بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) (/showthread.php?tid=275448) صفحهها:
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
119
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
152
153
154
155
156
157
158
159
160
161
162
163
164
165
166
167
168
169
170
171
172
173
174
175
176
177
178
179
180
181
182
183
184
185
186
187
188
|
RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - Ɗєя_Mσηɗ - 11-05-2020 به طرز وحشتناکی دلتنگ کسی ام که تو هیچ خیابونی باهاش قدم نزدم و زیرِ هیچ بارونی طعم شیرین اغوششو نچشیدم و حتی چشام یبارم تو چشای نازش خیره نشده ، ولی اون تو تمام خاطراتم قدم میزنه .. RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - امیرحسین - 11-05-2020 ➰ او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم... [مولانا] RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† - 11-05-2020 اگه با عذرخواهی کردن همه چی حل میشد، ما الان داشتیم توی بهشت سیب میخوردیم. RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - امیرحسین - 11-05-2020 گفتم دل و دین بر سر کارت کردم هر چیز که داشتم نثارت کردم گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی آن من بودم که بیقرارت کردم #مولانا RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - sober - 11-05-2020 من توی فرهنگ لغاتم نقطه ندارم، پس نمیتونم آخر احساسم به تو نقطه بزارم. من فقط می تونم کنار احساسم بهت، یه علامت بینهایت بچسبونم و از سر خط بعدی دوباره شروع کنم به دوست داشتنت! RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - Ɗєя_Mσηɗ - 11-05-2020 داشتم برگه های دانشجوهامو صحیح میکردم ، یکی از برگه های خالی حواسمو به خودش جلب کرد ..، به هیچ کدوم از سوالات جواب نداده بود .. فقط زیرِ سوالِ اخر نوشته بود : « نه بابام مریض بوده ، نه مامانم ، همه صحیح و سالمن شکر خدا . تصادف هم نکردم ، خواب هم نموندم ، اتفاق بدی هم نیفتاده .. دیشب تولدِ عشقم بود ، گفتم سنگِ تموم بزارم براش .. بعد از ظهر یه دورِهمی گرفتیم با بچه ها . بزن و برقص ، شام هم بردمش نایب و یه کباب و جوجه ترکیبی زدیم . بعد گفت : بریم دربند ؟ پوست دستمون از سرما ترک برداشت ولی می ارزید ! مخصوصا باقالی و لبوی داغ چرخی های سرِ میدون . بعدش بهونه کرد بریم امام زاده صالح دعا کنیم به هم برسیم ، رفتیم . دیگه تا ببرمش خونه و خودم برگردم این سرِ تهرون ، ساعت شده بود یکِ شب ! راست و حسینی حالشو نداشتم درس بخونم . یعنی لای جزوتم باز کردما ، اما همش یاد قیافش میفتادم وقتی لبو رو مالیده بود رو پک و پوزش ، خندم میگرفت و حواسم پرت میشد ! یهویی هم خوابم برد ، بیهوش شدم انگار ! حالا نمره هم ندادی ، نده . فدا سرت ! یه ترم دیگه اوارت میشم نهایتش . فقط خواستم بدونی بی اهمیتی و این چیزا نبوده . یه وقت ناراحت نشی ! » چند سال بعد تو یه دانشگاه دیگه از پشت زد رو شونه م: « اون بیستی که دادی خیلی چسبید ..! » گفتم: « اگه لای برگت یه تیکه لبو می پیچیدی برام بهت صد میدادم بچه . » خندید و دست انداخت دورِ گردنم . گفت: « بچمون هفت ماهشه استاد . باورت میشه ؟.. » گفت: « این موها رو کی سفید کردی؟این شکلی نبودی که . » نشستم رو نیمکت سرد و فلزی حیاط . نشست کنارم . دلم میخواست براش بگم که یه شبی هم تولد عشقِ من بود ، که خودش نبود ، دورهمی نبود ، نایب نبود ، دربند نبود ، امام زاده صالح نبود ، فقط سرد بود .. . RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - sober - 11-05-2020 شاید دیگه تا آخر عمر عاشق نشی، وقتی بفهمی که عشق وادارت می کنه که چه گناهایی رو انجام بدی! RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† - 11-05-2020 بهش بگو دوسش داری وگرنه به خودت میای میبینی طرف بچه هم دارع:/ RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - Ɗєя_Mσηɗ - 11-05-2020 بعضی وقتا .. گاهی روزا .. بی طُ قلبم میمیره .. یا وسطِ گریه هام .. یهو خندَم میگیره .. (: RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - ⓩⓐⓗⓡⓐ - 11-05-2020 تو زندگی گاهی باید گفت : بیشتر ادم ها حرفند ، دل سپردن به آنها عاقبت ندارد ! |