخانه اسكندريه آسيب ديد. لكن در اين شك است، زيرا سزار خود بدين واقعه اشاره نكرده است و استرابون جغرافيانويس كه بيست سال بعد در همين كتابخانه كار كرد، نيز در كنار بسياري اطلاعات كه درخصوص سازمان آن به ما ميدهد، سخني در باب آسيب نگفته است. به هرحال اگر خسارتي نيز به كتابخانه وارد شده باشد، چندان جدي نبوده است.
موزه اسكندريه تا چهار سده بعد دانشمندان را به خود جذب كرد، اما بعد از آن دوران درخشاني نداشت. در اواخر سده اول ميلادي دانشمنداني براي نسخهبرداري و جايگزين كردن كتابهاي سوخته به كتابخانه اعزام شدند. بعدها بسياري از نويسندگان در اين كتابخانه كار كردند. علماي مسيحي و نو افلاطوني مانند فلوطين نيز قاعدتآ بايد با كتابخانه اسكندريه مأنوس بوده باشند. آخرين مشاهيري كه با كتابخانه اسكندريه مرتبط بودند يكي تئون، رياضيدان قرن چهارم ميلادي، و ديگري دختر مشهور او بود، كه كرسي فلسفه در موزه را داشت، و جماعتي از اوباش مسيحي در سال 415م. وي را كشتند. موزه اسكندريه بهتدريج شكل جامع (=دانشگاه)هاي معمولي يوناني را به خود گرفت كه در آنها تدريس بيشتر غلبه داشت نه تحقيق.
خود "موزه" در سال 272 در جريان جنگ داخلي در دوران اورليانوس ويران شده بود. پس از آن، تدريس قاعدتآ بايد به سراپيوم منتقل شده باشد كه خود داراي كتابخانه بود. سراپيوم را نيز تئوفيلوس، بزرگ كليساي اسكندريه، در 391 ويران كرد. در رخ دادن چنين رويدادي ترديد نيست. ويراني سراپيوم احتمالا بايد پايان كار كتابخانه اسكندريه باشد، چنانكه شاهد، در سال 418، جز حفرههاي خالي چيزي در آن نديده است. داستان تخريب كتابخانه بهدست مسلمانان و در حمله ايشان به مصر در حدود دو قرن بعد هيچ اعتباري ندارد و قطعآ جعلي است. اما به هر حال ميدانيم كه تتبعات در متون يوناني لااقل تا سال 718 كه دانشگاه به انطاكيه منتقل شد، ادامه داشت (نك: كتابخانه اسكندريه جديد).
نقش مسيحيت. ميدانيم كه مسيحيت از ابتدا ديني مبتني بر كتاب بوده است. كلام و عمل مسيحيت بر كتاب مقدس و نوشتههاي آباي كليسا و كتبِ ادعيه بود. از اينرو، طبيعي است كه كتابخانههاي مسيحي زود پديدار شدند. مجموعههاي كوچكِ كتاب دعا در كليساها از آغاز وجود داشت؛ مانند كتابخانهاي در اورشليم كه در حدود سال 250 توسط اسققي بهنام اسكندر ايجاد شد. اما نخستين كتابخانه مهم در تاريخ كليسا در همان ايام در اوريگن و پامفيلوس[12] در قيصريه بهوجود آمد. اين كتابخانه براي پشتيباني از تدريس در جايي بود كه بعدها به نخستين و مهمترين دانشگاه مسيحي، پيش از بنيانگذاري قسطنطنيه، تبديل شد. در غرب، وجود كتابخانه توسط سن ژرم و سن اگوستين و پاولينوس نولايي ذكر شده است. ديوان مراسلات پاپ در اواخر قرن چهارم در رم بنا شد و در سال 535[url=/daka/Wiki Pages/كاسيودوروس.aspx]كاسيودوروس كوشيد دانشگاهي مسيحي در رم تأسيس كند، اما نتوانست و فقط توانست كتابخانهاي ايجاد كند. اين كتابخانه در هنگام تسخير رم در سال 546 ويران شد.
مسيحيت با تغيير مهمي در توليد كتاب همراه است. اين تغيير به احتمال بسيار در قرن نخست و قطعآ در قرن دوم رخ داده بود. اين تحول، جانشين شدن تدريجي كُدكس بهجاي طومار بود. جابهجا كردن طومار، ناجور و رفتن به اول و آخر آن دشوار بود و جاي زيادي را در كتابخانه هدر ميداد. براي نوشتن يك نسخه عهد جديد به طومارهاي بسيار نياز بود. حال آنكه تمامي كتاب عهد قديم را ميشد بر روي يك جلد كدكس نوشت و اين امتياز را نيز داشت كه مصون از بسياري آسيبها بود. به احتمال زياد انجيل مَرقُس را در اواخر قرن يكم بهصورت كدكس از رم به اسكندريه فرستادند. اين امر نشان ميدهد كه شكل كدكس در اين زمان در رم شناخته شده بود. گفته ميشود قيصر نيز از كدكس براي ارسال مكتوبات خود به سناي رم استفاده ميكرد. در آغاز از پاپيروس در ساختن كدكس استفاده ميكردند، اما بعدها معلوم شد كه پاپيروس دوام و استحكام كافي ندارد و در مقابل تا شدن آسيبپذير است. از اينرو، پارشمن كه به راحتي تا ميخورد و دوامش بيشتر بود، جانشين پاپيروس شد. شكل كدكس در قرن دوم در جرگههاي مسيحي رواج يافت. در قرن سوم در كتابخانه قيصريه، طومارهاي پاپيروس با مجلدات كدكس عوض شدند و در همان حوالي تهيه 50 نسخه از كتاب مقدس به دستور كنستانتين كبير براي ارسال به قسطنطنيه در همين كتابخانه صورت گرفت. در اين دوران استفاده از كدكس براي نوشتههاي پيش از مسيحيت نيز رايج شد. گذر از طومار به كدكس و از پاپيروس به پارشمن تحول بزرگي در تاريخ توليد كتاب بود و درست به اندازه اختراع حروف متحرك چاپ و گذر از پارشمن به كاغذ در قرن پانزدهم اهميت داشت.
قسطنطنيه. ميراث علمي و ادبي يونان كه طي قرون بسيار از راه موزه و كتابخانه اسكندريه به ما انتقال يافته است، در قرن چهارم به قسطنطينه رسيد. قسطنطنيه بيش از هزار سال سرچشمه و منبع دانش در امپراتوري رم شرقي بود. در رم شرقي شهر بزرگي وجود داشت كه پايتخت يك امپراتوري بود و زبان واحدي داشت كه با مدل كلاسيك آتيك چندان متفاوت نبود. در رم غربي چيزي مانند اين وجود نداشت. رم هيچگاه به جايگاه قسطنطنيه نرسيد. در رم غربي هيچ شهري وجود نداشت كه مسقط الرأس سنت ادبي باشد و حتي در آن يك زبان رايج باشد. زبان لاتين را مردم نژادهاي مختلف ايتاليا، فرانسه، اسپانيا، و پرتغال از راه گوش ميآموختند و به اين سبب زبان لاتين با گويشهاي غيرلاتين مردمان مختلف درآميخت. تنها عنصر ثابت در غرب، كليساي آن بود كه ميتوانست سنت لاتين كليسايي خود را حفظ كند، اما ادب غيرديني به تمامي رخت بربست و بهصورت رشته بسيار باريكي غرب قرون وسطي را با دنياي كهن رم و يونان در پيوند نگاه داشت. اما همين پيوند به هنگام خود توسط انديشه يوناني و سنت يوناني كه از راه منابع غربي و بيزانسي به غرب رسيده بود، از نو برقرار و تحكيم شد.
دوران بيزانس از تأسيس قسطنطنيه در 330م. تا تسخير آن توسط تركان در 1453 ادامه يافت. در تمام اين دوران سنت علمي و آموزشي و كتابخانههاي آن بيگسست ادامه يافت و سياهي و ادبناپروري غرب را در خود غرق ساخت. در قسطنطنيه سلسله ناگسسته مصححان متون، شارحان، فرهنگنويسان، و تاريخنويسان بهكار بودند و آثار آنان هرچند، با معيارهاي نوين، خام دستانه و حتي بد است، اما بسيار پيشرفتهتر از آنچه بود كه در غرب انجام ميشد. بيشتر آنچه كه در اين هزار سال انجام شد، محتاج پژوهش در كتابخانهها بود و ميتوان با اطمينان گفت كه در سراسر اين دوران مجموعههاي غني كتابخانهها در اين شهر وجود داشتند. از آن هم فراتر، جمعيت شهر نيز نه فقط باسواد، بلكه بسيار تحصيلكرده بودند. برنامه آموزشي به دقت مدل يوناني را دنبال ميكرد و چنانكه گفتهاند، بهطور قطع هر پسر و دختري كه پدر و مادرش توان پرداخت شهريه داشتند، ميتوانست تحصيل كند. قسطنطنيه در اكثر اين دوران پايتخت يك امپراتوري بود و دستگاهِ اداريِ شهريِ پرتواني آن را اداره ميكرد و هدف اصلي دانشگاه قسطنطنيه تربيت كساني بود كه بعدآ بتوانند اين دستگاه را بگردانند. پهلو به پهلوي اين دانشگاه يك مدرسه ديني و شماري مدرسه رهباني وجود داشت.
همه اين نهادهاي آموزشي كتابخانههاي خود را داشتند. كتابخانه سلطنتي و كتابخانه كليسايي در دوران كنستانتين كبير بنيانگذاري شدند. كتابخانه سلطنتي در آغاز كاملا لاتيني بود، اما لاتين به زودي جاي خود را به يوناني داد. كتابخانه كليسايي عمدتآ به زبان يوناني و كتابهاي آن كلامي بود، ولي در مورد هيچكدام چيز زيادي نميدانيم. فقط ميدانيم هر دو، بهرغم دورانهاي سخت و گسستها، در سراسر دوران هزار ساله برجا بودند. دانشگاه و كتابخانه آن در اوايل قرن پنجم به اوج رسيدند. گفته ميشود كه در سال 471 كه به كلي سوخت صدوبيست هزار جلد كدكس داشت. اما كتابخانه را زود بازساختند. اوج شكوه بيزانس را ميتوان قرن ششم در دوران ژوستنين دانست. بازسازي كليساي سنتا صوفيا[13] ، و آثار تاريخنگاران و شاعراني چون پروكوپيوس و ساختن "كدكسهاي ارغواني" نفيس نظير انجيل روسانو، و انتشار قوانين ژوستينياني به اين دوره مربوط ميشود. كتابخانه سلطنتي در اين هنگام 600000 جلد كدكس داشت و كتابخانههاي خصوصي و مجموعههاي هنري نفيس فراوان وجود داشت.
عصر شمايلشكنان (641-867م.) دوران تيرهاي بود، اما نشاني از گسست در كار كتابخانهها از اين دوران در دست نيست. اينك ثابت شده كه داستان به آتش كشيدن كتابخانهها و انداختن استادان به درون آتش دروغ بوده است. با پايان يافتن شمايلشكني، نوزايي ادبي زيرنظر مَطران فوتيوس آغاز شد. در همين حال پديده ناخجسته جانشين كردن متون اصلي با خلاصهها و برگزيدهها آغاز شد كه مشخصه دوران اخير قرون وسطي در غرب نيز بود. از آثار مهم اين دوران فرهنگ بزرگ سوئيداس متعلق به قرن دهم است. اين كتاب مرجع عظيم كه حاوي اطلاعات سرگذشتنامهاي و كتابشناختي است و بهصورت الفبايي تنظيم شده است، مبتني بر منابع قديميتر بوده و بديهي است حاصل پژوهشي كتابخانهاي بوده است. سه وجه قرنهاي بعد كه مورد توجه خاصي است عبارتند از: 1) شكلگيري عرفان در قرن يازدهم (عرفان يكي از دو عرصهاي بود كه فرهنگ بيزانسي از خود در آن نشان خلاقيت باقي گذارد)، عرصه ديگر هنر و معماري بود. در غرب نوشتههاي عامهخوان عرفاني نقش مهمي در ايجاد حال و هواي باسوادي ايفا كرد كه در آن عادت به خواندن شكل گرفت. در شرق بيسوادي كم بود، اما اين آثار در آنجا نيز بايد حيات ديني و دنيوي را با انديشه نسبتآ روشن و منضبط برانگيخته باشند؛ 2) بسيار شدن صومعههاي راهِبان و كتابخانهها بهدنبال نوزايي، اين كتابخانهها ظاهرآ حاوي متون ديني بودند، اما در آنها هنر ريزنويسي نويوناني و كتابتخانههاي بسامان پديد آمدند؛ و 3) ظهور تاريخنويسان توانمند در قرون آخري در بيزانس، سطح كار اين افراد بسيار فراتر از تاريخنويسان غرب بود و همين نكته نشاندهنده وجود و دوام كتابخانههاي خوب است. در آخر دوران بيزانسي استانداردهاي آموزش در همه جا، جز در قسطنطنيه تنزل كرد. كتابخانهها در اينجا تا آخر برجاي ماندند.
شهر قسطنطنيه، دوبار لطمه ديد؛ يكبار در 1204 بهدست فرانكها و ونيزيان، و يكبار در 1453 هنگامي كه بهدست سلطان محمد فاتح افتاد. در هر دو مورد لطمه به كتابخانهها زياد بود. اما ظاهرآ بايد بيشترين لطمهها مربوط به 1204 باشد كه تخريب طي آن بيملاحظه بود. در 1453 تركان دريافته بودند كتاب داراي ارزش مادي است، از اينرو، كشتيهاي كتاب روانه ونيز شد. از بين رفتن بيشتر كتابهاي بيزانسي به دوران قبل از 1453 مربوط ميشود. مثلا كتابشناسي فوتيوس كه در قرن نهم تدوين شد، به 280 نويسنده اشاره دارد. دو سوم كتابهايي كه در آن آمده از ميان رفتهاند. اما هيچ نويسندهاي بعد از 1204 از اين كتابها سخني نقل نميكند. بازيافتن آثار يوناني كهن را مديون ترجمههاي عربياي هستيم كه از سيسيل و اسپانيا به ما رسيدهاند. اما عمدتآ به بهاي پراكنده شدن علماي يوناني و متون يوناني در طي دو قرن آخر. اهميت دوران بيزانسي در تاريخ كتابخانهها در حفاظت از متون يوناني در كتابخانههاست. عمده اين توفيق به سبب ملانُقَطي بودن عالمان بيزانسي و تابعيت محض آنها و فقدان روحيه خلاق ادبي آنها در تصحيح نسخ بود. از هر چيز بگذريم حفاظت، وظيفه اوليه كتابدار است. كتابخانههاي قسطنطنيه در كل اين وظيفه را با موفقيت و وفاداري به انجام رساندند.
دوران قرون وسطي. دوران قرون وسطي در تاريخ كتابخانهها را ميتوان از تأسيس مونت كاسينو تا قرن پانزدهم دانست. طي اين دوران كتابخانهها در اروپاي غربي به تمامي، كليسايي بودند و به صومعههاي راهبان يا كليساهاي جامع، و در سالهاي آخر به مدارس جامع نوبنياد تعلق داشتند. بيسوادي در ميان مردم عادي عموميت داشت و روحانيون تنها طبقه باسواد بودند و حتي در ميان اينان نيز سطح آن نازل بود. در عين حال، كليسا، مدارس و كتابخانهها را داير نگهداشت تا مؤمنان را به فهم متون مقدس و آداب تجويز شده توانا سازند. از اين طريق قدري از متون كهن لاتين پيش از مسيحيت بازماند تا بهعنوان مقدمه در درك لاتين كليسا بهكار آيد. ناگزير، گاه تدريس از حدود تعيين شده فراتر ميرفت. در آثار نويسندگاني نظير سِنكا ارزشهاي اخلاقي يافت ميشد و ترانههاي چوپاني[14] چهارم ويرژيل داراي صبغه الهي دانسته ميشد. لكن، در كنار اينها، كساني هم يافت ميشدند كه از خواندن متون كلاسيك لذت ميبردند.
سنت مسيحي تدريس سازماندار و كتابخانهها با بنديكت و كاسيودوروس در قرن ششم آغاز شد. اين سنت در جوامع رهباني مصر و در دو صومعهاي كه در حدود سال 400 در مارسي ساخته شد، ريشه داشت. قانون مشهور سَن بنديكت در سال 526 صادر شد و به قانون فرقه بنديكتي، و صورت غيرمستقيم به قانون اكثر فرقههاي مهم ديگر، تبديل شد. اين قانون، به تلويح، وظيفه نسخهبرداري، خواندن، و آموختن را پارهاي از وظيفه روزانه راهب مقرر كرد. اهميت فرمان بنديكت نبايد ما را از اهميت نقش كاسيودوروس غافل بدارد. قانون بنديكتي خطاب به جامعه اهل علم نبود و اشارهاي نيز به كتابتخانه نداشت. اما كاسيودوروس يادگيري صحيح و نسخهبرداري از كتابها را بخش لازم انضباط جامعه خود دانست و به سبب اوست كه ما آثار نويسندگان لاتين باستان و آباي كليسا را، در روزگاران بعد، در دست جماعات غربي ميبينيم. همچنين كاسيودوروس نوعي كتابشناسي فراهم ساخت كه راهنماي سازماندهي كتابخانهها و كتابتخانهها بود و روش كار و هدف جامعه او را به دقت توصيف ميكرد. در ويواريوم[15] كه وي آرزو داشت دانشگاه كمال مطلوب خود را در قالب آن ايجاد كند، برحسب گزارشها 1300 اثر وجود داشت كه احتمالا در 10 طاقچه از آنها نگهداري ميشد. فهرستي در كار نبود، هر چند رفبرگهاي ظاهرآ وجود داشت و كتابهاي تفسير براي ارجاع ساده علامت ميخوردند. مجموعه ويواريوم عمدتآ ديني بود، اما آثار دوران جاهليت رم نيز در آن وجود داشت. كتابخانه ويواريوم بعد از مرگ كاسيودوروس در 583 چندان نپاييد، و از سرنوشت آن چيزي نميدانيم، لكن كتابشناسي او در تمام دوران قرون وسطي باقي ماند و ذكر كتابهايي كه در ويواريوم توليد شد در فهرستهاي قرون وسطايي بسيار رفته است. از اينرو، گفتهاند كه كتابخانههاي صومعههاي بنديكتي بيشتر مديون كاسيودوروس هستند تا بنديكت كه آنها را بنياد نهاد.
از قرن پنجم به بعد راهبسراها در سراسر اروپا پراكنده شدند. نخستين كتابخانه صومعهاي در انگلستان در اواخر قرن هفتم تأسيس شد و بيشتر كتابهاي آن از رم آمد. اما زندگي صومعهاي به سادگي سامان نيافت، تا آنكه در قرن دهم در فرقه بنديكتي اصلاحاتي صورت گرفت و در قانون بنديكتي بازنگري شد. در اين بازنگري نيز به كتابخانه اشارهاي نشده بود، اما به راهبان حكم شده بود كه در حجرههاي خود در اوقات معين به نسخهبرداري و تذهيب كتاب بپردازند.
مراقبت از كتابخانههاي صومعهها معمولا بهدست سرخوان همسرايان كليسا سپرده ميشد كه مسئول كتابهاي دعا و دفترهاي ثبت اسناد و احوال نيز بودند. كتابها را در صومعه، بسته به مورد مصرف آنها، در جاهاي مختلف نگه ميداشتند. در قرن پانزدهم و در نتيجه فزوني كتابها، فضاي واحد براي كتابخانه در صومعهها پديدار شد. پيش از آن كتابها در هر جاي صومعه پراكنده بودند. اكثر كتابخانهها فهرست و يا لااقل صورت موجودياي داشتند كه نشان ميداد كتاب در كدام قفسه و كدام رف نگهداري ميشود. چند فهرست نسبتآ منظم از آن دوران باقي مانده است. يكي از بهترينهايشان كه در 1389 تدوين شده سه بخش دارد: 1) فهرست عنوانها كه در جمله اول متن بهدنبال هر مدخل آمده است و تعداد برگها و رسالههاي موجود در هر جلد ذكر شده است؛ 2) رفبرگه ايضآ با ذكر رسالههاي موجود در هر جلد و همراه با جملاتي از آغاز متن؛ و 3) فهرست الفبايي نويسندگان تمام مجموعه.
آگاهي از محتواي كتابخانههاي صومعهها بيش از آگاهي از سازماندهي آنهاست. بخشي از كتابها از خيرات حاصل ميشد، بخشي در كتابتخانههاي صومعهها توليد ميشد، و بخشي نيز از راه مبادله با صومعه ديگر بهدست ميآمد، و بخشي خريده ميشد. اما افزايشهاي عمده حاصل سخاوت شخصيتهاي برجسته بود. محتواها نيز در همه كتابخانهها كم و بيش يكي بود: انواع كتاب مقدس؛ كتابهاي آباء و بزرگان دين نظير اگوستين و گريگور كبير و و شرح كاسيودوروس از زندگاني قديسان؛ قدري كتب منطق و قوانين شرع و عرف؛ كتب دستور زبان؛ و كتب علمي يا طبي نظير اقليدس؛ در آخر هم شماري متون كلاسيك، بهويژه آثار ويرژيل، ترنس، اويد، هوراس، و پرسيوس كه معمولا بهعنوان كتاب درسي مورد استفاده قرار ميگرفتند. نگهداري از متون كلاسيك در كتابخانههاي صومعهها در اروپاي غربي يكي از دو خدمت بزرگ اين صومعهها به عالم علم بوده است. خدمت ديگر آنها تاريخهاي سنواتي[16] است كه در كتبخانههايشان مينوشتند و باقي مانده است. ارزش اينها براي تاريخنويسان بيترديد بسيار است، بهويژه هنگامي كه وقايع معاصر را گزارش ميكنند. وام ما به تاريخهاي سنواتي بنديكتي را عظيم دانستهاند.
كتابخانههاي صومعهاي در قرن 12 به اوج رسيدند. پس از آن انحطاط تدريجي آنها آغاز شد. صومعهها از آن به بعد ديگر مراكز آموزش عالي نبودند و دانشگاههاي جديد، نظير بولونيا، پاريس، آكسفورد، و كمبريج جايشان را گرفتند. و بهدنبال بازيابي آثار ارسطو از كتابخانههاي اسلامي و بيزانس، تصوير بيشتر تغيير كرد. رشد حكمت مدرسي نيز به اين روند كمك كرد. دانشگاهها و مدرسههاي جديد، كتابخانههاي خود را از پايه بنا نهادند، اما رشدشان سريع نبود و تنها دانشجويان ارشد به آنها دسترسي داشتند. دانشجويان جوانتر مجبور بودند، متن درسهايشان را از روي سرمشقها رونويسي كنند. كتابخانههاي واقع در آكسفورد، لندن، و كمبريج به احتمال قوي غنيترين مجموعهها را در انگلستان قرن چهاردهم داشتند. يكي از خدمات مهم فرقه فرانسسي در انگلستان تهيه چيزي شبيه به فهرست كتابهاي كتابخانههاي صومعهها در انگلستان در قرن سيزدهم بود كه در قرن پانزدهم بسيار بسط يافت.
داشتن مجموعههاي خصوصي توسط روحانيون پيش از قرن پانزدهم نادر بود. استثنا در اين ميان ريچارد بري، اسقف شهر دورهام (1345م.) بود كه نخستين كتابدوست انگليسي به شمار ميرود و مجموعهاش احتمالا به 1500 جلد ميرسيد. در نوشتهاي كه از او باقي مانده، وي ضمن بيان هدف و روش خود در گرد آوردن اين مجموعه، جهالت و بيسوادي عوام و يا طمّاعي صدقهگيران عصر را تقبيح ميكند.
در سراسر قرون وسطي كتابها را يا در صندوقها و يا بر روي ميز خطابه، اغلب با زنجير و خوابيده، و يا بر روي رف قفسه نگهداري ميكردند. صحافي همراه با طراحي بر روي و پشت جلد و يا همراه با نقش برجسته يا گُل ميخ در چهار زاويه جلد بهمنظور نگهداري خوابيده كتاب بود. غرفهبندي همراه با رف در بالاي ميز خطابه در اواخر قرن شانزدهم در اكسفورد شكل گرفت.
تحولات قرن پانزدهم، نظير ظهور اومانيسم و رواج سواد در ميان مردم عادي و بنيانگذاري مدارس و اختراع چاپ با حروف متحرك و استفاده روزافزون از كاغذ بهجاي پارشمن، تأثير چنداني بر كتابخانههاي دانشگاهي و صومعهاي عصر ننهاد. اين تأثير در قرنهاي بعد عظيم بود. رواج سواد در خارج از صفوف روحانيون منجر به تملك كتاب توسط مردم غيرروحاني شد. اين نكته اغلب در وصيتنامهها و نوشتههايشان ذكر شده است. بسياري از اين كتابها را اشرافِ كتاب جمعكن، نظير همفري، دوكِ گلاسستر[17]، از ايتاليا به انگلستان آوردند. بيشتر اين كتابها سرانجامشان به اكسفورد ختم شد.
پايان دوران قرون وسطي و آغاز دوران رنسانس بسيار همپوشان از آب درآمدند. دوران قرون وسطي با انحلال صومعهها و پراكنده شدن كتابهايشان در قرن شانزدهم به سرآمد. اما رنسانس بسيار پيشتر در ايتاليا آغاز شد. حتي در انگلستان تأثير اومانيسم در قرن پانزدهم محسوس بود. نخستين بنياد دانشگاهي متعلق به رنسانس انگليسي بود و كتابخانه زيباي آنكه اراسموس ستوده، در 1514، يعني حدود 20 سال قبل از انحلال صومعهها بهوجود آمد. افتتاح مدرسه سن پل در 1509 را تاريخ ورود اومانيسم به آموزش و پرورش انگليسي ميدانند.
|