انجمن های تخصصی  فلش خور
دوستت دارم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: دوستت دارم (/showthread.php?tid=24484)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16


RE: شعر ها - ghonche - 28-05-2012

خوبه خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوبه
دردهایم در آغوشی مداوا شد که نمی دانستم وقتی ندارمش زرگترین دردم میشود


RE: شعری از شما - امیررضا* - 30-05-2012

ای خاک دلیر اریایی
شعر من. البته برای پسر خاله م که بچه هست شعر زیاد گفتم اما بهم میخندین
ارتین من زیر درخت هلو گم شده کم شده کسی نمومد پیداش کنه داش کنه
---------
توپول نیسن ها من بهش میگم
-------------
دوستن بعد اومدم مینویسم ادامه اش رو



RE: شعری از شما - sina.a1 - 30-05-2012

ای کفشه بیریخت وپاره پاره
ای بد دکو پوزُ بد قواره
ای رفته به پیش پینه دوزان
روز اول موبودی تازه اون نویی اکنون رفته
فردا میرم کفش تازه می گیرم دلت بسوزه



RE: شعر ها - خانوم گل - 31-05-2012

ادغام شدچون موضوع هاشبیه همن


شعر های حافظ - aalcapoo - 13-06-2012

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​ها
به بوی نافه​ای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل​ها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می​دارد که بربندید محمل​ها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی​خبر نبود ز راه و رسم منزل​ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل​ها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل​ها
حضوری گر همی​خواهی از او غایب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart
صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است کجا همی​روی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا


HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم جواب تلخ می​زیبد لب لعل شکرخا را
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست​تر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart
P

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی تو از این چه سود داری که نمی​کنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
به خدا که جرعه​ای ده تو به حافظ سحرخیز که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart


RE: شعر های حافظ - キム尺刀ム乙 - 13-06-2012

مرسی و ممنون
دست از طلب ندارم تا کام من برآید


دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید


بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآید


بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید


جان بر لبست و حسرت در دل که از لبانش

نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید


از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم

خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید


RE: شعر های حافظ - pink devil - 13-06-2012

وایی ممنون من عاشق حافظم!Heart
خداروشُکر که تو شهر خودمون هستش!Big Grin


RE: شعر های حافظ - aalcapoo - 16-06-2012

دیدیای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبرو با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار جه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار طالع ب شفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منذل لیلی بد رخشید سحر وه که با مجنون دل افکار چه کرد
ساقیا جام می ام ده که نگار انده ی غیب نیست معلوم که در پردهی اسرار چه کرد

من تا اینجا حفظ بودم لطفا بقیه اش را بنویسید ممنون می شم !!!!!!!!!!!!!!!!!HeartHeartHeart


شعر عرفاني - m تنها - 28-06-2012

بيدل دهلوي:


آفاق جا ندارد همت کجا نشیند

سنگ از نگین براید تا نام ما نشیند

جایی‌که خاک باشذ پشت وبلنذ هستی

تا چند سایه بالد یا نقش پا نشیند

تاب و تب نفسها از یکدگر جدا نیست

در خانه‌ای ‌که ماییم راحت چرا نشیند

همصحبتان این بزم از دیده رفتگانند

عبرت خوشست از اینها رو بر قفا نشیند

فرصت نمی‌پسندد جا گرم‌ کردن از ما

آیینه پر فشانده‌ست تمثال تا نشیند

زین ما و من ‌که داریم آفاق در خروش‌ست

ای‌ کاش سرمه ‌گردیم تا این صدا نشیند

راه نفس دو دم بیش فرصت نمی‌کند گل

تاکی قفای شبنم صبح از حیا نشیند

زین وحشتی ‌که ما را چون بو ز گل برآورد

مشکل‌که جای ما هم برجای ما نشیند

بگذار تا دمی چند بر گرد خویش گردیم

عالم به دل نشسته‌ست دل در کجا نشیند

درکارگاه دولت شور حشم شگون نیست

یکسر خروش جغد است هرجا هما نشیند

از مرگ نیست باکم اما ز بی‌نصیبی

ترسم ز دامن او گردم جدا نشیند

ای شور شوق بردار از جا غبار ما را

پامال یأس تا چند این بی‌عصا نشیند

سرمایه پرفشانی‌ست اظهار بی‌نشانی‌ست

از رنگ و بو چه مقدارگل بر هوا نشیند

بیدل به حکم تقدیر فرمانبر اطاعت

استاده‌ایم چون شمع تا سر ز پا نشیند


RE: شعر عرفاني - sara ss501 - 28-06-2012

چه قشنگ