تعطیلات تابستـــــونی(آپـــــدیتـ شد) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: تعطیلات تابستـــــونی(آپـــــدیتـ شد) (/showthread.php?tid=243581) صفحهها:
1
2
|
تعطیلات تابستـــــونی(آپـــــدیتـ شد) - ραяα∂ιѕє- - 04-09-2015 مقدمه
تعطیلات تابستونی داستان دختری به اسم املیاست که بعد از فوت مادرش مجبور میشه با پدر ناتنیش زندگی کنه
پدر ناتنیش ادم کلاهبردارو بدجنسی بوده که املیارو مورد اذیت و ازار قرار میده به خاطر افت درسی خانوم مدیر برای اون یه شرطی میزاره ولی...درضمن فک نکنید داستانش برای بچه هاست توی داستان اتفاقات جالبی برای املیا می افته نویسندگانــ ._. دام دارا دااام دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. ♪Rιнαηηα♪ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. دختری از جنس یخ کاراکتر ها املیا:دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پدر ناتنی:دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عمه های بدجنس(اسپانچ و اسپایکر)دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. مادر املیا دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مایکل(جناب نخبه) دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
جلد کتاب
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. زنگ مدرسه خورد این آخرین روز بود سه ماه بدون درس مشق برای بچه ها اما برای من شاید برعکس بود چن سالی هس ک مادرم مرده و من پیش پدر ناتنیم زندگی میکنی حتی اسم اون و نمیشه پدر هم گذاشت حداقل اگ میرفتم مدرسه تا ساعت چهار ریختشو نمیدیدم همیشه تلقین کردم ک میتونم باهاش زندگی کنم ولی تا چقد؟.. بعضی وقتا به فکرم میزنه که همه چیو ول کن زندگی درس برگردم جای اولی که بودم پیش مادرم ولی انگار یه چیزی مانع میشه پدرم یه علافه ک همش رو مبل میشینه و تلویزیون میبینه اکثر موقع ها گرسنه می خوابم اون منو به چشم یه کلفت میبینه اگه کارایی ک میگه انجام ندم منو میزنه درست حدس زدین اون یه روانیه :| معلوم بود ک از اولشم به خاطر پول با مامانم عروسی کرد مامانم هیچ بیماری نداشت سالم بود تا اینکه یه روز وقتی از مدرسه برگشتم دیدم صدای نکره ی اون کل خونرو ور داشته با مامانم دعواش شده بود سر سند یه میلیاردی مرتیکه موزی می خواس اونو از چنگ مامانم در بیاره ولی مامانم نمیزاشت تا اینکه فردا صب وقتی رفتم بالای سر مامانم اون مرده بود قلبش نمیزد همین...تموم شد از همون روز کلفتی من شروع شد شدم زیر دسته اون یارو همیشه ناهار غذای حاضری بود اون هیچچ پولی از خودش نداشت تمام مدت از پولای مامانم خرج میکرد مادرم میگف پدر خودت وقتی دو ساله بودی مرد به نظرم مرد خوبی بود چن ماهی گذشت هر روز بدتر از دیروز دیگ غذایی هم در کار نبود مدتا بود نمره های درسیم بد شده بود معلما میگفتن باید باهات خصوصی کار کنیم اون سالم دووم اوردم خیلی بود با کدوم پول معلم خصوصی بگیرم هر پولیم قایم میکردم اون ور مییداشتو باهاش میرف خوش گذرونی پارسالم کتابامو فروختم تا بتونم امسال کتاب جور کنم وظیفم این بود وقتایی ک بیرونه چیزایی که کوفت کرده بودو جمع کنم و همه جا مرتب باشه اخه شاهزاده می خوان بیان -__- یه روزم شنیدم وقتی با تلفن حرف میزد می خواس این خونرو بفروشه معلوم نبود سرنوشت من چی میشد شاید پرورشگاه هوف اگ دوس داشتین ادامشو تایپ میکنم فک نکنم زیاد استقبال شه حالا ک می خونم چرت به نظر میاد ولی حالا میفهمم (دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [b]×WrOnG TuRn×[/b] ) موقع نوشتن دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. آکادمـی ومپــایــرز | vampires Academy چی میکشه خدا قوت برادر... RE: تعطیلات تابستـــــونی - omidkaqaz - 04-09-2015 @دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. ×WrOnG TuRn× RE: تعطیلات تابستـــــونی - Δ.н.ο.υ.я.Δ - 04-09-2015 داستان خوبیه .. نثرت رو باس روون تر کنی و یکم با حوصله تر باشی .. داستان نویسی سخته (: ممنون موفق باشید RE: تعطیلات تابستـــــونی - ραяα∂ιѕє- - 05-09-2015 (04-09-2015، 21:09)فرانه خانوم نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. ن باو.حوصلم سر رفته بود همین جوری نوشتم RE: تعطیلات تابستـــــونی - ραяα∂ιѕє- - 05-09-2015 قسمت دو نمیدونم تا چقد بتونم تو این خونه دووم بیارم هر روز نگرانیم بیشتر میشه هر وقت میام خونه یه غریبه تو خونس و سر پول خونه و معاملش بحثه دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. چند ماه پیش بود که پدرم تو یه نمایشگاه ماشین کار میکرد اون ماه وضعیت فقر تو خونه به جایی رسیده بود که اون منو می فرستاد تو خیابونا تا شب واسش پول در بیارم برای همین مجبور شد واسه اینکه بتونه یه چیزی گیر بیاره و بخوره کار کنه توی نمایشگاه.ماشینای دسته دوم زیاد بود ولی پدرم اونارو به باور نو بودن به مردم می فروخت ولی بعد چن هفته گندش دراومد مجبور شد بپیچونه و ازونجا یه جوری بره تقریبا میشه گف کلی کلاهبرداری کرده نمیدونم گندش کی در میاد و اون باید بی افته گوشه ی هولوفدونی البته فک نکنم زیاد به نفعه من نباشه چون باید یا بی افتم گوشه خیابون یا ببرمن پرورشگاه این طوری وضعیت خعلی خیت میشه و معلوم نیس چ بلایی سر خونه میاد حداقل اگه به سن قانونی رسیده بودم میتونستم یه کارایی بکنم که تهش با جلو پلاسم تو خیابون پهن نشم امسال دلیل اصلی بد شدن درسم این بود که پدرم علاقه مند نبود که من برم مدرسم وقتی یه کتاب دستم میدید سریع پارش میکرد میگف درس تو زندگی چه بدردت می خوره دختر باید کار کردن بلد باشه هه کاش کار کردن بود من فقط دارم نعشه کشیشو میکنم اون لعنتی حتی نمیزاره صورت مادرمو به یاد بیارم تمام عکسای مامانمو انداخت تو شومینه اون قاتل مامانم بود بالاخره یه جوری پوزشو به خاک میمالم همین طوری که تو خونه می چرخیدم تلفن زنگ زد -الو؟ -سلام منزل اقای منسون؟ -بله -میتونم اسمتو بدونم -من..من املیا هستم -دختر جون من مدیر مدرسه ام امروز ساعت سه اینجا باش -ب..ب...باش تلفنو کوبیدم زمین... ینی چیشده بود نکنه گند اون لعنتی باشه سریع لباسمو پوشیدم درو کوبیدمو دوییدم داشتم میرفتم تو فکراین بودم ک ینی چرا گف بیام مدرسه؟ در مدرسه باز بود اروم رفتم تو کسی توی مدرسه نبود هیچ صدایی نمیومد صدای تق تق کفشای پاشنه بلند یکی از تو راه پله ها میومد مدیر بود منو برد تو اتاق خودش اول خواست یه جورایی بحثو باز کنه بعلـه مشکل سره نمرات درسیم بود گف اگه معلم خصوصی نگیرم شاید نتونم سال بعد تو مدرسه باشم ولی یه شرطی واسم گذاشت گف... بزودی بقیشم می نویسم قسمت هارو کوتاه کوتاه قرار میدم که از خوندنش خسته نشین RE: تعطیلات تابستـــــونی - ραяα∂ιѕє- - 07-09-2015 گف دوتا راه داری یا با معلم خصوصی خودتو میرسونی و نمراتت خوب میشن یا خودت کار میکنی
من بی بروبرگرد راه دومو انتخاب میکردم چون باید برای معلم خصوصی هزینه می کردم و این از دسترسم خارج بود. یکم تو چشای مدیر زل زدم لبو دهن اومدم تصمیمو گرفته بودم گفتم:من میتونم از پس خودم بر بیام خودم نمراتمو میرسونم به بقیه ی بچه ها مدیر ابروشو انداخت بالا و گف امیدوارم.. از روی صندلی پاشدم خاک کفشای کوچولو گرفتمو گفتم خانوم منسون اگه کاری ندارید دیگه باید برم ! گفت:امیدوارم از پس امتحان تابستونی بر بیای.. برگشتم یکم گیج شدم اروم گفتم امتحان تابستونی؟ گف بله خانوم کوچولو بعد ازینکه از اول یه سری به کتابات زدیو کار کردی برمیگردی و یه امتحان برای ارزیابی میدی اگه موفق شدی میتونی سال بعدم پیش دوستات باشی نخواستم خودمو بازنده نشون بدم خودمو جمو جور کردم و گفتم مطمئن باشین سال بعدم میبینمتون سریع از اتاقش اومدم بیرون نفس نفس میزدم وای اگه موفق نشم؟ سریع تا خونه دوییدم لباسامو پرت کردم رو تخت در کیفمو که خیلی وقت بود بهش سر نزدمو باز کردم کتاب..کتاب؟وای نه از بس با خودم سر این موضوع کلنجار رفتم که اصلن یادم نبود اون مرتیکه تمام کتابامو انداخته دور باید یه کاری میکردم هیچی.هیچی نبود نه دوستی نه جایی که بتونم ازش کتاب بگیرم یه راه خیلی خطرناک بود یواشکی برم و از کتابخونه ی مدیر کتاب ریاضیو بقاپم یوهو من عاشق کارای جاسوسی و کارگاه بازیم محکم زدم رو پیشونیم -هی دخدره خودتو جمع کن این مسئله شوخی بردار نیس دوییدم سمت کشوی اتاقم -چراخ قوه -کوله پشتیم خب همه چی امادست دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. بازم از خودم پرسیدم وای وای وایـــــــ ینی واقعن میتونی این کارو بکنی هووف راهی بیش نبود جز این._. بابام ساعت 10.ش میاد ابرومو کج کردمو یه نگاهی به ساعت انداخت امم الان ساعت 3 عه مدیر درو مدرسرو ساعت 5 میبنده و میره در کل فقط پنج ساعت وقت داشتم خودمو انداختم رو تخت ساعتمو برای ساعت پنج کوک کردم یکم استرس داشتم بالش سردمو بقل کردمو خوابیدم ...با صدای زنگ ساعت بیدار شدم حالا وقتشه چراغ قوه:چک شد کوله پشتی و تجهیزات:چک شد درو کوبیدمو رفتم -اخخخ دختره احمق مدیر درو میبنده تو از کجا می خوای بری تو دعا کردم وقتی درو کیفو وا میکنم طناب باشه پنجره ی مدرسه شیب و ارتفاش خیلی کوتاهه این کاری که می خواستم بکنم به نظر خیلی مسخره می اومد ولی مدیر تو زمان مدرسه هر هفته اخر روز میره سر یه کلاس و با اون کتابا و مختصات معلمارو ازمایش میکنه تا ببینه وضعیت درس دادنشون چطوره اون کتابم یکم با کتابای درسیه ما فرق داشت ولی تمام نکته ها توش بود فکرامو کرده بودم وقتی دیدم ارتفایه پنجره کمه پریدم اینــــه موفق شدم پنجره چفتی بود بازش کردم همه جا ساکت بود کسی اونجا نبود سریع دوییدم سمت قفسه های کتاب بگرد بگرد یالا -نکته های درسی...نه -اموزش های معلمی...اینم نه -کاتالوگ مدیریت...نه کتاب درسی کلاس هفت..وااای اینم نه کتاب درسی پ...پنـــ.. کتاب درسی پنـــج اینه اینــــــه صدای کفش های یه نفر توی راه پله... ینی مدیره؟ خیلی دیر جنبیدم اتاق تاریک بود صدای چفت در وقتی باز می شد توی مغزم می پیچید در باز شد و...... لطفن فقط از موضوع بازدید نکنید اگه علاقه مند به این داستانین سپاس بدین تا ادامرو بزارم RE: تعطیلات تابستـــــونی(اپدیت با شخصیت تصویری) - ραяα∂ιѕє- - 07-09-2015 تصمیم گرفتم برای جذاب شدن داستان عکس کاراکتر هارم بزارم و هرجا ام عکس اون صحنرو دارم گذاشته میشه
RE: تعطیلات تابستـــــونی(اپدیت با شخصیت تصویری) - Berserk - 09-09-2015 آخی شخصیتای کارتون کورالین داستان قشنگیه ادامش بده ._. RE: تعطیلات تابستـــــونی(اپدیت با شخصیت تصویری) - ραяα∂ιѕє- - 09-09-2015 (09-09-2015، 12:12)♪Rιнαηηα♪ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. مرسی میشه توعم کمکم کنی برای ادامه ی داستان؟اگ زحمتی نیس RE: تعطیلات تابستـــــونی(اپدیت با شخصیت تصویری) - Berserk - 09-09-2015 (09-09-2015، 12:20)دختری از جنس یخ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. اگه بتونم میکنم |