انجمن های تخصصی  فلش خور
این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ (/showthread.php?tid=64183)

صفحه‌ها: 1 2


این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - مریم امیری ♥♥ - 14-10-2013

باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان
ميخورد بر بام خانه
من به پشت شيشه تنها
ايستاده در گذرها
رودها را افتاده
شاد و خرم
يک دو سه گنجشک پر گو
باز هر دم
می پرند اين سو و ان سو
می خورد بر شيشه و در
مشت و سيلی
آسمان امروز ديگر نيست نيلی
يادم آرد روز باران
گردش يک روز ديرين
خوب و شيرين
توی جنگلهای گيلان
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم نرم و نازک
چست و چابک
از پرنده از چرنده از خزنده
بود جنگل گرم و زنده
اسمان آبی چو دريا
يک دو ابر اينجا و آنجا
چون دل من روز روشن
بوی جنگل تازه و تر
همچو می مستی دهنده
بر درختان ميزدی پر
هر کجا زیبا پرنده
برکه ها آرام و آبی
برگ و گل هر جا نمایان
چتر نیلوفر درخشان
آفتابی
سنگها از آب جسته
از خزه پوشیده تن را
بس وزغ آن جا نشسته
دمبدم در شور و غوغا
رودخانه
با دو صد زیبا ترانه
زیر پاهای درختان
چرخ میزد همچو مستان
چشمه ها چون شیشه های آفتابی
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی انها سنگ ریزه
سرخ و سبزو زرد و آبی
با دو پای کودکانه میدویدم همچو آهو
میپریدم از سر جو
دور میگشتم ز خانه
میپراندم سنگ ریزه
تا دهد بر اب لرزه
بهر چاه و بهر چاله
میشکستم کردخاله
میکشانیدم به پایین
شاخه های بید مشکی
دست من میگشت رنگین
از تمشک سرخ و مشکی
میشنیدم از پرنده
داستانهای نهانی
از لب باد وزنده
رازهای زندگانی
هر چه میدیدم آنجا
بود دلکش بود زیبا
شاد بودم میسرودم
روز ای روز دلارا
داده ات خورشید رخشان
این چنین رخسار زیبا
ورنه بودی زشت و بی جان
با همه سبزی و خوبی
گو چه میبودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان
روز ای روز دلارا
گر دلارایی است از خورشید باشد
اندک اندک رفته رفته ابرهاگشتند چیره
آسمان گردید تیره
بسته شد رخساره خورشید رخشان
ریخت باران ریخت باران
جنگل از باد گریزان
چرخها میزد چو دریا
دانه های گرد باران
پهن میگشتند هر جا
برق چون شمشیر بران
پاره میکرد ابرها را
تندر دیوانه غران
مشت میزد ابرها را
روی برکه مرغ آبی
از میانه از کناره با شتابی
چرخ میزد بی شماره
گیسوی سیمین ما را
شانه میزد دست باران
بادها با فوت خوانا
می نمودندش پریشان
سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل وارونه پیدا
به چه زیبا بود جنگل
بس ترانه بس فسانه
بس فسانه بس ترانه
بس گوارا بود باران
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی پندهای اسمانی
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
زندگی خواه تیره خواه روشن
هست زیبا هست زیبا هست زیبا


RE: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - بولوم - 14-10-2013

کلاس چهارم که بودم داخل کتاب فارسی بود.
یادش بخیر


RE: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - Ƒαкє ѕмιƖє - 14-10-2013

شعر باز باران . . . . . |:


RE: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - مریم امیری ♥♥ - 14-10-2013

من خودم یاد گیلان و مدرسه میفتم


RE: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - !!sheatoonak!! - 14-10-2013

یاد کلاس چهارم
یاد مدرسم
یاد سرویسه با حالم


RE: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - karona - 14-10-2013

تق تق تق بر در زد بابا از بیرون امد...........
یا
مغزش را چون بادام بشکن زود دام دام دام ........ یادش به خیر


RE: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - ㄎムÐ Ǥノ尺レ - 14-10-2013

مدرسه
کلاس چهارم


RE: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - Mᴏʙɪɴᴀ - 14-10-2013

کلاس چهارم.هیی


RE: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - مریم امیری ♥♥ - 15-10-2013

مرسی ازنظرات


RE: این شعرتورو یادچی می اندازد؟ - Mohammad 77 - 15-10-2013

یاد یه پسر تنها تو جنگل:cool:Heart