انجمن های تخصصی  فلش خور
مشاعره (نسخه دوم) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: مشاعره (نسخه دوم) (/showthread.php?tid=24034)



RE: مشاعره (نسخه دوم) - ☼آریا☼ - 11-08-2013

یار مرا غار مرا عش جگر خوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا


[size=x-large][color=#FF0000]فکر کنم این جوری بود


RE: مشاعره (نسخه دوم) - 〤 MÁĤĎĨĔĤ 〤 - 11-08-2013

آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت
عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت



RE: مشاعره (نسخه دوم) - امیررضا* - 12-08-2013

ترآ که هرچه مرآد است در جهآن دآری 

چه غم ز حآل ضعیفآن نآتوآن دآری


RE: مشاعره (نسخه دوم) - 〤 MÁĤĎĨĔĤ 〤 - 12-08-2013

یــــاران گــــزیده داشـــــــتم روزی

امــــروز چـــــه شــــــد کـــه نیـــــــست کـــس یــــارم


RE: مشاعره (نسخه دوم) - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 12-08-2013

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب مهیمنا به حبیبان خود رسان بازم


RE: مشاعره (نسخه دوم) - امیررضا* - 13-08-2013

من نگویـم که مرا از قفس آزآد کنید!

قفسم برده به بآغــی و دلم شآد کنید!!


RE: مشاعره (نسخه دوم) - 〤 MÁĤĎĨĔĤ 〤 - 13-08-2013

دیــــدی ای دل کـــه غــــــم عــــشق دگــربار چه کــــــــرد ؟

چــــون بــــشد دلـــبر و بـــــا یــــــار وفـــــا دار چــــه کـــــــرد؟


RE: مشاعره (نسخه دوم) - امــــــیـــــــر راد - 13-08-2013

که چون فرهاد روز خود به سر برد

چو شمع صبح دم در سوختن مرد
خلل در عشق شیرین در نیامد

بر آمد جان و شیرین بر نیامد
خبر بردند بر شیرین خون ریز

که خون کوهکن را ریخت پرویز
همه گفتند کاین رسمی نو افتاد

که شیرین کشت و خون بر خسرو افتاد
روان شد نازنین کز راه یاری

شهید خویش را گرید به زاری
به بالین گاه او شد با دلی تنگ

به آب دیده شست از خون او سنگ
اشارت کرد تا فرمان برانش

بشستند از گلاب و زعفرانش
کفن کردند و بسپردند غمناک

غریبی را به غربت خانه‌ی خاک
بسی بگریست شیرین بر غریبیش

فزونتر زان ز بهر بی نصیبیش
چه در دست آمد آن نامهربان را

که بی جرمی بکشت آن بی‌زبان را
چو نتوانست خونم را پی افگند

گناهم را سباست بروی افگند
چو فردا دست خون در دامن آید

دیت بر خسرو و خون بر من آید
به خدمت بود فرتوتی کهنسال

چو گردون در جهان سوزی شده زال
نگون پشتی ولیکن کژ خرامان

مهی در سلخ و نامش ماه سامان
بهر جا در مصیبت روفته جای

بهر کو در عروسی کوفته پای
گشاده گریه‌ی تزویر چون می

هزاران اهرمن حل کرده در وی
فریب انگیزی از گیرائی گفت

که کردی پشه و سیمرغ را جفت
ز داروها که کار آید زنان را

زره برده بسی سیمین تنان را
مفرحها ز مروارید و از در

که خوبان را برد هوش از بلا در
گیاهانی به تسخیر ازموده

بهر ذره دو صد ابلیس سوده
چو در گوش آمدش گفتار شیرین

به دندان خست لب زان کار شیرین
که بانو را پرستاری چو من پیش

پس آنگه بهر ناچیزی دلش ریش
به فرما تا به یک پوشیده نیرنگ

کنم صحرای عالم بر شکر تنگ
شکیبا کرد شیرین را فسونش

نوازشها نمود از حد فزونش
به گرمی داد فرمان تا براند

شکر را شربت شیرین چشاند
عجوز کاردان ز آنجا به تعجیل

روان شد تا سپاهان میل بر میل
به چاره ره در ایوان شکر کرد

چو موری کو به خوزستان گذر کرد
بیامد تا بر شکر به صد نوش

نهاد از مهربانی حلقه در گوش
چو محرم شد همه شادی و غم را

به مادر خواندگی بر زد علم را
ز شیرین کاری جادو زن پیر

مزاجش با شکر در خورد چون شیر
پری روی از چنان جادو زبانی

جدا بودن نیارستی زمانی
گهیش از عشق خسرو راز گفتی

گهش ز اندوه شیرین باز گفتی
عجوز فتنه باوی روی در روی

درون رفته به شکر موی در موی
چنان افتاد وقتی فرصت کار

که کرد آهنگ می سرو سمن بار
به قدر هفته‌ای در کامرانی

پیاپی داشت دور دوستکانی
بخار باده در سر کرد کارش

صداع انگیز شد مغز از خمارش
فتادش در مزاج از رنج سستی

به بیماری کشیدش تندرستی
ز بالین جستن سرو خرامان

به سامان کاری آمد ماه سامان
به تدبیر آستین بالید و بنشست

همی آمیخت نیزنگی بهر دست
گمان بر اعتمادش بسته بیمار

کبوتر نازک و شاهین ستم کار
چونا گه یافت آن فرصت که می جست

به نوشین شربتی زهرش فرو شست
قدح پر کرد و در دست شکر داد

لبش را ز آخرین شربت خبر داد
چو ماه نازنین کرد آن قدح نوش

درون نازکش افتاد در جوش
خرابی یافت اندر قالبش راه

ز پرواز از عدم شد جانش آگاه
نخست از بی خودی خود را بهش کرد

وداع ما در فرزند کش کرد
که رحمت بر تو باد ای مادر پیر

که در زحمت نکردی هیچ تقصیر
ز تو آن سایه دیدم بر سر خویش

که امیدم نبود از مادر خویش
کشد تقدیر جان کم نصیبان

گنه بر مرگ و تهمت بر طبیبان
ز من با شرط تعظیمی که دانی

زمین بوسی به بزم خسروانی
به مالی زیر پایش دیده غمناک

بگوئی آسمان را قصه‌ی خاک


RE: مشاعره (نسخه دوم) - 〤 MÁĤĎĨĔĤ 〤 - 13-08-2013

یــه بیتـــم مینـــوشتـــی کـــــآفــــــی بــــــــــودااااا :|


کفشهـــایم کجاـست مـــی خواهم سر شـــــب راهـــــی ســـفر بشوم

مـــدتی بی بهــــــار طـــتی بکنم ، دو ســــه پاییـــز در بـــه در بشوم


RE: مشاعره (نسخه دوم) - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 13-08-2013

میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است