![]() |
ساعت مچی!!!! (طنز) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: ساعت مچی!!!! (طنز) (/showthread.php?tid=10756) صفحهها:
1
2
|
ساعت مچی!!!! (طنز) - saghar77 - 30-06-2012 مرد جوان : ببخشید آقا میشه بگین ساعت چنده پیرمرد : معلومه که نه چرا آقا ... مگه چی ازتون کم میشه اگه به من ساعت رو بگین ؟؟ یه چیزایی کم میشه ...و اگه به تو ساعت رو بگم به ضررم میشه ولی آقا آخه میشه به من بگین چه جوری؟؟ ببین اگه من به تو ساعت رو بگم مسلما تو از من تشکر میکنی و شاید فردا دوباره از من ساعت رو بپرسی نه؟؟ خوب ... آره امکان داره امکانش هم هست که ما دو سه بار یا بیشتر باز هم همدیگه رو ملاقات کنیم و تو از من اسم و آدرسم رو هم بپرسی خوب... آره این هم امکان داره یه روزی شاید بیای خونه من و بگی داشتم از این دور ورا رد میشدم گفتم یه سری به شما بزنم و منم بهت تعارف کنم بیای تو تا یه چایی با هم بخوریم... و بعد این تعارف و ادبی که من به جا آوردم باعث بشه که تو دوباره بیای دیدن من و در اون زمانه که میگی به به چه چایی خوش طعمی و بپرسی که کی اونو درست کرده آره ممکنه بعدش من به تو میگم که دخترم چایی رو درست کرده و در اون زمان هست که باید دختر خوشگل و جوونم رو به تو معرفی کنم و تو هم از دختر من خوشت بیاد لبخندی بر لب مرد جوان نشست در این زمان هست که تو هی میخوای بیای و دختر منو ملاقات کنی و ازش میخوای باهات قرار بزاره و یا این که با هم برین سینما مرد جوان از تجسم این موضوع باز هم لبخند زد دختر من هم کم کم به تو علاقمند میشه و همیشه چشم انتظارته که بیای و پس از ملاقات های مکرر تو هم عاشقش میشی و ازش درخواست میکنی که باهات ازدواج کنه مرد جوان دوباره لبخند زد یه روزی هر دو تاتون میایین پیش من و به عشقتون اعتراف میکنین و از من واسه عروسیتون اجازه میخواین اوه بله ...حتما و تبسمی بر لبانش نشست پیرمرد با عصبانیت به مرد جوان گفت: من هیچوقت اجازه نمیدم که دختر دسته گلم با آدمی مث تو که حتی یه ساعت مچی هم نداره ازدواج کنه... میفهمی؟؟؟؟ و با عصبانیت دور شد. ![]() ![]() ![]() RE: ساعت مچی!!!! (طنز) - المیرا باحاله - 30-06-2012 پیرمرده عجب اعتماد به نفسی داشته!حالا از کجا می دونسته این اقا عاشق دخترش میشه ![]() RE: ساعت مچی!!!! (طنز) - saghar77 - 30-06-2012 (30-06-2012، 20:51)المیرا باحاله نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. از لبخندهای ژکوند پسره .... ![]() ![]() RE: ساعت مچی!!!! (طنز) - paniz - 30-06-2012 ایول خیلی باحال بود . RE: ساعت مچی!!!! (طنز) - ...Sara SHZ... - 01-07-2012 چه پررو ![]() RE: ساعت مچی!!!! (طنز) - ♫♪M.J.X♪♫ - 01-07-2012 فسيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل ![]() خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي تكراريه:97::97::97::97::97::97::97::97::97::97::97::97: با اين پستاي تكراري ميدونين خيلي اعصابه ادمارو خرد ميكنيد؟ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() RE: ساعت مچی!!!! (طنز) - حانی - 02-07-2012 ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() RE: ساعت مچی!!!! (طنز) - narges - 02-07-2012 خیلی خندبدم ![]() ![]() RE: ساعت مچی!!!! (طنز) - raha8919 - 03-07-2012 عالي بود اصلانم اعصاب خورد كن نبود ![]() RE: ساعت مچی!!!! (طنز) - sajede - 03-07-2012 حکایت این پیرمرده مثل این جکه: یه روز یه نفر میره پیش یک خیاط بهش یه پارچه میده میگه با این یک شلوار برام بدوز.فردا میام میگیرم.فردا که اومدم نگی سوزنم گم شد.وقت نکردم کار واسم پیش اومد زنم مریض شد و... اصلا بده من نمیخواد بدوزی. !!!!! |