انجمن های تخصصی  فلش خور
لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58)
+---- موضوع: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا (/showthread.php?tid=25169)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8


لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - AmItiSe - 26-12-2012

تکیه اش بر دیوار و با تنهاییش سر می کرد، دلش خیلی گرفته بود و تنهایی امانش نمیداد.
طاقتش تمام شد و شروع به بد گفتن از خدا کرد، آنقدر گله کرد و بد گفت که خستگی وجودش را فرا گرفت

انگار باید در تنهایی خود می سوخت و می ساخت. سر بر زانوهایش گذاشت و دل به تنهاییش سپرد.

احساس اینکه هیچکس دردش را نمی فهمد سخت آزارش می داد و در ذهنش حرفهایش را مرور می کرد

در میان این افکار، ناگهان! گرمی دستانی را بر شانه هایش حس کرد که با لطافت و مهربانی صدایش می زد:

ای عزیزترینم از چه دردمندی؟ و از چه دلت گرفته ؟!

مهربانم بگو، هر آنچه را که بر دلت سنگینی می کند بگو..

صدایش خیلی آشنا بود گویی که بارها این صدا را شنیده است، نگاهش را به نگاهش گره زد، باورش نمی شد، انگار تمام عمر در کنارش بود و تمام عمر، او بود که دردهایش را تسکین میداد..

بغض امانش را بریده بود، دگر طاقت نیاورد، سر بر شانه هایش انداخت و تا می توانست گریه کرد و در آغوش گرمش آرام گرفت.

گذشت...

انگار زندگی جدیدی را آغاز کرده و دوباره امید و نشاط در زندگیش جاری شده.

زندگی را آغاز کرد و فراموش کرد آنکه را که همیشه فراموش می کرد.

و خدا در حالی که خیسی اشکها را بر شانه هایش حس می کرد همچنان به او لبخند میزد.



RE: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - Apathetic - 26-12-2012

دوستی نه در ازدحام گم میشود و نه در خلوت شب


RE: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - frozen✘girl - 27-12-2012

دل من همانند اتوبوس های شهر شده !
غصه ها سوار میشوند فشرده به روی هم و من راننده ام که فریاد میزنم :
دیگر سوار نشوید !!! جا نیست …
.


RE: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - Apathetic - 27-12-2012

هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی,
یـــک نقطـــــه,
یـــک لبخنـــــد,
یـــک نگــــــــاه,
یـک عطر آشنـا,
یــک صــــــــدا,
یــک یـــــــــــاد,
از درون داغونـــت می کــــند,
هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی…!



RE: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - melodi+ - 27-12-2012

نگران نباش

نمی شود دوستت نداشت

لجم هم که بگیرد از دستت

دفترچه ی خاطراتم

پر از فحش های عاشقانه میشود!!!...


RE: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - Apathetic - 27-12-2012

دستــ ـم را بالا مــ ـی برم

و آسمان را پایین مــ ـی کشـــ ـم

مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم !

تا بداند

گمشده ے من
نه در آغــــ ـوش او . . .

که در همین خاک بـــــــ ـی انتهاست
آنقدر از دل تنگـــــ ـی هایـــــــ ـم برایش خواهــــــ ـم گفت

تا ســـ ـرخ شود . . .

تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . .

آن وقت رهایش مـــ ـی کنــــــــ ـم
و مـــ ـی دانــــــ ـم

کســــــ ـی هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست
غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـی

همه از دلتنگـــ ـی هاے من بود

...!


RE: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - melodi+ - 27-12-2012

رفتــه اي

و مــن هــر روز،

بــه مــوريــانــه هــايــي فکــر مــي کنــم

کــه آهستــه و آرام

گــوشه هــاي خيــال ام را مــي جــونــد!

به گــذشـتــه که بــرمــیـگـــردم....

از حـــــــال مــیــروم....!.!.!


RE: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - pink devil - 27-12-2012

من تا ابد می نویسم حتی اگر دستی نباشد
حتی اگر نگاهی نباشد
من بازهم کلمات در مردمک جادویی نگاهت نقش میزنم
......من هستم.....زندم ام........



RE: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - Apathetic - 27-12-2012

حالم به هم مےخورבاز


کلمه ها ے"عزیزم" و "عشقم"

من را هماטּ"ببین" صــבآکـטּ؛

بے ریـــایے شرف בار בبــــــه ریاکــــارے


RE: لـــبخــ3>نـد خــــ ـــدا - AmItiSe - 27-12-2012

آآآآ

من این موضوع رو دیرو زدم چ همه ارسال ایول به خودم:|