انجمن های تخصصی  فلش خور
عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! (/showthread.php?tid=54429)

صفحه‌ها: 1 2


عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - ~KiAηA~ - 03-09-2013

عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! 1


عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! 1

عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! 1



عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! 1




عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! 1


RE: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - ~KiAηA~ - 09-09-2013

نظر و سپاس میخوام!!!!!!!!!cryingcrying


RE: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - Mohammad 77 - 09-09-2013

مرسي عالي بود:cool:


RE: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - Sieiry - 09-09-2013

کتی خوشگل شده Big Grin


RE: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - Ƒαкє ѕмιƖє - 09-09-2013

خوشگل بودن آبجی سپاس HeartHeartHeart


RE: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - محمد55555 - 09-09-2013

به نام خداوند بخشنده مهربان
 
 
مینا تنها در اتاق نشستهبود. افتاب به روشنی میدرخشید. مینا تابه حال بدرش را ندیده بود بدرش چون قبل اینکه به دنیا بیاید به جبهه رفته بود و حالا که مینا 17 سالش شده بود بر نگشته بود. مینا تمام این سال ها را به انتظار نشسته بود شهیدان زیادی به تهران اورده میشد اما هیچ یک از انها بدر او نبود.مینا تمام این سال هارا با عکس بدر زندگی کرده بود.مینا یک خواهر و یک برادربزرگ تر از خود داشت.مینا دختر درس خوان و فعالی بود . او دوران دبیرستانش را در مدرسه شهیده ناهید فاتحی میگذراند2 سال به همین منوال گذشت . حالا مینا19 سالش شده بود. او سخت درس خواند و موفق شد در دانشگاه دولتی قبول شود. روز یکشنبه بود مینا در اتاق مشغول درس خواندن بود.ناگهان در به صدا در امد.مینا گفت صدای در شاید بدر. وقتی در را باز کرد دوست صمیمی بدرش بود چشمان او اشک الود بود او بعد از سلام و احوال برسی گفت از بنیاد شهید خبر رسیده است شهید تازه ای را اورده اند که مقداری بلاک و لوازم شخصی همراه اوست گفتم به شما خبر بدهم که برای شناسایی به بنیاد شهید مراجعه کنید. مینا دستباچه شد حسابی عرق کرده بود گویی گمشده ای که سال ها منتطرش بیدا شده بود.چادرش را سر کرد و به طرف بنیاد شهید به راه افتاد.وقتی به انجا رسیدمودبانه از خانمی که بشت میز قرارداشت برسید ببخشید شهیدی که تازه اورده اندکجاست زن به اتاق اشاره کرد مینا با خواهرش معصومه و برادرش محسن به اتاق رفتند در گوشه اتاق تابوتی قرار داشت که روی انرا با برچم ایران بوشانده بودند دوست صمیمی بدر مینا هم انجا بود او به ارامی برچم روی تابوت را کنار زد مینا چیزی را که با چشمانش می دید نمی توانست باور کند صدای محسن و مصومه بلند شد بدر بدر.... اشک از چشمانش سراریز شد جسد بی روح بدر لبخند بر لب داشت با رضایت 3 فرزند شهیدجسد به سرد خانه و از انجا به قبرستان قطعه باک شهیدان منتقل شد. حالا کار مینا این شده بود که هر روز سر قبر بدرش برود.


RE: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - gh@z@le♥ - 15-09-2013

مر30Big GrinBig Grin


RE: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - ≧^◡^≦ پویا ≧^◡^≦ - 15-09-2013

خوشگل بودن عزیزم


RE: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - کلوپاترا - 15-09-2013

عالی عالی عالی ممنون


RE: عروسک های مشهور با قوطی های فلزی! - FurY - 15-09-2013

ایول دومت گرم TongueTongue