گریه نمیکنم... - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: گریه نمیکنم... (/showthread.php?tid=16243) |
RE: گریه نمیکنم... - Armina - 11-12-2012 چِـه کلمـِـه مظلــومــي استــــ قٍسمت . . . تَمــــام ِ تَقصــيرهـــاي مــا را بـِـه عُهــده مــي گيـــرَد .. RE: گریه نمیکنم... - Armina - 11-12-2012 اعترآضـے وآرב نیست ! حڪمـ בاבگآه : زندگے اجبارے ! ختـمـ جلسـہ ... RE: گریه نمیکنم... - MINA JOON - 11-12-2012 پاییز آمدست که خود را ببارمت پاییز لفظ دیگر “من دوست دارمت” بر باد می دهم همه ی بود خویش را یعنی تو را به دست خودت می سپارمت ! باران بشو ، ببار به کاغذ ، سخن بگو وقتی که در میان خودم می فشارمت پایان تو رسیده گل کاغذی من حتی اگر خاک شوم تا بکارمت اصرار می کنی که مرا زودتر بگو گاهی چنان سریع که جا می گذارمت پاییز من ، عزیز غم انگیز برگریز یک روز می رسم و تو را می بهارمت !!! RE: گریه نمیکنم... - Armina - 11-12-2012 یکی بود!!! یکی نبود !!! اما ای کاش ؛ خدایا : زیر این گنبد کبود هیچ وقت هیچ کس ؛ نبـــــــــود ! RE: گریه نمیکنم... - Armina - 14-12-2012 غمگینم... همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده و به این فکر می کند که چگونه بمیرد...؟ گرسنه و آزاد یا سیر و اسیر.. RE: گریه نمیکنم... - melodi+ - 14-12-2012 مـــــــــــیان این همــــــــه "اگـــر" تــــو چـــــــــــقدر "بایدی " RE: گریه نمیکنم... - Armina - 14-12-2012 RE: گریه نمیکنم... - Apathetic - 15-12-2012 گریه نکن، بخند، بخند که قلب ما از اتیش خاک شده است! RE: گریه نمیکنم... - Armina - 15-12-2012 امشب یهو دلــــــــــــم کودتا کرد... تو رو می خواســـــــــــت.. . . . . . . . ســَـرَم رو کردم زیر ِ بالشت آروم به دلـــــــــــم گفتم خــــــــــفه شو.... دوره دموکراسی گذشته.... می زنم لهـــــــــت میکنم!!!!!!!! RE: گریه نمیکنم... - melodi+ - 17-12-2012 دفتری بود که گاهی من و تو می نوشتیم در آن از غم و شادی و رویاهامان از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم من نوشتم از تو: که اگر با تو قرارم باشد تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد که اگر دل به دلم بسپاری و اگر همسفر من گردی من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!! تو نوشتی از من: من که تنها بودم با تو شاعر گشتم با تو گریه کردم با تو خندیدم و رفتم تا عشق نازنیم ای یار من نوشتم هر بار با تو خوشبخترین انسانم… ولی افسوس مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!! |