شعر بدرود (احمد شاملو) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: شعر بدرود (احمد شاملو) (/showthread.php?tid=103425) |
شعر بدرود (احمد شاملو) - Navisa. - 25-04-2014 بدرود برایِ زیستن دو قلب لازم است قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستاش بدارند قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من میخواهم تا انسان را در کنارِ خود حس کنم. □□□ دریاهای چشمِ تو خشکیدنیست من چشمهیی زاینده میخواهم. پستانهایت ستارههای کوچک است آن سوی ستاره من انسانی میخواهم: انسانی که مرا بگزیند انسانی که من او را بگزینم، انسانی که به دستهای من نگاه کند انسانی که به دستهایش نگاه کنم، انسانی در کنارِ من تا به دستهای انسانها نگاه کنیم، انسانی در کنارم، آینهیی در کنارم تا در او بخندم، تا در او بگریم... □□□ خدایان نجاتم نمیدادند پیوندِ تُردِ تو نیز نجاتم نداد نه پیوندِ تُردِ تو نه چشمها و نه پستانهایت نه دستهایت کنارِ من قلبت آینهیی نبود کنارِ من قلبت بشری نبود... منبعhamlou4u.blogfa.com RE: شعر بدرود (احمد شاملو) - کیوان دربندی(ترافیک) - 31-05-2014 حالا که استخونهای شاملو زیر"" سنگی شکسته"" میپوسه حالا که آخرین چریک داره چکمهء دیکتاتور رو میبوسه "حالا که مرکز جهان امروز" " تخت خواب یه نشمهء روسه" "دیگه فرقی نداره دنیا مون " "توی دست کدوم دییوسه" "بدرود " "پارسی ام ولی نژادپرست هرگز" |