انجمن های تخصصی  فلش خور
عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) (/showthread.php?tid=5025)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - تانیا3 - 06-09-2012

عجب ضد حال باحالی!!!!!!!!Big GrinBig Grin


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - ali62 - 06-09-2012

جالب بود و شاید حقیقت نداشت توی این داستان با هم همه چیز جفت و جور نیست


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - خانوم گل - 06-09-2012

عجـــــــــــــــــــــــب....


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - *2gether4ever* - 06-09-2012

ممنون خيلي باحال بود


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - کوچول خان - 09-09-2012

حالا ما باید تا سر ماه معطل بمونیم که سهمیه بنزین بدنcrying


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - melikaaaa - 09-09-2012

ضد حال باحالي بود!مرسيBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig GrinBig Grin


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - سوری193 - 10-09-2012

(08-03-2012، 17:43)خانوم گل نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
دو نفر به اسم محمود و مسعود باهم رفاقتي ديرينه داشتن، تا جايي كه مردم فكر ميكردن اين دو نفر باهم برادرند. روزي روزگاري مسعود نقشه گنجي رو به محمود نشان داد و با هم تصميم گرفتن كه به دنبال گنج برن. يك روز محمود و مسعود از خانواده شان خداحافظي كردن و رفتن. محمود نقشه اي در سر داشت كه وقتي به گنج دست پيدا كرد مسعود رو از سر راهش برداره و اونو بكشه. بعد از چند روز سختي به گنج رسيدند. و محمود طبق نقشه اي كه در سر داشت مسعود رو كشت و گنج رو برداشت و به خانه اش برگشت.

با آن گنج زندگي اش از اين رو به آن رو شد. ولي زن مسعود كه فهميده بود مسعود به دست محمود كشته شد با نا اميدي به شهر مهاجرت كرد و بعد از ادامه تحصيل در يك بيمارستاني به پرستاري مشغول شد. بعد از چند سال كه آبها از آسياب افتاد محمود به دليل بيماري به بيمارستان شهر ميره و اونجا بستري ميشه اتفاقا زن مسعود هم توي همون بيمارستان كار ميكرد كه يكدفعه ديد محمود توي يكي از اتاقها بستري هست.

رفت توي اتاق و مطمئن شد كه اوني كه بستري هست همون كسي هست كه شوهرش را كشت. اينجا بود كه زن مسعود به فكر انتقام افتاد. از اتاق بيرون رفت و يك سرنگ را پر بنزين كرد و آمد خودش را پرستار كشيك معرفي كرد و سرنگ پر از بنزين را در بدن محمود خالي كرد.

بعد از چند ثانيه حال محمود بد شد و عرق ميكرد در اين لحظه زن مسعود خودش رو معرفي كرد و به محمود گفت تو بودي كه همسرم رو كشتي و حالا من انتقام همسرم رو ازت گرفتم و در بدنت بنزين تزريق كردم. در اين لحظه محمود از روي تخت پايين اومد زن مسعود فرار كرد و محمود به دنبالش مي دويد و با چاقويي كه در دست داشت ميخواست زن مسعود رو هم بكشه. زن مسعود بعد از پايين رفتن پله ها به بمبست رسيد و ديگه راه فرار نداشت، محمود از راه رسيد و با چاقويي كه در دست داشت زن مسعود رو تهديد به مرگ كرد، زن مسعود كه ديگه راه فرار نداشت تسليم شد و روي زانو هايش افتاد و به محمود گفت منو بكش!

محمود نامرد هم دستان خود رو بالا برد و ميخواست چاقو را در قلب زن مسعود فرو كند، زن مسعود چشمان خود را بست و محمود دستان خود را رها كرد ولي ناگهان در فاصله بسيار كم از قلب آن زن، محمود از حركت ايستاد. زن مسعود چشمان خود را باز كرد و ديد كه محمود از حركت ايستاد و چاقو هم در دستانش هست. ازش پرسيد كه چرا نميزني؟ محمود گفت: بنزينم تموم شد........

بانمک بود قلبم وایساد


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - Amir BF - 11-09-2012

گند زدی تو حالم...Undecided


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - ÐeaÐ GiЯl - 11-09-2012

خیلی باحال بود ممنون


RE: عاقبت خیانت در رفاقت(توصیه میکنم بخونین و نظر بدین) - Snow-Girl - 13-09-2012

ماهرخ جون خوب سر کارمون گذاشتی هاا495Big Grin