دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده (/showthread.php?tid=10702) |
دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - ♥ Sky Princess♥ - 30-06-2012 گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم! ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم! حتی برایش لالایی بخوانم، وسط گریه هایش بگویم: غصه نخور خودم جان! درست می شود!درست می شود! اگر هم نشد به جهنم... تمام می شود... بالاخره تمام می شود...!!! گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها حسرت ها را می شمارم و باختن ها وصدای شکستن را ... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم وکدام خواهش را نشنیدم وبه کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگــــــــــــــــم مهربانيت را به دستي ببخش ؛ که مي داني با او خواهي ماند .... وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد ... !!! به "سگ" استخون بدی .. دورت میگرده واست دم تکون میده !!! من به تو "دل " داده بودم ... لعنتـــــــــــــــــــی !!!!! گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن... میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری... اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!! اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ... گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ... ؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی .... دلم تنگ شده براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده دلم تنگه.. براي بودنت شايدم لبخند خودم دلم براي همه چيز تنگ شده جز نبودنت ! برای خیانت ، هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام به انـــدازه تــــظـــاهـــر به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت ... دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم، آهای جماعت... میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟ شما دقیقا چه رنگی هستید؟! رمانتیک... این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش ! همین بس که : نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند. کلاغ جان! قصه من به سر رسید... سوار شو! تو را هم تا خانه ات می رسانم... همی گویی غمش را در دل نگهدار نصیحت گو! نمی گویی دلت کو؟ به ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست به نسل های بعد بگویید ... که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ... نسل ما خود پیاز بود ... که هر که ما رو دید گریه کرد اﯾﻨﺠﺎ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ... ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺁﺏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ! ﻗﺎﺿﯽ ﺟﯿﺮﻩ ﺑﻨﺪﯼ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ! آنچه نقد است فقط جان توست،ﮐﻪ ﻗﺴﻂ ﺑﻨﺪﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!!! از دنیـــای ِ واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای ِ مـجــازی ! غــافـل از این کــه ، آســمون ، هـــمون آسـمونــه ... سعی نکن متفاوت باشی! فقط "خوب باش" خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است... کارمـــان به جایــی رســـیده که طـــوری بایـــد دلتنـــگ شـــویم که به کســـی بـــرنخـــورد ..!! وقتی داریم به یکی فکر میکنیم نیست کنارمون! وقتی میاد کنارمون باشه دیگه بهش فکر نمیکنیم! آحرش نفهمیدم زمان چیو حل میکنه؟ از عذاب بی تو بودن،در سکوت خود خرابم دوری از صورت ماهت،هر نفس میده عذابم خاطرات با تو بودن شب و روز میاد بخوابم اینه آخرین کلامم ،بخدا بی تو خرابم این روزهــــایم به تظاهر می گذرد... تظاهر به بی تفاوتی، تظاهر به بی خیـــــالی، به شادی، به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . . چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش" دلم تنگ است برای کسی که نمی داند... نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم... می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد.... پس بگذار که نداند بی او تنهایم... دور میمانم که نزدیک بماند... حـقـیـقـت دارد ! کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت ! آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر !!! وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت, از این همیشه ها که ندارند باورم , حال مرا نپرس که هنجارها مرا مجبور می کنند بگویم که بهترم... آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد . شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ، چه قدر دوســتت دارد ! و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد ! بعضي زخــــم ها هســــــت كه هـــــــــر روز بــــايـــد روشونو باز كنــــي و نـــــــــمـــــــــــــك بپـــــــــــاشــــــــــ ــــي ... تــــــــا يــــــــــادت نـــــــــــــره كه ســــــــــــــراغ بعضـــــــــــي آدمـــــــــــــا نبــــــــــــــــــــايـ ـــــــد رفـــــــــــت ، نــــــــــــــبـايـــد! ! ! می گوید: کلمات گـــــــــــاهی بار معنایی خود را از دست می دهند ... این روزها " دوستـــــت دارم " ها دیگر قلــــــب کســـی را به تپش وا نمیدارد ! و گونه کسی را سرخ نمیکند ! می گویـــــــــم : مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــــرار است ! تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی! یکی دیروز و یکی فردا . انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست؛ بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد . دوره، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند ولی هرگز خواب هم را نمی بینند . اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد باور محال بودنش را عوض کن . برنده می گوید مشکل است، اما ممکن و بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل . زندگی قانون باور ها و لیاقتهاست، همیشه باور داشته باش لایق بهترین هایی . زندگی یعنی : ناخواسته به دنیا آمدن مخفیانه گریستن دیوانه وار عشق ورزیدن و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن . کسی باش که عمری با تو بودن، یک لحظه، و لحظه ای بی تو بودن، یک عمر باشد . RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - ~SoLTaN~ - 03-07-2012 اینجــــا ؛
جایــی اســت ؛ کــه پشـت دوستــت دارم هایــش ؛ نوشتــه شــــــده : ساخــــت چیــــــــــن ...........! RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - melodi+ - 03-07-2012 ي بار عاشق شدن بسه/ي بار تنها شدن بسه/نمي خوام اين دل خسته بشه تحقير ديگه بسه/ديگه عاشق نمي مونم /ديگه از تونمي خونم/ بذار تنها باشم تنها/ديگه هرگزنميتونم/شكسته اين دلم صدبار ديگه اين بار نمي تونه... RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - sogand sh - 03-07-2012 تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ... تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد . هرگز از انسان توقع عشق پاک را نداشته باش زيرا گل سرخ در مرداب نميرويد! ببخشید من 2 تا گذاشتم.دلم پره. یه اتاقی باشه گرمه گرم...روشنه روشن... توباشی منم باشم... کف اتاق سنگ باشه سنگ... تو منو بغلم کنی که نترسم...که سردم نشه...که نلرزم... اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار...پاهاتم دراز کردی... منم اومدم نشستم جلوت وبهت تکیه دادم... با پاهات محکم منو گرفتی...دوتا دستتم دورم حلقه کردی... بهت میگم چشماتو میبندی؟؟؟؟ میگی آره بعد چشماتو میبندی... بهت میگم برام قصه میگی؟؟؟تو گوشم؟؟؟ میگی آره...بعدش شروع میکنی آروم آروم تو گوشم قصه گفتن... یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچوقت تموم نمیشن... میدونی؟؟؟ میخوام رگ بزنم...رگ خودمو...مچ دست چپمو...یه حرکت سریع... یه ضربه عمیق...بلدی که؟؟؟ ولی تو که نمیدونی میخوام رگمو بزنم... تو چشماتو بستی... نمیدونی... من تیغو از جیبم درمیارم...نمیبینی که...سریع میبرم... نمیبینی خون فواره میکنه!!!رو سنگای سفید!!!نمیبینی که دستم میسوزه!!! نمیبینی که لبمو گاز میگیرم که نگم آآآآآآآآآخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی... تو داری قصه میگی.... دستمو میذارم رو زانوم.خون میاد از دستم. میریزه رو زانوم... میریزه رو سنگا... قشنگه مسیر حرکتش... حیف که چشات بسته است و نمیتونی ببینی... تو بغلم کردی..میبینی که سرد شدم..محکم تر بغلم میکنی که گرم بشم... میبینی نا منظم نفس میکشم..تو دلت میگی آخی دوباره نفس گرفت. میبینی هرچی محکم تر بغلم میکنی سردتر میشم!!! میبینی دیگه نفس نمیکشم!!! چشماتو باز میکنی میبینی که من مردم!!! میدونی؟؟؟ من میترسیدم خودمو بکشم... میترسیدم از سرد شدن... میترسیدم از تنهایی مردن... میترسیدم از خون دیدن... ولی وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم... مردن خوب بود...آرومه آروم... گریه نکن دیگه... من که دیگه نیستم چشماتو بوس کنم بگم خوشگل شدیااااااااااا بعدش تو همون جوری وسط گریه هات بخندی... گریه نکن دیگه خب؟؟؟؟؟؟؟ دلم میشکنه... دل روح نازکه..نشکونش خب؟؟؟؟؟ RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - melodi+ - 03-07-2012 به درک . . .رفته ای ؟! بعضی ها بهش میگن قسمت اما من تازگیها بهش میگم به درک . . . RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - sanaz_jojo - 06-07-2012 گل نازم !! بی تو طوفان زده دشت جونم اما حیف و صدهزاران حیف هق هق فرو خورده ام را در بغض نارس گلو می کشم. بی تابی های سرکشم را در زندان چشم هایم به بند می کشم. فریادهای در گلو مانده ام را به خاموشی نهیب می زنم و هر روز در آینه چشمانت تکرار می شوم. ا چه حیف که قدر خودت را ندانستی و چشمانت به من خیانت کرد !! حلالم کن که من رفتنی ام !! تحمل هرچه را داشتم غیر از خیانت ..... RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - pink devil - 11-07-2012 کـــ ـ ـــفــ ــ ـش هایتـــــــ را به من قـــرض مــیــدهــی؟؟؟؟ مــیــخواهــم بـبـیـنـم تـنـها گذاشـتـنـم RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - Armina - 12-12-2012 بهانـﮧ هم اگر میگیرے ، بهانـﮧ ے مرا بگیر ... تمام خواستـטּ را وجب ڪردم تمام خواستـטּ را ... هیچڪس و هیچ ڪس بـﮧ انداره مـטּ عاشق تو و بهانـﮧ هاے تو نیست... RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - aCrimoniouSs - 15-12-2012 گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد این ازهمه بدتره..دردمنم هست.. اولیشم من داشتم(موضوع) مر30 RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - Apathetic - 16-12-2012 خدایا... بابت آن روز که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!! من عصبانی بودم برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد و مــــــــــن پا فشاری می کردم |