✘غلط ننویـωـیـܢܢ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: فرهنگی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=35) +--- موضوع: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ (/showthread.php?tid=217495) |
RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - Faust - 09-04-2015 مُهم شُد :V مزخرف: « مُـزَخْــرَف » یعنی « آراسته به زر » . ولی ما این واژه را به معنای « بیهوده ، جَفَنگ ، چرت و پرت و بیخود » به کار می بریم . RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - L²evi - 09-04-2015 مهرناز گُلــم=)) ................................................................. اندیکاتور»: معادل «نامه نما» را برای این کلمه ساخته اند این کلمه از ترکیب اسم و بن مضارع فعل «نمودن» ساخته شده است این جزء در ترکیب با کلمات به معنای «شبیه بودن به مسئله ای» به کارمی رود و از نمونه های این ترکیب کلمه می توان به واژه «تماشاگر نما» اشاره کرد. البته این معادل چندان در زبان فارسی به کارنمی رود و کاربرد کلمه لاتین را بیشتر مشاهده می کنیم. RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - Faust - 09-04-2015 عزیزم نخند بزار ی بار فک کنم مدیرم اینا ربط دارن خانُمی؟._.* آدَم : آدم کلمه عِــبری است و به معنی خاکی است . لامَصَّـب یا لامَذهَب: لامَصَّـب یا لامَذهَب یک اصطلاح عربی است . درست این کلمه لا مذهب است که به غلط به گونه های دیگری تلفّظ می شود .یعنی کسی که مذهبش قبول نیست . بی مذهب و بی دین است . خیلی: ریشه واژه ی خِیلی از « خَیل » است . خیل یعنی گله ی اسبان . از آنجا که گله ی اسبان پر جمعیت است ؛ خیلی به معنی « بسیار» در زبان فارسی به کار رفته است . اٌشکول: اٌشکول اصطلاحی به معنای آدم نادان ، بی خاصیت و به درد نخور است . این واژه از کلمه عثکول به معنای خوشه خرما که پس از کندن میوه های آن به عنوان وسیله سرگرمی بکار می رود و استفاده دیگری ندارد، گرفته شده. صابون: سابون ( صابون ) از ریشه ی ساییدن ( سابیدن ) و نوشتن آن با صاد غلط است و یک واژه دارای ریشه فارسی است سابون یعنی سابیدنی. دَمِت گـَـرم: « دَم » به معنای « نَفَس » و نیز « دهان » است . « گرم » نیز که آشکار است . پس « دمت گرم » یعنی : « نفست گرم بادا ! » نفس سرد کنایه از مرگ است و خوب نیست . نفس گرم نشانه تندرستی است . شَفا : « شَفا » در فرهنگ لغت عربی یعنی « جان کندن » و به واپسین لحظات آدمی گفته می شود . آن « شِفاء » است که به معنی « بهبودی و تندرستی » است . پس « شِفاء » را « شِفا » بنویسیم نه اینکه « شَفا» هم بخوانیم . پس بگوییم خدا شِفایت( بهبودی) بدهد نه اینکه شَفایت( مرگ) بدهد. RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - L²evi - 09-04-2015 قربونت (: اره عزیزم(: چشم نمیخندم شما همیشه مدیری واس ما(:.__.* ......................................................................... . «بوکس»: معادل آن گلمه «مشت زنی» را قرار داده اند. این کلمه از ترکیب اسم، بن مضارع فعل «زدن» و «یاء» مصدر ساز تشکیل شده است این معادل مانند کلمه لاتین به کارمی رود اما بازهم کاربرد کلمه لانین را بیشتر مشاهده می کنیم. از دیگر ترکیب های اسم با فعل مضارع می توان به «بادبزن» نیز اشاره کرد RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - پسرشاعر - 09-04-2015 کاغذ / قاغذ تبدیل تدریجی حروف بعضی کلمات، یکی از خصوصیات هر زبان است. ولی این تبدیل، گاهی طبیعی رخ میدهد و گاه نیز در اثر سهلانگاری اهالی زبان اتفاق میافتد که این نامطلوب است. یکی از این تبدیلهای نامطلوب، تغییر تدریجی کلمة کاغذ است که گاه به صورت قاغذ به کار میرود. حتی گاهی این تغییر شدید شده و این کلمه را به قاغس تبدیلکرده است.. ما باید حتیالامکان بکوشیم زبان را به همان صورت اصیلش حفظ کنیم، و تاوقتی ضرورت ایجاب نمیکند، از تغییر در شکل کهن کلمات بپرهیزیم. بزرگان ما همواره این کلمه را به صورت کاغذ به کار برده اند و هماکنون نیز در زبان فصیح کابل و دیگر نقاط افغانستان همین رایج است. این هم کلمة کاغذ به همین صورت درست، در شعر میرزا عبدالقادر بیدل. ای ساز بر و دوش تو پیراهنِ کاغذ تا چند به هر شعله زنی دامنِ کاغذ؟ گر آگهی، آیینهات از زنگ بپرداز ای علمِ تو مصروفِ سیهکردن کاغذ فریاد که در مکتبِ بیحاصلِ امکان یک نسخه نیرزید به گرداندنِ کاغذ این جالب بود RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - L²evi - 10-04-2015 " معادل "وب سایت " را " تارنما " خواندیم که ریاست فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در نامه ای معادل این کلمه را " وب گاه " دانست. RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - L²evi - 13-04-2015 1. آباژور نورتاب (.abat-jour(fr 2. آبونه مشترک (.abonne(fr 3. آپارتمان کاشانه (.appartement(fr 4. آبْ تودِیْت روزآمد (.up to date(en 5. آتلیه کارگاه (.atelier(fr 6. آرشیو بایگانی (.archives(fr 7. آرم نشانه (.arm (en.).arme(fr 8. آسانسور آسان بَر(برای حمل انسان)بالابَر (برای حمل بار) (.ascenseur(fr 9. آسیستان دستیار (.assistant(fr 10. آشپرخانه اُپِن آشپزخانه باز (.open(en 11. آکادِمی فرهنگستان (.academie(fr 12. آکادِمیک دانشگاهی (.academique(fr 13. آکادِمیک علمی، عالمانه (.academique(fr 14. آلبوم جُنگ (.album(fr 15. آنتیک عتیقه (.antique(fr 16. اَنْکال گوش به زنگ (.on call(en 17. آیفون آوابَر - 18. اُپِراتور کاروَر (.operateur(fr 19. اَپلی کِیْشِن درخواست نامه (.application(en 20. اُپوزیسیون گروهِ مخالف (.opposition(fr 21. اتوبان بزرگراه (.autobahn(de 22. اتوبیوگرافی سرگذشت خود، سرگذشت من، شرح حال خود، شرح حال من، زندگی نامه خود، زندگی نامه من، زندگی نامه خود نوشت (.autobiographie(fr 23. اتوماتیک خودکار، خود به خود (.automatique(fr 24. اِتیکِت بهانما (.etiquette(fr 25. اجاق مایکْرووِیْو تندپز (.microwave oven(en 26. اِدیت ویرایش (.edit(en 27. اِدیتور ویراستار (.editor(en 28. اُرگان تَرجُمان (.organe(fr RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - L²evi - 21-04-2015 اُرگانیزاسیون سازمان (.organisation(fr 30. اُرگانیزه سازْمَند (.organise(fr 31. اِسانْس عطرمایه (.essence(fr 32. اِسپِرِی اَفشانه (.spray(en 33. اِستامپ جوهرگین (.estampe(fr 34. اِسکورت همرُوان (.escorte(fr 35. اِسکورت کردن همرُوی کردن (.escorter(fr 36. اِشِل پایه (.echelle(fr 37. اِف اِف دربازکن f.f 38. اکولوژی بوم شناسی، بوم شناخت (.ecology(en 39. اِکیپ گروهِ مجهّز (.equipe(fr 40. اَندیکاتور نامه نما (.indicateur(fr 41. اندیکاتورنویس نمانویس RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - L²evi - 01-05-2015 اَنْستیتو مؤسسه (.institut(fr 43. اَنسِرینگ ماشین پیام گیر (.answering machine(en 44. انیماتور پویانما (.animator(en 45. انیمیشن پویانمایی (.animation(en 46. اولتیماتوم اتمامِ حجت، زنهاره (.ultimatum(fr 47. اونیفورم هم سانه (.uniforme(fr 48. ایمِیل پیام نگار (.E-mail(en 49. ایندِکس نمایه (.index(en.),(fr RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - L²evi - 08-05-2015 نکتههای نگارش امروزه در نگارش، به ویژه در میان جوانترها گرایش غالب به سمت جدانویسی است و این گرایش گاهی شکلی کمابیش افراطی یافتهاست. در این تردیدی نیست که جدانویسی در حدّ معقول خود به بهسازی خط فارسی در این چند دهه کمک کرده است. این را هم باید به عنوان یک قاعده پذیرفت که در جایهایی که در میان جدانویسی و یا پیوستهنویسی اجزای یک کلمه یا ترکیب تردیدی داریم، یعنی آنگونه نیست که یکی از دو جانب قضیه ارجحیتی قطعی داشته باشد، جدانوشتن به احتیاط نزدیکتر است. ولی این گرایش به جدانویسی نباید یک مزیت مهم پیوستهنویسی را از نظر ما دور بدارد و آن، استفاده از شکل هندسی کلمات برای خواندن متن است. این را باید توضیح دهم. بیشتر حروف در خط فارسی امکان اتصال دارد، بر خلاف خطهای لاتینی که در آنها حروف کاملاً مستقلاند. این گاهی برای فارسیزبانان مایة دردسر است; مثلاً آنجا که میباید شکلهای مختلف یک حرف را فراگیرند، مثل «ب» اول و «ب» وسط و «ب» آخر، و نیز در جدانویسی و پیوستهنویسی بعضی کلمات و ترکیبات. ولی باید پذیرفت که خط فارسی به سبب همین ویژگی یک مزیت هم دارد و آن ایجاد شکلهای هندسی متفاوت و متمایز برای کلمات است. یعنی خط بدین ترتیب جنبة بصری بیشتری مییابد و راحتتر خوانده میشود. مثلاً دو کلمة «حافظ» و «حفیظ» در خط فارسی شکل هندسی متفاوتی دارند که همین سبب میشود چشم خواننده بدون زحمتی این دو را در جمله تشخیص دهد و نیازی به خواندن تک تک حروف نباشد. ولی همین دو کلمهه با خط انگلیسی چنین میشوند: Hafez و .Hafiz اینجا خوانندة متن باید تک تک حروف را بخواند. همینگونه است کلمات «سعید» و «سعدی» که هر یک ساختار هندسی متفاوتی دارند. حرف «ی» در سعید، به صورت «ـیـ» آمده است و در «سعدی» به صورت «ی». کلمه «سعید» یکپارچه است و «سعدی» دوپارچه. همین دو ساختار هندسی متفاوت به کلمات داده است. ما بسیار وقتها به جای تمرکز در تک تک حروف، این ساختارها را با سابقهای که از حضورشان در ذهن داریم تشخیص میدهیم. حالا هرچه به سمت جدانویسی حرکت کنیم، از این ساختارهای هندسی دورتر میشویم. یعنی اگر در حدّ نهایی قضیه، همه حروف را جدا از هم بنویسیم (مثل انگلیسی) خواندن خط فارسی بسیار دشوار خواهد شد. شما این جمله را چه خواهید خواند؟ بنی آدم اعضای یک دیگرند شاید بگویید «اگر عادت کنیم، همین را هم به سهولت خواهیم خواند». شاید تا حدودی به سهولت بتوان خواند ولی به این سرعتی که اکنون میخوانیم. هیچگاه مثلاً کلمة «ادبیات» آن ویژگی و تمایز هندسی را نخواهد داشت که «ادبیات» دارد. در «ادبیات» ما دیگر حروف را نمیخوانیم و کلمه را یکجا میخوانیم. |