![]() |
~ ســـوتـیـکــده ~ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: مطالب طنز و خنده دار (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=76) +---- موضوع: ~ ســـوتـیـکــده ~ (/showthread.php?tid=109075) |
RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - امیر خفن - 26-05-2014 یه بار اومدم به پسر عموم بگم مادرت را کردم در حمام دعا زبونم گیر کرد اونم هر چی فوش مادر و**************** بود به من داد مادرشو*:cool: RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - دختر زیبا - 31-05-2014 آغا من یه روز که تو مدرسه بودم دوستم بلند صدام کرد منم اعصاب نداشتم میخواستم بگم جونم با صدای بلند گفتم کونم هیچی دیگه همه زدن زیر خنده تا یه هفته سوژه شدم RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - لی مین هو3 - 02-06-2014 یه میخواستم به مامانم بگم من صبحانه نمی خورم اگه هم بخورم پنیر کره نمی خورم ![]() ![]() من ![]() مامانم ![]() داداشم:4chs: RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - فاطی کرجی - 03-06-2014 یه روز زنگ زدم اژانس میخواستم برم ترک اباد بعد گفتم سلام یه ماشین واسه ترکیه میخوام مرده از پشت تلفن قش کرده بود هرهر میخندید ![]() RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - *پریسانــ* - 04-06-2014 یه بار دوستم با گوشیش بهم اس داد گفت گوشیم گم شده بهش زنگ بزن منم خریت کردم زنگ زدم که یهو به خودم اومدم نگو این دختره با اون صدای خندش میگفت اخه تو چه سوتیای میدی منم که گیج بودم و تازه خودم اومدم دیدم نه بابا منم شدم اسکول......
![]() ![]() RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - پانته آ222 - 05-06-2014 مامانم داشت کوزی گونی نگاه میکرد از غذا شام هم اون شب برنخ بود.میخواست بگه این بوراکه یا باریشه گفت این بوراکه یا برنجه؟ داشتم آهنگ گوش میدادم دیدم اهنگ بعدی آرش و هلنا هست.به ایدل و تامین فکر میکردم به مامانم گفتم مامان آنگ بعدی ایدل و فلنا هست.... قبول میکنم نگاه میکردم ناگهان تنویر با شمشیر اومد بالا سر زیا ماهم تو مدرسه هی به هم فحش میدیم ....کش میخواستم بگم کصافت مامانم اون جا بود گفتم کیسه.... ![]() RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - ŁŪ¢ĩƒ£Ŕ - 06-06-2014 يه بار داداشم با يه پسره دعواش شده بود داداشم گفت حالا دفعه ديگه جرئت ميكني به ناموس مردم گير بدي و پسر هم هول شده بود بدجور گفت ناموس چيه زنمه يعني در اون لحظه من داشتم صندليا رو گاز ميگرفتم اخر هفته بود رفته بوديم خونه بابا بزرگم خالم اومد باهام سلام كرد منم گفتم سلام خاله سامان(پسر داييم) خواست ادامو دربياره هول شد گفت لسام خاله بعدداداشش از اونطرف اومده ميگه خاله داره خارجي حرف ميزنه RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - روناك عاشق - 07-06-2014 يه روز رفته بودم مهموني همينجوري نشسته بوديم كه ميزبان تعارف كرد بفرماييد چيز قابل داري نيست منم گفتم اختيار دارين صاحبش قابل نداره.... ![]() RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - arooos - 08-06-2014 يبار سر كلاس اومدم بگم كولر روشن كنيد پنجره ببنديد گفتم كولر روشن كنيد پنجره خاموش كنيد از اون روز هر جلسه استاد تا ميومد كلاس ميگفت كولر روشن كنيد پنجره خاموش كنيد . RE: ~ ســـوتـیـکــده ~ - karona - 08-06-2014 ی روز خواهرم رفت ایفون رو ج بده گفت الو پسرم عمه ام داشت بهش میخندید تلفن زنگ خورد رفت ج بده گفت کیه .... ما ی همچین بچه های تو خوانواده داریم |