انجمن های تخصصی  فلش خور
باورهای عامیانه مردم ایران در باره بچه - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: فرهنگی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=35)
+--- موضوع: باورهای عامیانه مردم ایران در باره بچه (/showthread.php?tid=100300)



باورهای عامیانه مردم ایران در باره بچه - F A R ! N - 08-04-2014

بچه که به دنيا مى‌آيد پس از شستشو يک تکه چلوار را چاک زده بتن او مى‌پوشانند. اين لباس را پيراهن قيامت مى‌نامند و بايد يک شب و يک روز يه تنش باشد. سپس بچه را در قنداق سفيد مى‌پيچند و در ننو مى‌خوابانند. ننوى او را روى تنور آويزان مى‌کنند و در آن قدرى برنج مى‌ريزند که بعد به گدا مى‌دهند.



- بچه که تازه به دنيا آمده تا ده شب بالاى سر وى شمع مى‌سوزانند تا اينکه روز دهم با جام چهل کليد آب ده به‌سر او بريزند.



- شب شش بچه که اسم او را مى‌گذارند نبايد بچه را به زمين گذاشت و در آن شب شش‌ا‌نداز هم بايد درست کرد. اسم ائمه روى بچه بگذارند، روز محشر امام هم اسم او آمده شفاعتش را مى‌کند. (۱)



(۱) . در زمان ساسانيان يکى از گناهان بزرگ اين بوده که روى بچه اسم بيگانه يعنى به‌غير از فارسى و عربى بدون انتخاب مى‌گذاشتند مانند سعد، فيروز، بهمن، حسن، عمر و غيره. به‌نظر مى‌آيد که اين قانون از زمان صفويه به‌ بعد اختراع شده بود.



- کسى که دعا همراه دارد نبايد وارد اطاق بچه بشود مگر اينکه دعاى خود را در خارج بگذارد.



- اگر بچه روز جمعه به دنيا بيايد بايد هم وزن او خرما بکشند و به تصديق بدهند والا بزرگ خانواده مى‌ميرد. کسى که هفت دختر داشته باشد اگر پسر پيدا بکند بدشگون است.



- بچه‌اى که روز عيدقربان به دنيا بيايد حاجى است.



- بچه‌اى که زياد گريه بکند خوش‌آواز مى‌شود.



- بچه‌اى که زبان خود را زياد بيرون بياورد دليل آن است که مادرش وقتى او را آبستن بوده مار ديده است.



- پدر و مادرى که هرچه بچه پيدا کنند زود بميرد و بچه‌هاى آنها پا نگيرند اسم بچه‌ آخرى را اگر دختر باشد بمانى خانم مى‌گذارند و اگر پسر باشد او را آقا ماندى يا خدا بگذار و يا مانده على مى‌نامند (اسم پسرى که در زمان ساسانيان معمول بوده گويا به همين نيت است).



- بچه که دَمر بخوابد و پا را از پشت بلند کند پدر يا مادر وى مى‌ميرد.



- بچه که به دنيا بيايد و يکى از خويشان او بميرد بدقدم است.



- بچه که در ابتداى راه رفتن کونخيزه بکند پشتش دختر است.



- بچه که در شروع راه رفتن دمر راه برود پشت او پسر است.



- پوستى که در موقع ختنه مى‌برند بايد جداگانه کباب کرده و با غذا به بچه بخورانند تا از بدن او چيزى کاسته نشود. (۲)

(۲). براى اينکه روز پنجاه‌هزار سال وقتى که باد ذرات بدن را جمع مى‌کند و آدم‌ها دوباره درست مى‌شوند چيزى از بدن او کم نمى‌شود).



- هرگاه بچه دست چرب به سر خود بمالد کچل مى‌شود.



- بچه کوچک دروازه باز بکند (پاهايش را گشاد گذاشته سرش را به زمين بگذارد) مهمان مى‌آيد.



- پسربچه که چپق بکشد قدش کوتاه مى‌ماند.



- پسربچه که ترياک بکشد در بزرگى ريش در نمى‌آورد.



- بچه که به دنيا مى‌آيد روزيش را با خودش مى‌آورد.



- پسربچه که برنج خام بجود کوسه مى‌شود.



- بچه که دندانش از بالا در بيايد بدقدم است براى رفع آن او را از بالاى بام کوتاهى در چادر مى‌اندازند.



- دايه که شيرش کم مى‌شود رو به قبله نشسته آش رشته را با صد دينار شيراز در هاون مى‌کوبند و به او مى‌خورانند.



- براى چشم درد، چشم طلا يا نقره درست مى‌کنند و به امامزاده‌اى مى‌فرستند.



همزاد

مشهور است که چون فرزندى متولد شود جنى هم با او به‌وجود مى‌آيد و با آن شخص همراه مى‌باشد و آن جن را همزاد مى‌گويند (برهان قاطع).



تخم شکستن

براى دفع چشم‌زخم با ذغال سر تخم‌مرغ را به اسم مادر و ته آن را به اسم پدر بچه‌ يا ناخوش نشان مى‌گذارند، سپس همه کسانى‌که بچه را ديده‌اند اسم برده روى تخم علامت مى‌گذارند بعد در يک تکه از پيراهن چرک بچه تخم را با يک شاهى پول و قدرى نمک و زغال گذاشته بالاى سر او از نو اسم همان اشخاص را تکرار کرده تخم‌مرغ را فشار مى‌دهند، به اسم هر کس شکست او بچه را چشم‌زده است کمى از زرده آن را با کف پا و مغز سربچه مى‌مالند و آن يک شاهى را به گدا مى‌دهند.



اسفند دود کردن

بچه کوچک را وقتى که نشان مى‌دهند هر کدام از حضار يک تکه از نخ لباسشان مى‌دهند تا آن را با اسفند دود بکنند که بچه نظر نخورد.

براى رفع بيمارى و چشم‌رخم (بچه نوزاد را بايد از چشم‌زخم مردم ناپاک حفظ کرد ـ دينکرت ۲۲ ـ ۳۱ ـ ۸) اسفند دود مى‌کنند (و چون بوى بر آتش نهند و باد بوى آن را مى‌برد تا آنجا که آن بوى برسد هزار بار هزار ديو دروج نيست بپاشند و کم شوند و چندان جادو و ديو و پري) اگر اين کار را نزديک غروب بکنند بهتر است. يک تکه پارچه نخ يا يک تار از بند تنبان و يا خاک ته کفش کسى که نسبت به او بدگمان هستند گرفته با قدرى اسفند دور سربچه يا ناخوش مى‌گردانند و مى‌گويند:

اسفند و اسفنددونه

اسفند سى و سه دونه

از خويش و قوم و بيگونه

هر که از دروازه بيرون برود

هر که از دروازه تو بيايد

کور شود چشم حسود و بخيل

شنبه‌زا، يکشنبه‌زا، دوشنبه‌زا ....جمعه‌زا.

کى کاشت؟ پيغمبر؟ کى چيد؟ فاطمه، براى کى دود کردند؟ براى امام حسن و امام حسين

به حق شاه مردون

درد و بلا رو دور گردون



و يا مى‌گويند:

اسفند و سپند

پيغمبر ماکرد پسند

على کاشت، فاطمه چيد

بهر حسين و حسن

شنبه‌زا، يکشنبه‌زا، دوشنبه‌زا.... جمعه‌زا، زيرزمين، روى‌زمين، سياه چشم، ارزاق چشم، ميش چشم، هر که ديده هر که نديده، همسايه دست چپ، همسايه دست راست، پيشرو، پشت سر، به‌ ترکد چشم حسود و حسد.



نذر پسر

نذر مى‌کنند اگر بچه پسر بشود تا هفت سال موى سر او را نزنند بعد از انقضاى اين مدت موى او را چيده و به وزنش طلا بگيرند و آن طلا را طوق يا کشکول درست کرده و به امامزاده بفرستند.



عقيقه

کسى که پسرش نمى‌ماند نذر مى‌کند که گوسفند عقيقه بکند و آن عبارت است از اينکه گوسفند دو ساله‌اى را در زيرزمين سر مى‌برند تا آسمان نبيند بعد آن را درسته در ديگ مى‌پزند بدون اينکه به آن چاشنى و نمک بزنند. گوشت آن را اشخاص پاک بايد بخورند ولى استخوان‌هاى آن را نبايد دور بريزند، آن استخوان‌ها را جمع مى‌کنند و در همان زيرزمين چال مى‌کنند. (۱)

(۱) . جمع کردن و نگهدارى استخوان‌ها در قصه‌هاى عوام ديده مى‌شود مانند پسرى که مادرش او را کشت و گوشتش را به شوهرش داد و خواهر او استخوان‌هايش را جمع کرد و پسر بلبل شد 'منم منم بلبل سرگشته و کوه و کمر برگشته' و همچنين در اين اصطلاح: گوشت هم بخورند استخوان هم را دور نمى‌ريزند.